به گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، محقق و مؤلف عاشورایی شب گذشته 22 مرداد همزمان با شب پنجم محرم در برنامه مؤسسه فرهنگی هنری عاشورا در ادامه مبحث خانه و خانواده آرمانی براساس آموزههای عاشورایی با بیان اینکه امروز و دیروز ما مدیون صدق، خلوص، پاکی و پاکبازی شهدای کربلا است، گفت: محور سخن برای رسیدن به خانه و خانواده آرمانی و زیست پاک روایت «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِیهِ، لَمْ یَكُنْ فِیهِ كَثیرُ مُسْتَمْتَع : اَلْعَقْلُ وَ الدّینُ وَ الْأَدَبُ وَالْحَیاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ» است.
وی در ادامه توضیح مفهوم بخشش براساس این روایت، گفت: بخشیدن، گاه در نگاه است. در هنگام ورود به خانه، نگاه خود را مهربانانه کنیم. اگر چشم من به سبب رخدادهایی تلخ شد، لحظاتی درنگ کنم و جنس نگاه خود را عوض کنم. نگاه تنها نه، بلکه کلام مهربان باید بر لبان ما جاری شود. لبان ما باید آماده طرح زیباترین و سازندهترین کلام برای ورود به خانه باشد. به خصوص گفته شده است برای ورود به خانه، سلام زیبا و گرم نثار خانواده کنید.
نویسنده کتاب «خانه و خانواده آرمانی بر اساس آموزههای عاشورا» افزود: نوع دیگر بخشش، بخشش مال است. اگر میتوانید با هدیه وارد شوید، حتی یک چیز ساده و ارزانقیمت باشد. پیغمبر(ص) فرمودند هرگاه وارد خانه شوید با هدیه وارد شوید. چتر محبت خود را هنگام ورود نسبت به همه افراد خانه گسترده کنید. در کربلا همه سخاوتمندانه در حال بخشش هستند. کودکی مثل عبدالله بن حسن چیزی ندارد، اما دستان خود را سپر دفاع از عموی بزرگوارش میکند و دستانش را تقدیم میکند. داشتن روح سخاوت و بخشش و زیست کریمانه در کربلا دیده میشود.
سنگری به بیان نمونه دیگری از بخشش در رفتار حضرت اباعبدالله(ع) پرداخت و گفت: معاویه چون ثروت فراوانی در اختیار داشت گاهی برای اینکه نشان بدهد سخاوتمند است، نسبت به مخالفان خود بخشش میکرد و سعی میکرد برای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و عبدالله بن جعفر هدایای بفرستد. گفتهاند روزی کنیزی را که 100 هزار درهم خریده بود همراه با هدایایی به مدینه نزد امام حسین(ع) فرستاد. وقتی که هدایا به امام رسیدند، امام از کنیز پرسید: نامت چیست؟ کنیز گفت: هوی. بعد امام فرمود: چه چیز بلدی بخوانی؟ کنیز گفت: شعر و قرآن بلدم. حضرت فرمود: قرآن بخوان و کنیز این آیه را خواند: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ «كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمىداند.» (انعام، 59). سپس به او فرمود: شعر بخوان و کنیز این شعر را خواند:
انت نعم المتاع لو كنت تبقي
غير ان لابقاء للانسان
«تو بهترین چیزی هستی که من میشناسم اما دریغا برای انسان چندان بقایی نیست.» ـ در اینجا مشخص است که کنیز نسبت به حضرت اباعبدالله(ع) شناخت دارد ـ امام پس از آن فرمودند: آیا درباره معاویه هم شعری گفتهای؟ کنیزک گفت: بله و این شعر را خواند:
رايت الفتي يمضي و يجمع جهده
رجاء الغني و الوارثون قعود
و ما للفتي الا نصيب من التقي
اذا فارق الدنيا عليه يعود
«او را دیدم که برای جمع کردن ثروت تلاش میکرد و انبوه ثروتها در اختیارش بود و هنوز میخواست جمع کند و وارثانش دور او زانو زده بودند، اما جوانمرد کسی نیست که ثروت اندوخته باشد، بلکه آن کسی است که تقوا داشته باشد. وقتی انسان دنیا را ترک کند تنها همان تقوا به سوی او برمیگردد.» پس از آن امام حسین(ع) به او فرمود: تو آزادی و همه این اموال مال توست و هزار دینار به او بخشید. این نمونهای از سخاوت حضرت اباعبدالله(ع) است که در تاریخ دمشق ذکر شده است.
وی اظهار کرد: گاهی حضرت از راهی میگذشت که کارگران نشسته و در حال غذا خوردن بودند. وقتی آنها امام را دعوت میکردند حضرت عبای خود را پهن کرده و در کنار آنها مینشستند.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: نقطه مقابل اینکه انسان ببخشد و ببخشاید این است که انسان دستی گشاده نداشته باشد و خست، روش و مشی او باشد. حضرت اباعبدالله(ع) میفرماید: «عاقل، خسیس نیست» چون میداند انتهای خساست تنهایی و خساست حذف محبوبیت و از دست دادن نعمت است.
وی با بیان اینکه خساست چند گونه دارد، گفت: خساست کلامی این است که برخی در کلام خسیس هستند، لب به سلام باز نمیکنند. در آموزههای دینی ما آمده است که اگر کسی به شما سلام کرد، به شیوهای بهتر از او، پاسخ بدهید. برخی تشکر نمیکنند، یک قدردانی ساده از غذای همسر نمیکنند. یا مرد خانواده چیزی خریده است، همسر به جای ستایش، شروع به انتقاد میکند. حتی اگر کمترین باشد، بستایید. رسولالله(ص) میفرمودند: «اگر هدیهای که برای من آوردهاند شکمبه باشد، بیتردید آن را قبول میکنم.» هیچ وقت هدیه را تحقیر نکنید.
سنگری ادامه داد: نمونه دیگر خساست کلامی این است که برخی لب به عذرخواهی نمیگشایند و نمیتوانند عذرخواهی کنند یا لبش به دوستت دارم باز نمیشود.
نویسنده کتاب «آیینه داران آفتاب» افزود: نوع دیگر خساست، احساسی است، یعنی اینکه فرد محبت نمیکند، لبخند نمیزند، طرف مقابل را با رفتار خود شاد نمیکند. حضرت اباعبدالله(ع) از یاران خود بسیار تمجید میکردند. ما چندینبار تعریف شگفتانگیز از یاران در کربلا داریم. امام حسین(ع) وقتی حضرت زینب(س) را صدا کردند و فرمودند: یارانم را آزمودم و آنها را مثل صخرههای ستبر و استوار کوهستانی یافتم. امام شب عاشورا محبتشان را به تمام یاران نشان داد و فرمودند: یارانی بهتر از یاران خود نمیشناسم وآخرین لحظات که سر برخی را به دامن میگیرند، چقدر از آنها قدردانی میکنند. امام حتی برای ضحاک بن عبدالله مشرقی که از کربلا خارج شد، در کنار میدان دعا کردند.
سنگری ادامه داد: وقتی عباس میخواست آماده جنگ شود، کمرش را با دستمالی بست و امام فرمودند: «شکرا لسعیک یا شیخ» و بعد شروع به گریه کردند. تشکر در کربلا و قدرشناسی هم به زبان و هم در سلوک و رفتار وجود دارد. برخی از این قدرشناسی را از لابه لای برخی رفتارهای بعدی میتوانیم ببینیم مثلاً وقتی حضرت رباب در مجلس عبیدالله سر امام را بر میدارد و در آغوش میگیرد، خم میشود و برای حضرت اباعبدالله(ع) شعر میخواند و معلوم میشود، قدردانی همسرش را پشت سر داشته است. این قدرشناسیها خیلی مهم است و برای اینکه ما دچار خساست کلامی و احساسی نباشیم، خیلی آموزنده هستند.
این محقق عاشورا گفت: نوع دیگری از خساست، خساست علمی است. در کربلا شخصیتهای داریم که نویسنده بودند و کتاب داشتند. اینها سوالات خود را با حضرت اباعبدالله(ع) طرح میکنند. در کربلا گفتگویی از حبیب است که درباره آفرینش از امام سوالاتی میپرسد و امام سخاوتمندانه سفره علم خود را میگشایند.
وی نوع دیگری از خساست را، خساست امکانی عنوان کرد و گفت: به این معنا که من امکانی دارم که میتوانم آن را در اختیار دیگران قرار دهم، اما دریغ میکنم. معمولا روی در خانهها مینویسند: «پارک ممنوع» اما در یک مورد دیده بودم که نوشته بودند: «لطفاً همینجا پارک کنید، اما شماره بگذارید»، یا فردی که شرط استخدام را داشتن سوءسابقه گذاشته بود.
سنگری با اشاره به خدمت حضرت ابوالفضل در شب عاشورا گفت: بهترین عبادت را در شب عاشورا کسی انجام داد که عبادت نکرد. حضرت ابوالفضل(ع) فرصت یک سجده پیدا نکرد، چراکه باید از خیمهها حراست میکرد. باید با صدای پای اسبش، آرامش به خیمهها میداد و بقیه را برای فردا آماده میکرد. گفتهاند وقتی سرها را بر نیزه کردند، بیش از همه اثر سجده بر پیشانی او پیدا بود، اما خودش، شب فرصت نکرد که یک سجده انجام دهد.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: خداوند در قرآن کریم میفرماید برخی این قدر خساست دارند که اگر گنجهای عالم را به آنها بدهید، چیزی پس نمیدهند: « قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذًا لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفَاقِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا»(اسرا، 100). خداوند ان شاالله همه ما را از خساست که نوعی بیماری روانی است، محفوظ بدارد، چرا که امکان زندگی لذتبخش و زیبا از ما میگیرد.
انتهای پیام