تقابل شفافیت و اتهام‌زنی در حادثه عاشورا
کد خبر: 3990212
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۵
کاظم قاضی‌‌زاده تشریح کرد؛

تقابل شفافیت و اتهام‌زنی در حادثه عاشورا

حجت‌الاسلام والمسلمین قاضی‌زاده با اشاره به تقابل شفافیت و اتهام‌زنی در حادثه عاشورا تصریح کرد: اردوگاه یزیدی دنبال پنهان‌‌کاری، اتهام‌‌زنی و بستن دهان مخالفان و در برابر، اردوگاه حسینی به دنبال شفافیت، آگاهی‌‌بخشی و پاسخگویی و باز کردن باب گفت‌‌وگو بودند.

تقابل شفافیت و اتهام‌زنی در حادثه عاشورا به گزارش ایکنا، نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های «آرامش‌بخشی عاشورا» که به همت کانون توحید برگزار می‌شود، شب گذشته 20 مردادماه، همزمان با شب سوم ماه محرم با سخنرانی حجت‌‌الاسلام والمسلمین کاظم قاضی‌‌زاده، رئیس مؤسسه فهیم و استاد حوزه علمیه، با موضوع «تقابل شفافیت و اتهام‌زنی در حادثه عاشورا» برگزار شد. در ادامه متن سخنرانی این نشست از نظر می‌گذرد.

اردوگاه حسینی و اردوگاه یزیدی از جنبه‌‌های مختلفی جای تحلیل دارد و می‌توان تقابل‌‌هایی را در منش رهبران و سربازان این دو اردوگاه دید. ما که هر سال برای امام حسین(ع) مجلس عزا برگزار می‌‌کنیم و دوست داریم از یاوران حضرت باشیم باید در تقابل‌‌هایی که بین این دو اردوگاه است خودمان را در اردوگاه حسینی تعریف کنیم. مبادا با رفتار یزیدی مدعی طرفداری امام حسین(ع) باشیم. آن چیزی که من در این جلسه می‌‌خواهم توضیح دهم این است که به عنوان دو کنشگر اجتماعی که در آوردگاه کربلا در برابر هم قرار گرفتند می‌‌توانیم بگوییم اردوگاه یزیدی دنبال پنهان‌‌کاری و اتهام‌‌زنی و بستن دهان مخالفان و در برابر، اردوگاه حسینی به دنبال شفافیت و آگاهی‌‌بخشی و پاسخگویی و باز کردن باب گفت‌‌وگو بودند.

اردوگاه یزیدی اصلاً به دنبال شفافیت نبودند. آنها حرف‌‌های مختصر و مبهمی داشتند و به دنبال آن نبودند که در جامعه حرفشان را با استدلال مورد توجه قرار دهند. شاید محور بحث‌‌هایی که من امروز عرض می‌‌کنم سخنرانی‌‌های امام حسین(ع) در روز عاشورا و مواجهه‌‌های لشکریان عمر سعد باشد. مثلا در این باب که اینها دنبال عدم شفافیت بودند می‌‌توان گفت وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا صحبت می‌‌کردند یکی از لشکریان عمر سعد گفت: ما اصلاً متوجه نمی‌‌شویم شما چه می‌‌گویید. شما باید به حکم یزید اطاعت کنید. یعنی ما نمی‌‌خواهیم برایمان استدلال کنید، ما یک کلام هستیم. حتی در جلسه‌‌ای که ابن زیاد با سران لشکرش داشت، صراحتاً گفت: ما یا بیعت یا کشته شدن طرف مقابل را خواهانیم. موارد متعددی است که سعی می‌‌کردند خودشان را به عنوان حاکمان جامعه اسلامی طرح کنند و بیش از این چیزی نمی‌‌گفتند و توضیحی جز این نداشتند که باید بیعت کنید.

این افراد در کنار پنهان‌‌کاری دهان طرف مقابل را می‌‌بستند لذا در برابر امام حسین(ع) گفتار ایشان را به نوعی مورد بایکوت قرار می‌‌دادند. امام حسین(ع) دو سخنرانی معروف در روز عاشورا داشتند. در سخنرانی اول این مطلب را ذکر کردند که شما حرف مرا گوش دهید و عجله نکنید. اینکه حضرت می‌‌فرمودند «اسمعوا» برای این بود که حاضر به شنیدن نبودند. در سخنرانی دوم دوباره همین مطلب شنیده می‌‌شود: وای بر شما؛ چرا شما کلام مرا نمی‌‌شنوید، من دارم شما را به راه راست هدایت می‌‌کنم. اینها می‌‌خواستند دهان حضرت را ببندند و نگذارند حضرت صحبت کنند. لذا می‌‌ترسیدند اگر امام سخن بگوید سخنش موجب شود افراد از لشکریان عمر سعد دلزده شوند. باز در سخنرانی دوم یکجا شمر وارد صحبت شد و کلام ناروایی گفت و گفت: ما تو را رها نمی‌‌کنیم تا دست تو را در دست ابن زیاد قرار دهیم. قطع کردن سخنرانی امری جدی بود که در حادثه عاشورا اتفاق می‌‌افتد.

بعد از اینکه امام حسین(ع) به شهادت رسیدند؛ در کربلا، کوفه و شام مسئله شفافیت از جانب خانواده امام حسین(ع) مطرح بود. باز آنجا ممانعت از شفاف‌‌سازی دیده می‌‌شود. وقتی در شام امام حسین(ع) را آوردند و آن مجلس کذایی را تشکیل دادند، مجلسی در مسجد اموی شام ترتیب دادند و یک نفر را بالای منبر فرستادند که سخن بگوید؛ آنجا امام سجاد(ع) تعبیری به کار بردند و به یزید گفتند: آیا به من اجازه می‌‌دهی بالای این چوب‌‌ها بروم. جالب است که تعبیر «اعواد» به معنای چوب استفاده کردند و از اصطلاح «منبر» استفاده نکردند. حضرت درخواست کردند ولی یزید نپذیرفت. مردم گفتند: حالا اینها که اسیر شدند بگذار بالای منبر بروند و سخنشان را بشنویم. یزید گفت: اگر ایشان بالای منبر برود پایین نمی‌‌آید مگر اینکه من و آل ابی‌‌سفیان را مفتضح می‌‌کند. این مخالفت با شفاف‌‌سازی است. اینها راه‌‌های اطلاعاتی مردم را بسته بودند و نمی‌‌گذاشتند مردم به واقعیت‌‌ها پی ببرند. نهایتاً وقتی امام سجاد(ع) بالای منبر رفتند کاری کردند که یزید پشیمان شد و ورق برگشت و به همین خاطر مدعی شد من این کار را انجام نداد. اینها نه تنها شفافیت را ترویج نمی‌‌کردند بلکه با شفافیت مقابله می‌‌کردند و فقط می‌‌خواستند خودشان حرف بزنند. امام حسین(ع) در روز عاشورا سخنرانی می‌‌کردند ولی اینها هلهله می‌‌کردند و نمی‌‌گذاشتند صدای حضرت به آنها برسد.

اتهام‌زنی، حربه یزیدیان در مواجهه با سپاه حق

نکته دوم در اردوگاه یزید، اتهام‌زنی است. وقتی ما فضا را بستیم، خودمان می‌‌توانیم هر اتهامی به رقیب بزنیم و مردم را در مسیر باطل قرار دهیم. مثلاً در جریان پس از عاشورا اولین اتهام‌‌زنی‌‌های رسمی از ابن‌‌زیاد اتفاق افتاد. در کوفه مجلسی تشکیل داد و در آن مجلس، مسئله اتهام‌‌زنی به خوبی دیده می‌‌شود. مثلاً در جلسه‌‌ای که اسرا را جمع کرده بود، گفت: حمد می‌‌کنم خدایی را که شما را مفتضح کرد و شما را کشت و داستان‌‌سرایی شما را تکذیب کرد. این سخن ابن‌‌زیاد است که حاوی نوعی اتهام است. جالب است که حمد خدا را می‌‌کند و ادعای قتل و فضیحت را به خدا نسبت می‌‌دهد. حضرت زینب(س) با آن صلابت و شجاعت و زبانی که زبان امیرمؤمنان بود جوابش را داد و فرمود: ما نوه پیامبر(ص) هستیم و آیه قرآن در شأن ما آمده است، آنکه مفتضح شد فاسق و فاجر بود و آن غیر ماست. اتهام‌‌زنی بعدی این است که ابن‌‌زیاد گفت: چگونه می‌‌بینی کاری که خدا با برادرت انجام داد. باز دوباره قتل را به خدا نسبت داد. حضرت جواب داد: جز زیبایی چیزی ندیدم. اینها افرادی بودند که رزقشان شهادت بود. ایشان در ضمن سخنان کوتاه، جواب‌‌های کوبنده‌‌ای دادند.

نمونه‌‌ها زیاد است. ابن‌زیاد و یزید منبرهای عمومی را انجام می‌‌دادند و خودشان را حق جلوه می‌‌دادند و اتهام باطل را به امام حسین(ع) نسبت می‌‌دادند. خود ابن‌‌زیاد یک منبر عمومی در مسجد کوفه گذاشت و شروع به سخنرانی کرد و گفت: خدا را سپاس می‌‌گویم؛ یزید نصرت پیدا کرد ولی کذاب پسر کذاب کشته شد. یکی از شیعیان امیرمومنان(ع) به نام عبدالله بن عفیف در مسجد حاضر بود. وقتی این سخن را شنید با اینکه چشمش نابینا بود بلند شد و با شدت تمام با ابن‌‌زیاد برخورد کرد. ابن‌‌زیاد دستور داد او را بکشید. قبیله‌‌اش عبدالله را از مسجد بیرون کردند و در خانه‌‌اش مخفی شد. نهایتا ابن‌‌زیاد او را دستگیر کرد و کشته شد. یزید هم در مواجهه با علی بن حسین(ع) گفت: پدر شما رحم مرا قطع کرد، یعنی قطع رحم کرد، حق من را نادیده گرفت و بر خلافت من منازعه کرد، خداوند آنچه را دیدی با او انجام داد.

این بخش اول که در اردوگاه یزید پنهان‌‌کاری و عدم شفافیت و اتهام‌‌زنی است. وقتی انسان مجموعه رفتارهای اردوگاه یزیدی را می‌‌بیند شواهد بسیاری برای این مسئله دارد.

تلاش امام حسین(ع) برای شفافیت و آگاهی

در مقابل، اردوگاه امام حسین(ع) دنبال شفافیت و آگاهی‌‌بخشی است. دنبال این است آنهایی که با اویند آگاهانه بیایند. نمی‌‌خواهد دوستان را بفریبد و با طمع مقام دنیایی آنها را فریب دهد. اصولاً یکی از مهمترین اهداف قیام حسینی همین آگاهی‌‌بخشی است. یکی از زیارت‌‌های امام حسین(ع) زیارتی است که در روز اربعین خوانده می‌‌شود. در آن زیارت می‌‌خوانیم: امام حسین(ع) خون قلبش را در راه تو داد تا بندگان از جهالت نجات پیدا کنند و از حیرت گمراهی درآیند. حتما شنیدید سالیان سال بالای منبر، امیرالمؤمنین(ع) را دشنام می‌‌دادند و او را موجب زوال خلافت اسلامی می‌‌دانستند. چه کسی جز امام حسین(ع) می‌‌توانست این ضلالت را از بین ببرد.

پس این شفافیت یکی از اهداف نهضت حسینی است. این شفافیت، هم نسبت به دشمنان و هم نسبت به دوستان وجود دارد. خیلی از افرادی که می‌‌خواهند حرکت انقلابی انجام دهند به جای اینکه افراد را به مرگ بشارت دهند حرف از پیروزی می‌‌زنند ولی امام حسین(ع) واقعیت را به افراد می‌‌گفت. مثلاً در یکی از سخنرانی‌‌ها فرمود: هر کس می‌‌خواهد خون قلبش را بدهد، هر کس می‌‌خواهد در لقای الهی وطن گیرد، با من بیاید. می‌‌خواهد بگوید این سفری است که آخرش کشته شدن است. دوباره وقتی وارد کربلا شدند، در لحظه ورود به کربلا فرمودند: اینجا بارهای ما بر زمین می‌‌افتد، اینجا خون‌‌های ما ریخته می‌‌شود. اینها آگاهی‌‌بخشی به یاران است که اگر نمی‌‌خواهید، همراه من نباشید. باز در شب عاشورا این شفافیت خیلی عجیب است که همه را جمع کرد و فرمود من به شما اجاره می‌‌دهم بروید، من هیچ پیمانی بر گردن شما ندارم. من به دوستان توصیه می‌‌کنم سخنان امام حسین(ع) در این حادثه را بیشتر مورد توجه قرار دهیم.

انتهای پیام
captcha