شوق رهبری برای زیارت خانه خدا
کد خبر: 3985681
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۴
روی میز مطالعه/ «سفر به قبله»

شوق رهبری برای زیارت خانه خدا

رهبر انقلاب در صفحه نخست کتاب «سفر به قبله» می‌نویسند: «این کتاب باز مرا در شور و شوق و حال حسرت‌آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول‌الله فرو برد...».

شوق حسرت‌آلود رهبر انقلاب به زیارت خانه خدابه گزارش خبرنگار ایکنا؛ کتاب  «سفر به قبله» نوشته هدایت‌الله بهبودی است که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است، سفرنامه حج نویسنده و اولین محصول دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری در بخش گزارش است.
 
این اثر یادداشت‌های سفر حج بهبودی در سال ۱۳۷۰ و ماحصل نخستین سفر حج وی و نیز اولین مراسم حج پس از کشتار ایرانیان در مکه در سال ۱۳۶۶ است. در واقع نویسنده گزارش روزانه سفر خود را به همراه دوستانش بیان کرده است.  
 
وی در جای جای یادداشت‌هایش همواره دو نوع نگاه سیاسی و معنوی داشته است. یعنی از یکسو به رفتار سعودی‌ها با ایرانی‌ها و رونق بازار محصولات اروپایی، امریکایی و چینی اشاره کره و از سویی هم توصیف لحظه‌های ناب عرفانی و رنگ باختن تعلقات دنیوی و تساوی انسان‌ها اعم از فقیر و غنی، رئیس و مرئوس، زن و مرد و ... را مورد توجه قرار داده است. همچنین وصف جزئیات لحظات احرام، دوری از شیطان و وسوسه‌هایش را دارد و مخاطب را مشتاق این سفر می‌کند.
 
نگاه انتقادی نویسنده در سفرنامه حج
نویسنده به خوبی از پس از انتقال حال و هوای حج به خواننده برآمده هر چند در بهره‌گیری از کلمات، صرفه‌جویی کرده است. جمله‌ها کوتاه و ساده‌اند و به دل خواننده می‌نشینند. از همین روست که «سفر به قبله» به آتش اشتیاق رفتن به این سفر دامن می‌زند، به‌طوری‌که رهبر انقلاب هم زیر بسم‌الله کتاب می‌نویسند: «این کتاب باز مرا در شور و شوق و حال حسرت‌آلود زیارت خانه خدا و حرم رسول‌الله فرو برد...».
 
در بیشتر بخش‌های کتاب، نویسنده سعی کرده در کنار مشاهدات خود، به نجوا‌های درونی‌اش هم اشاره کند. اما حجم وسیعی از کتاب به تجزیه و تحلیل مشاهدات نویسنده اختصاص یافته است. در این میان، بیشتر تحلیل‌های نویسنده که نگاه انتقادی هم به خود گرفته، به موضوع ساخت و ساز در اطراف اماکن مقدس معطوف شده است. نویسنده حتی شیوه‌های تخریب اماکن مقدس توسط سعودی‌ها را هم تجزیه و تحلیل کرده و می‌گوید: «آن‌ها به دو شیوه عمل می‌کنند. یا مثل این دو مسجد [پیامبر و قبا] و اماکن تاریخی اطراف مسجد نبوی تیغ بلدوزر و دندان‌های لودر را می‌اندازند و از بیخ و بن آنچه که هست می‌کنند و صاف می‌کنند و به اسم عمران و آبادی بنای تازه‌ای بالا می‌برند و یا با رهاسازی آن بنا و مکان مقدس تاریخی، از مرور زمان و تخریب بلندمدت بهره می‌گیرند. مثل آنچه در مورد بقیع، احد و غار حرا روا داشته‌اند. به نظرم خرابکار‌های زرنگی هستند.»
 
هدایت‌الله بهبودی متولد سال ۱۳۳۹ در تبریز کارشناس تاریخ است. از آثار او می‌توان به سفر به قبله، سفر به حلبچه، سفر به سوریه ۹۳، ادبیات در جنگ ایران و روس و تبریز در انقلاب، یادهای زلال، پابه پای باران، سفر بر مدار مهتاب، خرمشهر کو جهان‌آرا و ... اشاره کرد.
 
برش‌هایی از کتاب
 
*به عقل که درست نیست، ولی گمان می‌کنم اینجا خدا دلش نرمتر است. دستت راحت‌تر می‌رسد به خدا. خیلی زود دامنش را می‌گیری و دسته دسته گل‌های محبت و دوستی را می‌چینی، بو می‌کنی و کیف. اشک مفت چنگت. دل شکسته هر وقت که بخواهی. دریچه قلبت باز باز. دلت سوهان می‌خورد، صاف می‌شود. سختی قلبت فرار می‌کند، نرم می‌شود. می‌دانی چرا؟ برای اینکه اینجا حوزه استحفاظی خداست. از دل‌ها و قلب‌ها حفاظت می‌کند.
 
*قبایی که ما دیدیم، مسجد بزرگ و باز هم یکپارچه سفیدی بود، نوساز، که هیچ خبری از قبای ساخت پیامبر به تو نمی‌داد. این مسجد قبا تو را یاد پیامبر نمی‌اندازد، تو را به یاد اولین مسجد دنیای اسلام نمی‌اندازد، بلکه حواس تو را به سعودی‌ها و آبادانی و عمران آن‌ها می‌اندازد. سعودی‌ها در تخریب و از بین بردن تاریخ مجسم اسلام- که بیشترین سهم آن در مدینه تجلی دارد- موفق شده‌اند.
 
*اینجا مدینه است، مأمن پیامبر، شهر انصار، فرودگاه مهاجران، مرکز حکومت حضرت رسول. اینجا مدینه است، با مسجد قبا، کوه احد، خندق. اینجا مدینه است، با زخمی بزرگ و غربتی بزرگتر، بقیع. اینجا مدینه است با خبری ناپیدا و کعبه‌ای گمشده. اینجا مدینه است، نمایشگاه تاریخ و موزه‌ای مقدس. اینجا مدینه بود...، اما اکنون شهری است پوشیده از تشتک پپسی و قوطی‌های خالی «میراندا»، شهر تویوتا و کادیلاک، شهر باتوم‌های سیاه، شهر تظاهر و شهر معماران خرابکار. وقتی در شهر بگردی قلمت این گونه می‌چرخد، شاید، من امروز در شهر چرخیدم.
 
*امروز دهم ذی الحجه است، یعنی عید قربان. در منا سه کار واجب داریم. اول رمی جمره عقبی، که زدن سنگ است - هفت تا از سنگ‌ها – به شیطان انتهایی. دوم کشتن قربانی و سوم تراشیدن سر با تیغ، از ته ته. الان هم خلوته هم خنک. بلند شید! کسی این را می‌گوید و رد می‌شود. بچه‌ها با این حرف بلند می‌شوند. تن خسته و ولو کرده‌ام را از زمین جدا می‌کنم و به دنبال آن‌ها به سمت شیطان راه می‌افتم. نه خلوت است نه خنک. می‌رسیم به جایی که دو طبقه است. طبقه پایین که محوطه وسیعی است بدون اسراف، توسط زائران کشور‌های دیگر پر شده. متراکم نشسته، خوابیده، ایستاده و خلاصه جاگیر شده‌اند. دو روز منا را در اینجا سر می‌کنند.
انتهای پیام
captcha