به گزارش ایکنا، اولین جلسه درسگفتار نوروزی «غنا و موسیقی» با سخنرانی حجتالاسلام سروش محلاتی صبح امروز 30 اسفندماه در فضای مجازی برگزار شد. متن این جلسه از نظر میگذرد؛
«همیشه در حوزههای علمیه این سنت وجود داشته که مباحث علمی خاصی در ایام تعطیلات مطرح میشده است. بحث ما در مورد غنا و موسیقی است. مسئلهای که در فقه ما سابقه بسیار طولانی دارد و تحقیقات فراوانی در این زمینه انجام گرفته است. البته یک بحث جامع و کاملا فراگیر نیازمند فرصت وسیع است ولی فعلا در همین دو هفته این بحث را انجام میدهیم و امیدواریم بخش مهم این بحث به سرانجامی برسد و اگر نیازی وجود داشته باشد در فرصتهای دیگر تکمیل شود.
اساسیترین مطلبی که وجود دارد مطلبی است که امروز مطرح میکنم تا دوستان درباره آن تامل داشته باشند. اساسا وقتی ما درباره غنا و موسیقی به بحث میپردازیم از چه منبعی استفاده میکنیم و با چه روشی میخواهیم به مسائل این بحث پاسخ دهیم؟ در مباحث فقهی چهار منبع برای استفاده کردن و رسیدن به احکام فقهی در اختیار داریم. منبع اول عقل است، دوم قرآن، سوم سنت، چهارم اجماع. آیا در بحث غنا و موسیقی از همه این منابع استفاده میکنیم یا نه؟ غالب فقهای ما بر این باورند که در بحث موسیقی نمیتوان از سه منبع استفاده کرد و فقط یک منبع کارایی دارد. به باور آنها مسئله موسیقی بحث عقلی نیست و عقل در این زمینه حکمی ندارد و نمیتواند برای رسیدن به حکم شرعی کمک کند. از طرف دیگر ما درباره موسیقی در قرآن آیه ای نداریم. به علاوه در مورد موسیقی اجماع فقها هم کارساز نیستند چون وقتی نصوص کافی وجود داشته باشد اجماع مورد خدشه قرار میگیرد. پس رویکرد فقها درباره غنا این است که مسئله یک مسئله ای است که بر مبنای روایات باید مورد بررسی قرار گیرد نه عقل و نه قرآن و نه اجماع.
در بحث امروز در این رابطه صحبت میکنیم آیا میتوان از عقل استفاده کرد یا نه. با فرض اینکه مبنای حجیت عقل پذیرفته شده است مسئله حلیت و حرمت غنا را میتوان از عقل استفاده کرد؟ در ادامه درباره دلالت قرآن هم بر حکم موسیقی بحث خواهیم کرد.
اگر به کتابهای اصول مراجعه کنیم در متون اصول فقه در قرون گذشته وقتی برای یک حکم شرعی که عقل درباره آن قضاوت ندارد مثال میزنند مثال غنا را میزنند. صاحب فصول در کتاب فصول و همینطور مرحوم میرزای قمی در کتاب قوانین در بحث حسن و قبح عقلی بعد از این میگوید برخی احکام جنبه عقلی دارد اضافه میکند برخی احکام هم جنبه عقلی ندارد و خود شرع آنها را ارائه میکند. حتی ممکن است عقل در برخی موارد ایده ای را در موضوعی تشخیص دهد ولی شرع آن را تخطئه کند. در اینجا وقتی میخواهد مثال بزنند به حکم غنا مثال میزنند و معتقدند حرمت غنا یک حکم عقلی نیست.
در کتابهای فقهی غالبا در بحث غنا اعتنایی به عقل در استدلالهای فقهی دیده نمیشود و گمان میرود عقل در این مورد نظری ندارد همانطور که از نظر عقل، حلیت و جواز ممکن است، حرمت و منع هم ممکن است. از حدود دویست سال قبل یک نزاع بین علمای ما پیدا شد و در نتیجه مجددا این اختلاف به سود منکرین حکم عقل به پایان رسید. آن اختلاف مربوط به دوره صاحب جواهر است.
مرحوم صاحب جواهر دو استاد برجسته دارد. استاد اولش شیخ جعفر کاشف الغطا است و استاد دومش صاحب مفتاح الکرامه است. این دو بزرگوار از کسانی هستند که معتقد هستند حرمت غنا جنبه عقلی دارد و عقل بشر قبح غنا را درک میکند. همان عقلی که کذب را قبیح میداند یا حکم میکند تصرف در اموال دیگران جایز نیست حکم میکند غنا هم امری ناپسند است. این یک گرایشی است که این دو بزرگوار داشتند. مرحوم صاحب جواهر در برابر، نظر آنها را ابطال میکند و میگوید مسئله غنا جنبه عقلی ندارد بلکه جنبه سمعی دارد. صرفا یک مسئله نقلی است. اگر ما روایات را کنار بگذاریم از نظر عقل در این مورد حکمی وجود ندارد.
عبارت کاشف الغطا این است: «و تحريم الغناء كتحريم الزنا و اخباره متواترة و ادلته متكاثرة عبّر عنه بقول الزور و لهو الحديث في القرآن، و نادت الاخبار بأنه المحرك على الفجور و العصيان، فكأن تحريمه من الامور العقلية التي لا تقبل تقييداً و لا تخصيصاً بالكلية».
عبارت صاحب مفتاح الکرامه هم این است: «إن تحریم الغناء کتحریم الزنا أخباره متواترة و أدلته متکاثرة عبر عنه بقول الزور و لهو الحدیث فی القرآن و نطقت الروایات بأنه الباعث علی الفجور و الفسوق فکان تحریمه عقلیا لا یقبل تقییدا و لا تخصیا».
مرحوم صاحب جواهر این موضوع را مورد نقد قرار دادند و معتقدند عقل، در این زمینه حکم به منع نمیکند و غنا یکی از لذتهایی است که میتواند برای انسان وجود داشته باشد.
تا زمانی که این اختلاف نظر حل نشود نمیتوانیم از آیات و روایات استفاده کنیم. اول باید در هر مسئله ای موضع عقل مشخص باشد. اگر عقل سکوت میکند میتوانیم سراغ آیات و روایات برویم. اگر عقل حکم به تجویز میکند باز میتوانیم از آیات و روایات استفاده کنیم و اگر عقل، حکم به منع کند در برداشت آیات و روایات باید حکم عقل را مورد ملاحظه قرار دهیم.
اگر بخواهیم ورود محتوایی به موضوع داشته باشیم راههای مختلفی وجود دارد که آیا غنا حکم عقلی دارد یا نه. یکی از راهها این است که ببینیم ائمه در زمینه حرمت غنا یا تجویز غنا استناد عقلی دارند یا ندارند. این یک راهنمایی و ارشاد است تا بتوانیم کشف کنیم شارع مقدس چگونه حکمی برای غنا مقرر کرده است. بالاتر از روایات، خود آیات شریفه قرآن هستند. آیا در آیات میتوانم چیزی در این زمینه استفاده کرد یا نه. چون دلالت آیات قرآن را بعدا مورد بررسی قرار خواهیم داد فعلا بحث را متمرکز بر روایات میکنم. نمونه ای از روایات روایتی است که مرحوم کلینی در کافی نقل کرده است. این روایت در وسائل الشیعه هم آمده است. روایت دارای سندی قابل اعتماد است. در چند منبع دسته اول دیگر هم این روایت وجود دارد.
روایت کافی این است: « عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ ، عَنْ يُونُسَ ، قَالَ : سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِيَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ، وَقُلْتُ : إِنَّ الْعَبَّاسِيَّ ذَكَرَ َنَّكَ تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ؟
فَقَالَ : « كَذَبَ الزِّنْدِيقُ ، مَا هكَذَا قُلْتُ لَهُ، سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ ، فَقُلْتُ لَهُ : إِنَّ رَجُلاً أَتى أَبَا جَعْفَرٍ عليهالسلام ، فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ ، فَقَالَ: يَا فُلَانُ، إِذَا مَيَّزَ اللهُ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، فَأَنّى يَكُونُ الْغِنَاءُ؟ فَقَالَ: مَعَ الْبَاطِلِ ، فَقَالَ : قَدْ حَكَمْتَ».
شخصی به امام رضا(ع) گفت یکی از وابستگان به دولت عباسی گفته است شما غنا را ترخیص و تجویز کردید. حضرت تکذیب کردند و گفتند این زندیق دروغ میگوید. بعد خود حضرت مطلب را به صورت صحیح برای او نقل کردند و گفتند: این شخص از من درباره غنا سوال کرد. من به او گفتم: فردی خدمت امام باقر رسید و درباره غنا سوال کرد. پاسخ متعارف این سوال این است که امام بگوید غنا جایز است یا جایز نیست؛ ولی حضرت چنین پاسخی نداند و سوال را به طرف برگرداندند و فرمودند: وقتی خدا بین حق و باطل تمییز به وجود میآورد به نظر تو غنا در کدام فهرست قرار میگیرد؟ سوال کننده گفت غنا در ردیف باطل است. حضرت فرمودند پس حکم مسئله را خودت صادر کردی.
استدلالی که در این زمینه وجود دارد این است وقتی شخص از امام سوال میکند حکم غنا چیست امام از او میپرسد نظر خودت چیست؛ تشخیص خودت چیست. این ارجاع به وجدان است. اگر خداوند بخواهد حق یا باطل را بر غنا الصاق کند حق است یا باطل است. از این روایت میفهمیم مسئله غنا یک مسئله تعبدی نیست؛ یک مسئله ای است که انسان میتواند بر اساس درک فطری حکمش را بفهمد. اینکه اینجا غنا به چه معناست بحث دیگری است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. یک بحث، تشخیص حکم است یک بحث، تشخیص موضوع است. البته اگر عقل و وجدان بخواهد حکم کند قهرا باید شناخت درستی از موضوع داشته باشد ولی بر اساس شناختی که این شخص از این موضوع دارد حضرت او را ارجاع به وجدان خودش میدهد.
این یکی از مواردی است که نشان میدهد مسئله غنا یک موضوع صرفا نقلی نیست، یک موضوع صرفا تعبدی نیست، یک موضوع صرفا تاسیسی که از ناحیه شرع آمده باشد نیست؛ بلکه موضوعی است در حوزه درک عقلانی بشر که انسان میتواند درباره او به درستی فکر کند و درک کند. امام هم همین درک را مورد تایید قرار دادند.
پیش از آنکه در مورد موضوع بحث کنیم نکته ای که وجود دارد خود ارجاع توسط امام است. چه کسی است که داوری او مورد تایید و قبول قرار گرفته است؟ چه کسی حق دارد داوری کند غنا حق است یا باطل است. آیا ما حاضریم این داوری را به وجدان انسانها بسپاریم و داوری آنها را بپذیریم. امام در این جا داوری وجدان انسان ها را پذیرفتند.
در این زمینه دو تفسیر مختلف وجود دارد. یک تفسیر این است که بله ما داوری انسانها را در مورد حکم غنا میپذیریم ولی نه همه انسانها را؛ بلکه فقط داوری متشرعین را میپذیریم. از چه جهت؟ از جهت اینکه انسان متشرع که تحت تربیت دین قرار گرفته است اگر بخواهد درباره غنا داوری کند معتبر است چون بر اساس آموز های دینی داوری میکند.
نظر دوم این است در این زمینه نمیخواهیم به داوری دین ارجاع دهیم بلکه میخواهیم به داوری عقل و وجدان ارجاع بدهیم. در داوری عقل و وجدان فرقی بین انسان متدین و انسانهای دیگر وجود ندارد. همانطور که انسان متدین میتواند بر اساس عقل حکم کند افراد دیگر هم حق دارند بر اساس عقل و وجدان نظر بدهند.
امام در اینجا ارجاع به متشرع بودن دادند یا امام ارجاع به فطرت و وجدان و عقل دادند؟ برخی از بزرگان از علمای معاصر گفتند این مربوط میشود به اینکه شخص متشرع باشد تا داوری او را بپذیریم. از جمله کسانی که این نظر را دارند آیت الله خامنه ای هستند. ایشان هفتاد جلسه درباره غنا بحث کردند. اشاره ای که دارند این است اگر امام ارجاع دادند، در واقع از جهت این است که او متشرع است.
آیت الله حائری یزدی در مباحث خودشان نظر دوم را تایید میکنند و اینکه این سوال، سوال از وجدان است چون این شخص آمده حکم شرعی را سوال کند. معنی ندارد در حالی که از امام حکم شرعی را سوال میکند امام، حکم شرعی را به خود او برگرداند.
این بحث یک بحث پر فراز و نشیبی است و استنتاج در آن با چند جلسه امکان پذیر نیست و نمیشود در این مسئله که نیازمند بررسی گسترده است به یک روایت و یک بحث مختصر بسنده کنیم. فعلا آنچه مطرح است این است مسئله غنا یک مسئله نقلی و سمعی است و ارتباطی با درک عقلی ما پیدا نمیکند یا اینکه نه، عقل در این زمینه میتواند حکمی داشته باشد. امروز مقدمه ای ارائه کردم. فعلا در فرهنگ عمومی حوزه های علمیه تلقی که وجود دارد این است مسئله غنا صرفا مستند به روایات است.
انتهای پیام