به گزارش ایکنا؛ انشاءالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، 4 اردیبهشتماه، در نشست «دین و چالشهای اخلاقی جامعه امروز» که به همت انجمن اندیشه و قلم برگزار شد، به طرح بحثی با عنوان «تجلی اخلاق در تفسیر معاصرانه قرآن کریم» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
امروز به لحاظ اخلاقی وضعیت خوبی نداریم و همه نگران هستند. قِوام یک جامعه بیش از هر چیزی به اخلاق است و چیزی مبناییتر از اخلاق نداریم و ممکن است که درباره بسیاری از امور اختلاف نظر داشته باشیم و اجماعی وجود نداشته باشد و حتی در مورد حقایق دینی و ... اشتراکی نباشد، اما جالب این است که همه انسانها در مورد اخلاق اتفاق نظر دارند، حتی کسانی هم که مخالف اخلاق هستند، به صراحت آن را بیان نمیکنند؛ یعنی بهقدری سیطره اخلاق بر روح و روان بشر قوی است که مخالفین اخلاق هم نمیتوانند به راحتی موضع خود را مطرح کنند.
شروع اخلاق زمانی است که به این درک میرسیم که مشکل افراد، مشکل ما است و به راحتی نمیتوانیم به کسی بگوییم که مشکل تو است و به من ارتباطی ندارد. جالب این است که امروزه ما خیلی راحت این را به زبان میآوریم؛ یعنی امروزه وقتی کسی مشکل خود را مطرح میکند، ما میگوییم مشکل شما است و من نمیتوانم کاری کنم و این سست شدن بنیانهای اخلاق در جامعه است. در شرایط امروز حتی ممکن است ما مشکلی بر مشکلات دیگران بیفزاییم. این یک نوع انحطاط اخلاقی است و روزی نیست که از این خبرها نشنویم.
اما یک نکتهای که باید مورد توجه ما باشد، این است حقیقت جامعه هم این نیست و اکثر مردم به اصول اخلاقی پایبند هستند و فراوان هستند کسانی که توجه دارند که مشکل دیگران مشکل خود آنها نیز هست، اما با این شرایطی که داریم، جلوه وضعیت اخلاق در جامعه ما خوب نیست. کمتر میتوانیم انسانهای اخلاقی را معرفی کنیم و یا اگر معرفی کنیم، مردم باور کنند. بنابراین ما به دو نکته باید توجه کنیم؛ یکی اینکه، جلوه بدی که به لحاظ اخلاقی جامعه دارد را تغییر دهیم و از طرف دیگر نیز بکوشیم تا واقعیت جامعه به نحو دیگری باشد.
اگر ما بخواهیم از منابع اصلی که در اختیار داریم، برای بهتر کردن وضعیت اخلاقی جامعه کمک بگیریم، یکی از مهمترین منابعی که در میان ما وجود دارد، قرآن است و نیاز داریم وجه اخلاقی قرآن و خوانش اخلاقی از قرآن را تقویت کنیم. در مورد تفسیر معاصرانه قرآن یکی از وجوهی که مهم بود، همین مسئله یعنی توجه به وجاهت اخلاقی قرآن بود. ما در اخلاق با اخلاق دینی و اخلاق سکولار مواجه هستیم و یک بحث دیگر این است که چطور میتوانیم فهم اخلاقی از دین را تقویت کنیم که در این کتاب به این مقولات توجه شده است.
امروز در جامعه خود بین سنت و مدرنیسم گیر افتادهایم و در زمانه مدرن زندگی میکنیم و از طرفی، نمیخواهیم سنت دینی خود را رها کنیم، اما نباید تسلیم ایدئولوژیهای این زمان هم بشویم. وقتی میگوییم مدرن، مدرنیسم لوازمی دارد که حیات دینی را برای ما دشوار میکند. در اینجا باید بحث اخلاق مدرن و اخلاق سکولار را تبیین کنم تا روشن شود چطور زندگی دینی برای ما حتی ناممکن میشود. اگر اخلاق فلسفی مدرن را در نظر بگیریم، به این صورت است که در نهایت میتواند در مورد روابط اخلاقی ما انسانها با یکدیگر بحث کند و میگوید بیاخلاقی و رفتار غلط و ناشایست، ستم است. اما از منظر دینی و معنوی که نگاه میکنیم، سه نوع ظلم داریم؛ یکی ظلم به دیگران است که میشود حقالناس و رفتار ظالمانه، اما علاوه بر آن، دو نوع ظلم دیگر هم مطرح است؛ یکی ظلم به خود و یکی هم ظلم به خداوند.
در دعاها میگوییم من به خودم ظلم کردم یا قرآن به صراحت میگوید شرک ظلم بزرگی است. ما در آن نگاه دینی وقتی میگوییم عمل اخلاقی، مراد عملی است که آلوده به هیچ کدام از این ستمها نباشد و انسان اخلاقی را که در مسیر کمال قدم برمیدارد یا انسانی که به مقتضای عقل عملی خود عمل میکند، چنین انسانی میدانیم که به هیچ کدام از این ظلمها آلوده نباشد. اما وقتی به اخلاق مدرن برمیگردیم، گویی که از صافی این اخلاق، آن دو ظلم رد میشوند؛ یعنی ظلم به خدا و خویش از صافی اخلاق رد میشوند و اخلاق مدرن نمیتواند در این زمینه تبیینی داشته باشد و اخلاق مدرن رفتار ما با دیگران را تبیین میکند.
ما دو مکتب اصلی در فلسفه اخلاق داریم؛ یکی مکتب فایدهگرایی و یکی هم مکتب وظیفهگرایی. نظریه فایدهگرایی بسیار نیرومند است و فلاسفه اخلاق در تفکر مدرن، عمدتاً تحت تأثیر این نظریه هستند. اما معیار آنها این است که عمل درست آن است که بیشترین فایده را برای انسانها داشته باشد؛ یعنی عمل ما زمانی درست است که به نفع بشریت تمام شود. به تعبیری عبادت به جز خدمت خلق نیست و اگر به ضرر خلق بود، غیراخلاقی است، اما ما این وسط اعمالی داریم که به بشریت ربطی پیدا نمیکند. یا اصلاً رابطه ما با خداوند در این نگاه مغفول میماند. در نظامهای وظیفهگرایانه که برجستهترین اینها نظام کانتی است، باز هم نمیتواند همه وجوه اخلاق را تبیین کند. کانت میگوید طوری رفتار کن که هرگز انسانیت را وسیله قرار ندهی، بلکه انسانیت همیشه برای تو هدف باشد. اگر فقط به گونهای رفتار کردیم که انسانها وسیله قرار نگرفتند و غایت بودند، درست است، اما واقعیت این است که من که میخواهم دیندارانه زندگی کنم، تمام وجوه دینی من تبیین نمیشود.
بنابراین، ما در این زمانه زندگی میکنیم که اقتضائات خاص خود را دارد. در عین حال هم نمیخواهیم مدرن باشیم. البته اگر کسی بگوید با دین کاری نداریم، بحثش جدا است، اما اگر کسی بخواهد در فضای فایدهگرایانه یا کانتی به اخلاق نگاه کند، نمیتواند وجوه اخلاق دینی را تبیین کند. بنابراین گویی که اینجا دچار یک بنبست میشود یا باید متناسب با دوران مدرن و فضای زمانه زندگی کند یا به زندگی سنتی برگردد و شیوه تعبدی در پیش بگیرد.
بسیاری از فهمهایی که از اخلاق داشتیم، یک فهمهای تقلیدی بوده و کمتر کسی در مورد چرایی عملش پرسش میکرده است. اما این روزها انسانها عقلانیتر برخورد میکنند و دلیل میخواهند. اما اگر میخواهند عقلانی به اخلاق دینی عمل کنند، با این عقلانیت مدرن چنین قابلیتی وجود ندارد. یکی از مشکلاتی که در رفتارهایمان داریم مفهوم گناه است که در فلسفههای اخلاق هیچ تبیینی ندارد که چرا باید از برخی اعمال، احساس گناه کنیم. اما کاری که در تفسیر معاصرانه قرآن انجام شده و یک تلاش مغتنمی است و باید آن را جدیتر بگیریم، این است که یک نوع سنتگرایی مبنا قرار گرفته است. ما یک اسلام سنتی و یک اسلام سنتگرا داریم. اسلام سنتی به اسلام سنتی ملتزم است، اما با دنیای مدرن مواجهه معرفتی فعالانه ندارد و کار خود را میکند. در دنیای مدرن زندگی میکند و از مزایای دنیای مدرن هم برخوردار میشود، اما به هر حال کاری ندارد که در دنیای مدرن چه اتفاقی افتاده است. اما اسلام سنتگرا مواجههاش با دنیای مدرن یک مواجهه معرفتی فعالانه است و سعی میکند بنیادهای دنیای مدرن را فهم کند.
باید توجه کنیم که انسان مدرن به نوعی مطالبه دلیل میکند و ما هستیم و قرآن و سنتی که در اختیار ما قرار گرفته است و قرآن در طول 1400 سال، مورد تفسیر قرار گرفته است و حالا میخواهیم برای زندگی امروز از آن استفاه کنیم. بنابراین به اسلام سنتی ملتزم هستیم اما متناسب با عقلانیتی که در جهان امروز مطالبه اصلی بشر است. ازاینرو باید گفت به یک نوع اسلام سنتگرا پایبند هستیم که اسلام سنتی را نفی نمیکند و اسلام سنتی را بر تفکر مدرن ترجیح میدهد، اما هم مواجههاش با دنیای مدرن انتقادی و معرفتی است و هم از طرف دیگر به خاطر شناختی که از دنیای امروز دارد، به سنت هم که مراجعه میکند، همین عقلانیت را دارد.
انتهای پیام