کد خبر: 3992568
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۸:۵۵
مژگان عباسلو در گفت‌وگو با ایکنا:

زن درونم شاعری احساساتی است و زن بیرونم پزشکی با مسئولیت مادری + صوت

یک پزشک و شاعر گفت: در درونم یک زن عصیانگر شاعر عاشق‌پیشه بسیار احساساتی دارم و یک زن در بیرون خودم دارم که پزشک است و در بیمارستان کار می‌کند، مادر است و زندگی خانوادگی و مسئولیت‌هایی دارد.

شعرسرایی برای فرار از تلخی‌های پزشکی/ دوست ندارم درباره کرونا شعر بگویمبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ مژگان عباسلو یکی از شاعران باسابقه کشورمان است. از عباسلو تاکنون مجموعه‌های «لب برکه‌ها»، «از سیب‌ها بپرس»، «هم‌قفسان» و «ناخاطرات» به چاپ رسیده و دو مجموعه غزل با نام‌های «مثل آواز‌های عاشق تو» که با آن برنده جایزه بانوی فرهنگ در سال ۸۵ و با کتاب دیگرش با عنوان «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری»برنده جایزه دوسالانه پروین اعتصامی در سال ۸۹ شد. وی در کنار شاعری در سمت پزشک متخصص داخلی در بیمارستان نیز مشغول خدمت است. به بهانه روز پزشک با وی درباره رابطه دنیای شاعری و پزشکی گفت‌وگو کرده‌ایم. 

شاعر احساس لطیفی دارد و قدری با دنیای پزشک متفاوت است. چگونه توانستید بین این دو پلی برقرار کرده و موفق شوید؟

اول اینکه من در موفقیت خودم تردید دارم زیرا تعریف آدم‌ها از موفقیت فرق دارد و در مورد آنچه همه توافق دارند نیز شاید خیلی آدم موفقی نباشم. اما اینکه چطور بین شعر و شاعری و پزشکی ارتباطی برقرار کرده‌ام، واقعاً بین آن‌ها هیچ ارتباطی نیست. یعنی هیچ سنخیتی با هم ندارند. من برای یکی از اساتیدم که شعری را از من خوانده بود درد دل می‌کردم. این استاد شعر را در واتساپ برای من فرستاد و پرسید؛ چطور با این روحیه لطیف پزشک شدید؟ گفتم: به سختی. واقعاً با درد مریض‌هایم ناراحت می‌شوم. من مریضی دارم که کرونا دارد و دیابتی است و یک چشمش به دلیل قند بالا دچار عفونت شده و احتمال تخلیه چشم زیاد است. همین امروز می‌توانستم فقط مشاوره چشم دهم و عین خیالم نباشد اما اصلاً نمی‌توانستم با این مسئله کنار بیایم زیرا ممکن است با پیگیری‌ها و پافشاری‌های من برای رسیدگی سریعتر چشم‌پزشک، جلوی تخلیه چشمش گرفته شود و من این را وظیفه خودم می‌دانم. 

بنابراین پزشکی یک رشته علمی است، هر چند هنر هم جدا از علم نیست. هنر یک علم لطیف و پزشکی یک علم سخت و طاقت‌فرساست و دل قوی می‌خواهد. از این رو این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند و دوست هم ندارم که ارتباطی بین این دو ببینم. جز اینکه شاعرها می‌توانند از تشبیهات شاعرانه طبابت در شعر‌ها استفاده کنند. 

آیا شاعری به شما در پزشکی کمک کرده یا پزشکی در دنیای شاعری به کمک شما آمده است؟

این دو در تضاد کامل با هم هستند و جلوی هم را گرفته‌اند. به قول یکی از اساتید گوارش، میان دو دلبر ماندم این ور بروم یا آن ور. من هم بین این دو نمی‌دانم کدام سمت برم.

وجه شاعری یا پزشکی، کدامیک در زندگی شما غلبه دارد؟

من دو دنیای کاملاً جدا دارم. در واقع دو زن کاملاً جدا. شعر شاید یک زن زیباست من هم سایه‌اش یا همسایه‌اش. من در درونم یک زن عصیانگر شاعر عاشق‌پیشه بسیار احساساتی با دنیای درونی دارم که در کتاب‌ها و شعرهایم نمود پیدا می‌کند و یک زن در بیرون خودم دارم که پزشک است و در بیمارستان کار می‌کند، مادر است و زندگی خانوادگی و مسئولیت‌هایی دارد. نمی‌گویم از اینکه کسی در بیمارستان به من بگویند خانم دکتر عباسلو شما همان شاعری هستید که شعرهایش را خوانده‌ام. کما اینکه خیلی‌ها من را در بیمارستان شناخته‌اند. در حالی که اوایل سعی می‌کردم این موضوع را کتمان کنم و به هزار و یک دلیل علاقه نداشتم در جمع غیرشاعر‌ها بیان کنم که شعر می‌گویم. نه لزومی دارد و نه فخرفروشی دارد. یک دنیای کاملاً شخصی و مانند سایر هنرهاست.

نجات جان بیمار دشوارتر است یا سرودن شعر؟

شعر گفتن مثل زایمان است. مانند این است که شما باید فارغ شوید تا بتوانید به شعرگویی بپردازید. به همین دلیل خیلی وقت‌ها عامدانه، شعر نمی‌گویم. زمانی که شعر به ویژه غزل می‌گفتم واقعاً در حال خودم نبودم و اگر می‌توانستم جلوی آن را می‌گرفتم اما قادر به این کار نبودم. زیرا وقتی یک بیت به ذهنم می‌آمد اگر به دلم می‌نشست و حال عاشقانه و شاعرانه به من دست می‌داد تا آن را تبدیل به غزل نمی‌کردم زندگی من مختل می‌شد، اکنون هم همینطور است. مجبورم مریض‌‎هایم را ببینم اما همین که پایم به خانه یا پاویون برسد باید غزلم را کامل کنم. یعنی اگر کار‌های ضروری غیر از جان بیمارانم در میان باشد، باید کنار برود تا شعر را به پایان برسانم.

کد

وقتی بیماران شما متوجه می‌شوند که شاعر هم هستید چه واکنشی دارند؟

تاکنون هیچ بیماری متوجه نشده است که شاعرم. زیرا وجه شاعری شخصیتم را در محل کارم به خوبی پنهان می‌کنم و جایی هم درباره مژگان عباسلو شاعر سخن نمی‌گویم که شش کتاب چاپ کرده است. البته تعدادی از همکارانم از طرق مختلف متوجه این موضوع شده‌اند و برخی تبریک گفته‌اند و متوجه شده‎‌ام برخی از آنها هم شعر می‌گویند و خیلی‌ها هم هستند که مانند من برای فرار از تلخی‌های این رشته به شعر پناه برده‌‎اند.

برای کرونا هم شعر گفته‌اید؟

نه، خدا نکند. هیچ وقت هم دوست ندارم درباره کرونا شعر بگویم.

نگاه شما نسبت به کرونا از دو وجه پزشکی و شاعری چیست؟

تفاوتی ندارد که پزشک یا شاعر باشید. برای ما آب و نانی ندارد و اگر هم برای کسی دارد، امیدوارم زودتر قطع شود و از راه دیگری امرار معاش کند و مسئله خوشایندی است. مرگ آدم‌ها بر اثر ویروس وحشتناک است که بخواهد بیشتر از یک فاجعه به آن نگاه کند یا حتی شعری بگوید. البته می‌توان در رابطه با جان‌های عزیزانی که از دست می‌روند شعر گفت اما آدم بیشتر گریه‌اش می‌آید تا شعرش. واقعاً این روزها وحشتناک است، وحشتناک.

بعد از کتاب «ناخاطرات» اثر جدیدی در دست تألیف یا نشر دارید؟

قبل از «ناخاطرات» مجموعه غزل‌هایم بود که طی ۱۰ سال گفته‌‎ام و می‌خواستم منتشر کنم اما تعداد غزل‌ها باید به حدنصاب برسد تا در مجموعه مجزا چاپ شود. من نه دیگر حس و حال غزل گفتن با آن تب و تاب را دارم و نه اینکه دلم می‌خواهد به آن دوران برگردم. یعنی آن دوران برایم تمام شده است. شاید به خودم دروغ می‌گویم اما به دلیل مشغله‌هایم و شاید هم عامدانه نمی‌خواهم فعلاً غزل بگویم. بنابراین این غزل‌ها می‌ماند تا بتوانم زمانی را برای آن‌ها اختصاص دهم و به پایان برسانم. علاوه بر این اسم قشنگی را هم می‌خواهم برای این مجموعه پیدا کنم.

سیدضیاء شفیعی اخیراً کتابی را در دست انتشار دارد و ابیات بیدل را که در آن‌ها مژگان وجود دارد با توضیحات خود بررسی و منتشر می‌کند. اسم کتاب را مژگان‌شماری گذاشته است و این عبارات بسیار شاعرانه است و حسودی‌ام می‌شود. از این رو می‌خواهم اسمی انتخاب کنم که مرا به وجد بیاورد.

گفت‌وگو از سمیه قربانی
انتهای پیام
captcha