از دعوت دیگران به خیر ناامید نشویم
کد خبر: 3990650
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۳

از دعوت دیگران به خیر ناامید نشویم

استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: باید روحیه احیاگری و گذشت و صبر داشته باشیم و از دعوت دیگران به خیر ناامید نشویم. اگر اینگونه باشد تمام واجبات در جای خود اجرا می‌شود به همین دلیل است که امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است.

پیش‌بینی حضرت علی (ع) از تسلط معاویه بر مردم

به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جان‌بزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در وبینار تحلیل روانشناختی خطبه‌های امام حسین (ع) که شب گذشته 22 مرداد به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، اظهار کرد: معاویه در ابتدا با برنامه‌ریزی دقیق، به بینش‌ها و اعتقادات مردم حمله کرد و اعتقادات آن‌ها را نادرست شکل داد، همچنین اعتقادات راسخ مردم را به‌دلیل تردید و تطمیع  سست کرد، بدین ترتیب با زیرکی اعتقاد یا نطفه تفکر باطل با ظاهر دینی را در ذهن افراد جامعه کاشت.

وی ادامه داد: از سویی دیگر امام حسین (ع) که وضعیت را به شدت بحرانی می‌دید مجبور شد حرکتی را آغاز کند که هوشمندانه و متناسب با مسئولیت امامتشان باشد؛ منتها ایشان ابتدا با اصلاح تفکر آغاز کردند و تفاوت این دو مسیر در این است که امام در مسیر روشن و منطقی و بر اساس شواهد عینی و واقعیت تفکر را اصلاح کردند چیزی که کاملاً چهارچوب روانشناختی خاص خود را دارد و درمان یک جامعه بیمار محسوب می‌شود.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: امام حسین (ع) مسیر را دقیق انتخاب کردند و آنچه فهمیدیم این است که امام در ابتدا بر اساس شواهد عینی مردم را متوجه انحراف آنان از واقعیت و حقیقت کردند.

وی اشاره کرد: امام حسین (ع) در بین اهل علم و رهبران فکری جامعه آن دوران سخنرانی کردند که 20 درصد آنان زمان پیامبر و علی (ع) را درک کرده و بقیه نیز فرزندان آنان بودند و یا اینکه اطلاعات دقیقی داشتند.

جان‌بزرگی بیان کرد: در خطبه امام حسین (ع) کاملاً مستدل سخن می‌گویند و از قرآن کریم شاهد می‌آورند و فرمول انحراف از مسیر اصلی را به ما نشان می‌دهند؛ اقتصاد فاسد ضرب در سازمان ذهنی فاسد باعث می‌شود فرد از مسیر درست خارج شود.

وی گفت: حضرت علی (ع) در خطبه سوم نهج‌البلاغه به انحراف اشاره دارند، باید جو روانی حاکم بر آن زمان را بررسی کرد و دید از کجا رقم خورده است و امام حسین (ع) مسیر هدایت را به ما نشان داده است.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: خطبه سوم نهج‌البلاغه خیلی حساس است در این خطبه آمده: به خدا سوگند، او (ابوبکر) ردای خلافت را بر تن کرد، در حالی که خوب می‌دانست، من در گردش حکومت اسلامی هم چون محور سنگ‌های آسیابم (که بدون آن آسیا نمی‌چرخد). (او می‌دانست) سیل‌ها و چشمه‌های (علم و فضیلت) از دامن کوهسار وجودم جاری است و مرغان (دور پرواز اندیشه‌ها) به افکار بلند من راه نتوانند یافت پس من ردای خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن درپیچیدم (و کنار گرفتم) در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بی‌یاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده‌اند صبر کنم محیطی که، پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان باایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می‌دارد. (عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است، لذا شکیبائی ورزیدم، ولی به کسی می‌ماندم که، خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می‌دیدم، میراثم را به غارت می‌برند. تا این که اولی به راه خود رفت (و مرگ دامنش را گرفت) بعد از خودش خلافت را به پسر خطاب سپرد، (در اینجا امام به قول اعشی شاعر متمثل شد که مضمونش این است)«که بس فرق است تا دیروزم امروز کنون مغموم و دی شادان و پیروز، شگفتا او که در حیات خود، از مردم می‌خواست عذرش را بپذیرند (و با وجود من) وی را از خلافت معذور دارند، خود هنگام مرگ عروس خلافت را برای دیگری کابین بست او چه عجیب هر دو از خلافت به نوبت بهره‌گیری کردند (خلاصه) آن را در اختیار کسی قرار داد، که جوی از خشونت سخت‌گیری، اشتباه و پوزش‌طلبی بود، رئیس خلافت به شترسواری سرکش می‌ماند، که اگر مهار را محکم کشد، پرده‌های بینی شتر پاره شود، و اگر آزاد گزارد در پرتگاه سقوط می‌کند.

وی افزود: در ادامه خطبه سوم نهج‌البلاغه آمده است: به خدا سوگند مردم در ناراحتی و رنج عجیبی گرفتار آمده بودند، و من در این مدت طولانی، با محنت و عذاب، چاره‌ای جز شکیبایی نداشتم. سرانجام روزگار او (عمر) هم سپری شد، و آن (خلافت) را در گروهی به شورا گذاشت، به پندارش، مرا نیز از آن‌ها محسوب داشت، پناه به خدا ز این شورا (راستی) کدام زمان بود که مرا با نخستین فرد آنان مقایسه کنند که اکنون کار من بجایی رسد که مرا هم‌سنگ اینان (اعضای شورا) قرار دهند لکن باز هم کوتاه آمدم و با آنان هم آهنگی ورزیدم (و طبق مصالح مسلمین) در شورای آن‌ها حضور یافتم بعضی از آنان بخاطر کینه‌اش از من روی برتافت، و دیگری خویشاوندی را (بر حقیقت) مقدم داشت، اعراض آن یکی هم جهاتی داشت، که ذکر آن خوشایند نیست.

جان‌بزرگی اظهار کرد: حضرت علی (ع) در ادامه این خطبه آورده‌اند: بالاخره سومی به پا خاست او همانند شتر پرخور و شکم‌برآمده همی جز، جمع‌آوری و خوردن بیت‌المال نداشت بستگان پدریش به همکاریش برخاستند، آن‌ها همچون شتران گرسنه‌ای که بهاران به علفزار بیفتند، و با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند، برای خوردن اموال خدا دست از آستین برآوردند، اما عاقبت یافته‌هایش (برای استحکام خلافت) پنبه شد، و کردار ناشایستش کارش را تباه ساخت و سرانجام شکم‌خوارگی و ثروت‌اندوزی، برای ابد نابودش ساخت ازدحام فراوانی که همچون یال‌های کفتار بود مرا به قبول خلافت وا داشت، آنان از هر طرف مرا احاطه کردند، چیزی نمانده بود که دو نور چشمم، دو یادگار پیغمبر حسن و حسین زیر پا له شوند، آن چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا مرا به رنج انداخت و ردایم از دو جانب پاره شد مردم همانند گوسفندانی (گرگ‌زده که دورتادور چوپان جمع شوند) مرا در میان گرفتند، اما هنگامی که به پا خاستم و زمام خلافت را به دست گرفتم، جمعی پیمان خود را شکستند، گروهی (به بهانه‌های واهی) سر از اطاعتم باز زدند و از دین بیرون رفتند و دسته‌ای دیگر برای ریاست و مقام از اطاعت حق سر پیچیدند (و جنگ صفین را براه‌انداختند) گویا نشنیده بودند که خداوند می‌فرماید: «سرزمین آخرت را برای کسانی برگزیده‌ایم که خواهان فساد در روی زمین و سرکشی نباشد، عاقبت نیک، از آن پرهیزکاران است.

وی تشریح کرد: حضرت علی (ع) در پایان خطبه سوم آورده است: چرا خوب شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند، ولی زرق و برق دنیا چشم‌شان را خیره کرده و جواهراتش آن‌ها را فریفته بود. آگاه باشید به خدا سوگند، خدائی که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته، و به یاریم قیام کرده‌اند، و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکم‌خواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها می‌ساختم و از آن صرف‌نظر می‌نمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب می‌کردم (آن وقت) خوب می‌فهمیدید که دنیای شما (با همه زینت‌هایش) در نظر من بی‌ارزش‌تر از آبی است که از بینی گوسفندی بیرون آید.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تأکید کرد: به خوبی روشن است که ماجرا از کجا شروع می‌شود، معاویه به خود اجازه می‌دهد جعل حدیث کند و مردم را تحت تأثیر قرار دهد و عده‌ای را با پول بخرد تا در بین مردم نفوذ کرده و اعتقادات آنان را تغییر دهد و بصیرت آنان را بیمار کند.

وی گفت: حضرت علی (ع) وقتی به حکومت رسیدند تلاش کردند تمامی حقوق از دست رفته را بازگرداند و این اصل حکومتی است که حضرت تلاش داشتند به راه بیندازند و اهمیت داشت؛ آنانی که حق‌کشی و اختلاس کرده بودند از برقراری عدالت خوششان نمی‌آمد و به سمت معاویه حرکت کردند.

پیش‌بینی حضرت علی (ع)

جان‌بزرگی بیان کرد: در اینجا حضرت علی (ع) به تسلط طرفداران معاویه اشاره می‌کنند که آنان در یاری باطل متحد و مردم در راه حق متفرق هستند و پیش‌بینی کردند که معاویه بر مردم آن جامعه مسلط شود. تحلیل عملکرد امام حسن (ع) گویای ایجاد زمینه و مقابله مردم با امام حسین (ع) است.

وی تصریح کرد: امام حسین (ع) در خطبه‌ای که در منا ایراد کردند نکات جالبی را بیان داشتند به گونه‌ای که درد و درمان را مطرح کردند؛ خداوند می‌گوید به خاطر اینکه شما ظلم و کار زشت و ناپسند را دیدید و سکوت کردید و نهی نکردید این اتفاق افتاد چون دچار 2 مرض شده بودید نخست رغبت شما تغییر کرد و علاوه بر آن به‌جای اینکه از خدا بترسید از مردم ترسیدید.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه مطرح کرد: در این خطبه امام حسین (ع) کلام خود را برای تاریخ مستندسازی می‌کنند؛ زنان و مردان مؤمن باید عاشق هم باشند و یکدیگر را دوست داشته باشند وقتی این‌ها همدیگر را دوست داشته باشند خیرشان خیر یکدیگر و ضررشان ضرر یکدیگر است و نسبت به خیر رساندن به یکدیگر رقابت دارند.

وی توضیح داد: امر به معروف و نهی از منکر یعنی اینکه وقتی می‌بینم هم‌کیش و هم‌عقیده ما اشتباه می‌کند به‌جای اینکه تخریبش کنیم با او سخن بگوییم خیلی از افراد مسیرشان با یک تذکر ساده اصلاح می‌شود. جامعه اسلامی این است که اگر ادعای ایمان داریم هوای برادر و خواهر ایمانی خود را داشته باشیم، اگر اینگونه نیست وضعیت آنان را بدتر نکنیم.

تأکید امام حسین (ع) روی اقتصاد

جان‌بزرگی افزود: امام علی (ع) می‌گویند جبهه باطل با هم متحد هستند جبهه حق هم باید با یکدیگر متحد باشند؛ در قسمت بعدی خطبه امام حسین (ع) نیز نکات جالبی را در بیان مصادیق امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌کنند، امر به معروف باید در جهت رشد باشد اگر کسی از اسلام دور شود آنان را به اسلام دعوت کنیم، کسی که ظلم می‌کند را باید به اسلام دعوت کرده و رد مظالم دهیم، با ظالم مخالفت داشته و ثروت را عادلانه تقسیم کنیم. گرفتن صدقات و استفاده از آنان در موضع حق ضرورت دارد، امام به هفت عامل اشاره دارند که در 2 عامل اعتقادی و عملی خلاصه می‌شوند اینجا می‌بینیم که «اقتصاد» نقش پررنگی دارد و به نظر می‌رسد زمینه عجیبی در ایجاد انحراف دارد که امام حسین (ع) اینگونه روی آن تأکید دارند.

وی گفت: امام حسین (ع) اشاره می‌کنند که خداوند می‌دانسته اگر امر به معروف و نهی از منکر را عملیاتی کرده و به زبان ساده‌تر هوای یکدیگر را داشته باشیم انسان به دین علاقه پیدا می‌کند. وقتی نوجوانی می‌بیند که والدینش ادعای دین دارند ولی پشت سر دیگران غیبت می‌کنند دین‌گریز می‌شود.

این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اشاره کرد: باید روحیه احیاگری و گذشت و صبر داشته باشیم و از دعوت دیگران به خیر ناامید نشویم. اگر اینگونه باشد تمام واجبات در جای خود اجرا می‌شود به همین دلیل است که امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است.

جان‌بزرگی مطرح کرد: تنها به ایجاد ستاد امر به معروف و نهی از منکر نمی‌توان بسنده کرد بلکه باید فرهنگ آن را در جامعه نهادینه کرد. خوی اجتماعی باید ایجاد شود وقتی کسی حس نمی‌کند ما دوستش داریم سخن ما روی او اثر نمی‌گذارد، حرف ما وقتی اثر نمی‌گذارد زبان پول و ترس را می‌فهمند که اینان از مکانیزم‌های اثرگذاری معاویه بودند، تطمیع جایی جواب می‌دهد که فرد این پشتوانه و اعتقاد قوی خود را از دست داشته باشد و وضعیتش بد و بدتر شود.

انتهای پیام
captcha