علی اللهبداشتی، استاد گروه فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه قم، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به تحلیل واقعه عاشورا پرداخت و بیان کرد: ابتدا باید به زمینه بروز این واقعه در سال 61 هجری بپردازیم تا ببینیم چه زمینههایی بود که به جنگ منتهی شد؛ چون جنگ یک رویارویی است که بدون دشمنی گذشته و مسائل پیشزمینهای رخ نمیدهد. دو نفری که با هم اختلاف داشته باشند، اگر انسانهای خردمندی باشند، با گفتوگو مشکل را حل میکنند، اما اگر یک طرف بیخرد باشد، راه گفتوگو بسته میشود. در تحلیل این قیام باید ببینیم که خدای ناکرده امام(ع) یک فرد ماجراجو یا شورشی بود یا شخصیت منطقی و خردمندی داشت؟
وی تصریح کرد: امام حسین(ع) شش سال در دامان پیامبر(ص) بزرگ شد. سی سال در خدمت پدر و 10 سال در کنار برادر و در خدمت امام حسن(ع) بود و تحت رهبری امام حسن(ع) قرار داشت و هیچ وقت با امام حسن(ع) مخالفتی نکرد و همواره در خدمت پدر و برادر بود و در تمام جنگهای امام علی(ع)، حسین(ع) نیز حضور داشت. در جنگ امام حسن(ع) با معاویه نیز حضور داشت و وقتی معاویه پیشنهاد صلح داد، امام حسن(ع) با امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر مشورت و پیشنهاد صلح را قبول کرد و تا آخر عمر معاویه نیز به مفاد صلحنامه پایبند بود، گرچه معاویه بارها صلحنامه را نقض کرد.
این استاد دانشگاه گفت: امام حسین(ع) میدانست که اگر او هم بخواهد صلحنامه را نقض کند، معاویه انسان زیرکی است و همین را دستاویزی قرار میداد و قیام امام(ع) را به عنوان یک شورش اجتماعی تبدیل میکند و در این راستا حرکت میکرد که امام(ع) پایبند به صلح نیست و هدف امام(ع) را با سیاستهای شیطانی خود کمرنگ میکرد، اما این طور نبود که امام در زمان یزید اعتراضی کرده و یک اختلاف طایفهای باعث شده باشد که کار به جنگ کشیده و امام(ع) شهید شود و چون امام(ع) حقطلب بود، به وظیفه الهی خود عمل میکرد، همانطور که امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نیز به وظیفه خود عمل کردند؛ یعنی جایی که نیاز به جنگ بود، به جنگ پرداختند و جایی که نیاز به صلح بود صلح کردند.
وی با اشاره به اینکه انسان باید وظیفه الهی خودش را ببیند، افزود: امام حسین(ع) عبد خالص خدا بود و اگر کسی بخواهد امام حسین(ع) را بشناسد، باید دعای عرفه ایشان را بخواند. متأسفانه ما شیعیان فقط امام حسین(ع) را با روز عاشورا میشناسیم و از 57 سال عمر ایشان کمتر آگاهی داریم و نمیدانیم شخصیت ایشان در زمان پدر و برادرش چطور بود. همچنین امام(ع) 10 سال معاصر معاویه بود که در این مدت جنگی اتفاق نیفتاد. البته امام(ع) نامههای اعتراضآمیزی به معاویه نوشت که یکی از آنها اعتراض به ولایتعهدی یزید است و مینویسد که ای معاویه، این تلاشهای بیثمر را کنار بگذار و بار گناهت را بیش از این سنگین مکن. تو آنقدر به روش باطل و ستمگرانه ادامه دادی و با بیخردی مرتکب ظلم شدی که کاسه صبر مردم را لبریز کردی.
اللهبداشتی بیان کرد: بسیار شجاعت میخواهد که در مقابل حکومت یکهتاز معاویه، یک نفر او را ظالم بخواند و او را دعوت کند که دست از ظلم بردارد. زمانی که دنیاطلبها معاویه را منقبت میکردند، امام حسین(ع) چهره او را به عنوان یک حاکم ظالم برای مردم معرفی میکند و سپس میگوید که ای معاویه باید روز رستاخیز پاسخگو باشی؛ یعنی ظلم تو بسیار است و اکنون میخواهی یزید را نیز جانشین خود کنی و ظلمهایی که یزید خواهد کرد بر گردن توست، چون تو میخواهی ولایتعهدی یزید را مستقر کنی.
وی تصریح کرد: یک عده هم به معاویه گزارش داده بودند که حسین بن علی(ع) مشغول این است که عِده و عُده جمع و علیه تو قیام کند. وقتی معاویه به امام(ع) نامهای مینویسد، امام(ع) پاسخ میدهد که این حرفها دروغ است و میگوید تو قاتل حجر بن عدی و ... هستی و تو به من نصیحت میکنی که در میان امت اختلاف ایجاد نکنم؟ تو بزرگترین عامل اختلاف هستی. من به وظیفه خود میاندیشم و به دین خود و امت پیامبر(ص) نظر میافکنم. وظیفهای بزرگتر از این نمیدانم که با تو بجنگم و این جنگ، جهاد در راه خداست و اگر به خاطر یک رشته عذرها از جنگ بر ضد تو خودداری کنم، از خدا طلب آمرزش میکنم؛ یعنی امام حسین(ع) انسان بسیار مصلحتاندیشی بود و همه مصالح اسلام و جامعه اسلامی را لحاظ میکرد و سپس کار خود را انجام میداد.
این استاد دانشگاه گفت: بنابراین، اینکه امام حسین(ع) 10 سال حکومت معاویه را تحمل کرد، اما دست به شمشیر نبرد، علتش این بود که نمیخواست به دست معاویه بهانهای بدهد تا بعداً بگویند ما صلح میخواهیم و امام(ع) به دنبال جنگ است. یکی از مفاد صلحنامه این بود که معاویه حق ندارد کسی را جایگزین خود کند و پس از او باید اختیار در دست مردم باشد، اما معاویه این عهد را شکست و حکومت را به یزید منتقل کرد.
وی اینگونه ادامه داد: امام حسین(ع) چارهای جز مخالفت نداشت؛ چون آنها به این بسنده نکردند و خواستند از امام(ع) بیعت بگیرند تا حکومت یزید را امضا کند که امام حسین(ع) اقامت در مدینه را جایز ندانست و مرحوم شیخ مفید نوشته است: «فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ». این آیه در مورد حضرت موسی(ع) است که وقتی فرعونیان داشتند موسی(ع) را تعقیب میکردند تا او را بگیرند، کسی آمد و گفت که موسی(ع)، از شهر برو، زیرا مأموران حکومت دنبال تو هستند. امام حسین(ع) نیز میدانست اگر در مدینه بماند، اینها از ایشان بیعت میگیرند یا قصد داشتند امام(ع) را ترور کنند تا کار به قیام نکشد. امام حسین(ع) به مکه میرود و در آنجا به مردم آگاهی میدهد، چه اینکه مکه امالقراست و امام(ع) میتوانست با مسلمین ارتباط برقرار کند و در همین ایام نامههای مختلفی از کوفه به امام(ع) رسید.
اللهبداشتی با تاکید بر اینکه مردم کوفه حکومت امام علی(ع) و معاویه را دیده بودند و بعد وقتی مقایسه میکردند میدیدند که تشنه عدالت امیرالمومنین(ع) هستند، افزود: کوفیان نامههای زیادی نوشتند و گفتند آمادهایم که شما بیایید و حکومت عراق را به عهده بگیرید. امام(ع) وظیفه میدانست که برای پاسخ دادن به ندای مردم مسلمان باید به سمت کوفه برود؛ بنابراین امام(ع) وظیفه خود را انجام میداد و میخواست به کمک مردم بشتابد. در حقیقت آنها ابتدا امام حسین(ع) را به نصرت طلبیدند که ما میخواهیم در کوفه و عراق حکومت عادلانهای باشد. از اینرو قیام امام حسین(ع) را باید از منظر الهی بررسی کنیم نه از منظر مسائل سیاسی.
وی تصریح کرد: در یک نظام هماهنگ الهیاتی، نظام سیاسی، اقتصادی و ... انسجام پیدا میکند. امام خمینی نیز میفرمود که سیاست ما عین دیانت ماست؛ یعنی منظر دینداری و سیاسی ما یکی است و تعارضی بین اینها وجود ندارد. این دوگانگی در انسان قابل قبول نیست. امام حسین(ع) چون یک رجل الهی است، مبنای کارهایش نیز بر اساس خواست خداست و در روز عاشورا میفرمایند: «رضاٌ برضائک». امام حسین(ع) میداند که اینها برای او مقدر شده است و فرد ناآگاهی نبود که نداند چه پیش میآید. در حقیقت امام(ع) به وظیفه خود عمل کرد، چهاینکه اگر نمیرفت، مردم میگفتند که ما دعوت کردیم و امام(ع) نیامد و در این صورت، امام(ع) جوابی نزد خدا نداشت؛ بنابراین وقتی مردم از امام(ع) دعوت کردند، امام(ع) چارهای جز لبیک به دعوت آنها نداشت. ما چهره کوفه را تا حد زیادی خراب کردهایم و تصور میکنیم که مردم آن همگی از راه راست به در بودند، اما چنین نیست و در کل سرزمینهای اسلامی تنها جایی که امام حسین(ع) را دعوت کرد، کوفه بود. امام(ع) در آن روزگار نتوانست در مکه یا مدینه بماند و تنها کوفیان بودند که به امام(ع) نامه نوشتند و بیشتر شیعیان نیز در عراق و کوفه حضور داشتند.
وی تصریح کرد: امام(ع) حُر را جذب خود کرد که این نشان از شخصیت ملکوتی امام(ع) دارد و مشخص میکند که امام(ع) طبق یک برنامه الهی پیش رفت. انبیا(ع) و ائمه هدی(ع) تابع وظیفه الهی خود بودند نه هوا و هوس سیاسی. امیرالمؤمنین(ع) زمانی از اصحاب نصرت میخواهد، اما یک زمان هم پس از قتل عثمان که از ایشان درخواست میکنند تا حکومت را به دست بگیرد، میگوید که این حکومت برای خودتان و آنچه ما میخواستیم فقط حکومت دنیا نبود. امیرالمؤمنین(ع) در آن شورا برای اینکه عهدی نبندد که نتواند وفا کند، حکومت را پَس میزند، در حالی که میتوانست بگوید به روش شیخین عمل میکنم، اما وقتی قدرت را در دست گرفت، خلاف آن عمل کند.
این استاد دانشگاه در پایان بیان کرد: امام حسین(ع) چون بر مبنای رضای الهی حرکت کرد، قیامش ماندگار شد. پس از امام(ع) نیز قیامهای متعددی صورت گرفت اما هیچکدام جهانی نشد. گاندی میگوید که از امام حسین(ع) روش مبارزه را آموختم و این یعنی امام حسین(ع) را به عنوان یک انسان آزادیخواه پذیرفته است. انسان باید به وجه الهی کارش توجه کند. خیلی اوقات برخی چندین سال جنگیدهاند، اما در تاریخ فراموش شدهاند، ولی جنگ یک روزه امام حسین(ع) 1400 سال است که در خاطرهها باقی مانده و وجه الهی این قیام مهم است و همه اعمال امام(ع) برای خدا بود و فقط میخواست رضای خدا را جلب کند.
انتهای پیام