به گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، محقق و مؤلف عاشورایی شب گذشته ۲۱ مرداد همزمان با شب چهارم محرم در برنامه موسسه فرهنگی هنری عاشورا در ادامه مبحث خانه و خانواده آرمانی براساس آموزههای عاشورایی گفت: امام حسین(ع) بهره گیری از زیست خردمندانه و نشاط آور را مبتنی بر پنج اصل قرار دادهاند و فرمودند هر کس این پنج تکیه گاه را در زندگی خود بر نگزیند تلخ کامی و افسردگی فضای زندگی او را پر خواهد کرد. این پنج اصل یا تکیه گاه شامل: عقل، دین، ادب، حیا و حسن خلق هستند.
وی اظهار کرد: براساس فرهنگ ادبی ما، برخی میگویند اگر قرار باشد زندگی خود را سامان دهیم باید این چهار عنصر را رعایت کنیم که دو مورد آن را مولانا و دو عنصر دیگر را حافظ گفته است. مولانا گفته است: «مرنج و مرنجان» یعنی در مقابل ابتلاها و سختیها، سعی کن نرنجی و تاب آوری داشته باشی و از آن سو، دیگران را نیز از خود نرنجانی و آزار ندهی. زندگی اهل بیت(ع) پر از این ظرافتها است.
سنگری ادامه داد: حافظ نیز گفته است: «بنوش و بنوشان» یعنی هم خود از زندگی بهره ببر، دیگران را بهرهمند کن. نوشیدن در اینجا نماد بهرهمندی از داشتهها است. این یک روحیه سخاوتمندانه است. گفتهاند زیست عاقلانه به این چهار عنصر تکیه دارد: «مرنج و مرنجان، بنوش و بنوشان». اگر قرار باشد دیدگاه حضرت اباعبدالله(ع) را به این چهار عنصر اضافه کنیم، میتوانیم بگوییم: «ببخش و ببخشای».
این محقق عاشورایی با بیان اینکه عقلانیت حسینی مبتنی بر بخشیدن و بخشایشگری است، توضیح داد: این دو ضمن اینکه اشتراکاتی دارند، با یکدیگر متفاوتند. «ببخشای» یعنی گذشت کن. همه میدانید مصداق روشن بخشایش در کربلا، حر بن یزید ریاحی است که حضرت او را میبخشد. او نزد امام آمد و گفت: آیا راهی برای توبه کردن وجود دارد؟ حضرت به روی او آغوش گشودند و حضرت زینب(س) شخصاً از او پذیرایی کردند. اینها نکتههای لطیفی است که بخشایش اهل بیت(ع) را روشن میکند.
نویسنده کتاب «آیینه داران آفتاب» افزود: درباره «بخشیدن» به عنوان عنصر دیگر زیست عاقلانه از نگاه امام حسین(ع) دست کم چند نوع بخشیدن قابل طرح است. مثلا بخشیدن نگاه مهربان. نگاه مهربانت را بین دیگران تقسیم کن. عبیدالله بن حر جعفی میگوید در قصر بنیمقاتل امام حسین(ع) را دیدم که بچههای کوچک اطرافش را گرفته بودند و ایشان چنان با مهربانی به آنها نگاه میکردند و آنها را نوازش میکردند که دلم به حال آن بچهها سوخت که پس از آن دیگر امام را نخواهند داشت. امام نگاه مهربان به بچهها، به یاران و حتی به دشمن داشتند. نگاه عفو آمیز داشته باشید، نگاهی که از سر رحمت باشد. حضرت اباعبدالله(ع) را رحمت واسعه معرفی کردهاند و کتاب آیتالله بهجت به همین نام نامیده شده است.
سنگری ادامه داد: بخشش مال، بخشش دشمن، بخشش فرزند و خانواده و بخشش جان همه اینها در وجود حضرت اباعبدالله(ع) تحقق پیدا کرده است. پس از طرح این نکات، ببینیم از آنچه خود در زندگی داریم چقدر میتوانیم بگذریم. این گذشتها تفسیر عظمت روح ما است و نشاندهنده این است که آموزههای دینی در وجود ما رسوخ کرده و از قلبهای ما میتواند به دستهای ما برسد.
این پژوهشگر عاشورایی با اشاره به آیه ۷ سوره اسراء: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» گفت: به فرموده خداوند، عاقل کسی است که میفهمد اولین کسی که از خوبی بهره میگیرد خود فرد است؛ یعنی وقتی میبخشید اولین کسی که از این بخشش بهرهمند میشود خودتان هستید. به خودتان بخشیدهاید و اگر بدی کردید به خودتان بدی کردید. وقتی به کسی وامی میدهید، خوشحالی و شکفتگی روح در خودتان اتفاق میافتد چرا که به واسطه کمک شما، آن فرد از یأس و پریشانی و چه بسا کفر فاصله میگیرد.
این استاد دانشگاه افزود: در فرهنگ دینی ما از این نمونهها زیاد است و شعر معروف سعدی «تو نیکی میکن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز» همین معنا است و فروغی بسطامی نیز گفته است:
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
وی گفت: شخصی به نام احمد بن سلیمان بن علی میگوید در مسجد پیامبر(ص) بودم که امام حسین(ع) وارد مسجد شدند و پس از او عتبه بن سفیان و عبدالله بن زبیر نیز وارد شدند. این دو نفر به بخشندگی شهرت داشتند. وقتی مشغول عبادت بودند، مرد آشفته حالی وارد مسجد شد و فریاد میزد بیچاره شدم پسر عمویم را کشتم و باید دیه بپردازم. مرد اول به سراغ عتبه آمد. عتبه به او گفت لحظهای درنگ کن و به غلامش گفت 100 درهم به او بده. مرد گفت: این مقدار مشکل مرا برطرف نمیکند. سپس نزد عبدالله بن زبیر رفت. او، 200 درهم به او داد. مرد گفت این مقدار مشکلم را برطرف نمیکند و این پول را قبول نکرد. پس از آن به خدمت حضرت اباعبدالله(ع) آمد. رفتار حضرت اباعبدالله(ع) خیلی زیبا و ظریف و تکان دهنده است. امام به او فرمود: بنشین. سپس فرمودند: از رسول الله(ص) شنیدم که «الْمَعْرُوفَ اِلاّ عـَلى قَدْرِ الْمـَعْرِفَةِ» بخشیدن به اندازه معرفت است. پس به اندازهای که خودت را رشد بدهی، به تو خواهم داد.
سنگری ادامه داد: امام به مرد فرمودند: از تو سوال میکنم. به هر سوال که پاسخ گفتی به مبلغی که به تو خواهم داد اضافه میشود. سپس پرسیدند: افضل اعمال چیست؟ مرد گفت: ایمان به خدا. امام پرسیدند: چه چیزی مردم را از هلاکت نجات میدهد؟ مرد گفت: توکل و اعتماد بر خدا. امام پرسیدند: زینت انسان چیست؟ (دقت کنید هر سوال مکمل سوال قبل است و امام به نحوی سوالات را میپرسند که زمینه را برای اینکه مرد دیگر چنین خطایی مرتکب نشود فراهم میکنند) مرد پاسخ داد: دانش همراه با حلم و بردباری. امام فرمودند: اگر کسی نتواند حلیم و بردبار باشد، تکلیف چیست؟ مرد گفت: مالی توام با جوانمری ببخشد. یعنی خود را نوعی مجازات مالی بکند. امام پرسیدند: اگر این را هم نتواند انجام دهد، تکلیف چیست؟ مرد پاسخ داد: فقر و پریشانی خویش را با صبر و شکیبایی همراه کند. امام پرسیدند: اگر این را هم نتواند انجام بدهد، تکلیف چیست؟ مرد که دیگر پاسخی نداشت گفت: صاعقهای از آسمان بیاید و او را بسوزاند. امام لبخندی زدند و هزار دینار به مرد دادند و فرمودند: این پول را به جای دیه بده و این انگشتر را بفروش و زندگیت را تأمین کن.
این محقق عاشورایی ادامه داد: وقتی مرد این رفتار حضرت اباعبدالله را دید این شعر را سرود:
طربت و ما هاج لی معبق
و لا لی مقام و لا معشق
و لكن طربت لآل الرسول
فلذ لی اشعر و المنطق
هم الاكرمون هم الانجبون
نجوم السماء بهم تشرق
سبقت الانام الى المكرمات
فقصر عن سبقك السبق
بكم فتح الله باب الرشاد
و باب الفساد بكم مغلق
همه جا را گشتم که بهترین انسان را پیدا کنم که با او خوش باشم. من کسی را پیدا نکردم که رفتارش عشق انگیز باشد، ولی به طرف خانواده رسول(ص) آمدم و شما را پیدا کردم و دریافتم هرچه شعر دارم باید به شما تقدیم کنم. شما کریم هستید، شما نجابت دارید. شما به ستارگان آسمان میمانید. به دنبال کسانی بودم که اهل مکرمت هستند، پدر تو کریم و بخشنده بود. شما درهای رشد را به روی مردم باز میکنید و درهای فساد را میبندید. حضرت اباعبدالله(ع) وقتی شعر مرد را شنیدند، فرمودند: من نیز از پدرم امیرالمومنین(ع) شعری شنیدهام و این شعر چنین است:
اذا جادت الدنیا علیك فجد بها
على الناس طرا قبل ان تتفلت
فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت
و لا البخل یبقیها اذا ما تولت
اگر در دنیا موقعیتی برایت فراهم شد، سعی کن به مردم ببخشی، پیشتر از آنکه این موقعیت را از تو بگیرند. تا موقعیتی به دست توست، گرهای باز کن. ببخش و کمک کن و یادت باشد هرچه میبخشی فانی نمیشود و از دستت نرفته است. آنچه بخشیدهای جزو داراییهایت حساب کن. اگر هم احیاناً نبخشیدی تصور نکن با بخل چیزی به دستت خواهد ماند.
این محقق عاشورایی گفت: یحیی بن سالم موصلی درباره امام حسین(ع) میگوید در یک سفر با امام حسین(ع) بودم به یک بیابان رسیدیم. به شدت تشنه بودیم. از دور جایی پیدا شد. وقتی نزدیک شدیم خانه کوچکی بود. در زدیم. کنیزی در را باز کرد. گفتیم تشنهایم. رفت و قدحی آب آورد. موصلی میگوید امام پیش از نوشیدن آب، دست در جیب کردند و یک سکه نقره در آوردند و به کنیز دادند و فرمودند این را به اهلت بسپار و سپس آب نوشیدند. ما وقتی به رستوران یا جایی میرویم اول غذا میخوریم و بعد پول آن را میدهیم. این سخاوت و جوانمردی حضرت اباعبدالله(ع) است
سنگری در پایان گفت: خدا به ما کمک کند این آموزهها را که زمینه فوز و فلاح ما را فراهم میکند طرح کنیم. این چهره حضرت اباعبدالله(ع) چهره ناشناختهای است و سخت نیازمندیم این ابعاد را بیشتر طرح کنیم.
انتهای پیام