همزمان با روزهای سوگواری عاشورای حسینی و در زمانهای که با فراگیر شدن امواج پیاپی مرگ کرونایی به قول زندهیاد سیدحسن حسینی، حیثیت مرگ به بازی گرفته شده و مردم کشورمان شاهد کشتار خاموش و گسترده عزیزانشان هستند، خبر درگذشت یکی از چکادهای دانش و معرفت و سیادت سرزمین قزوین، تلخکامیهای این روزگار را مضاعف کرد.
استاد دانشور راستین، محقق سختکوش و استوار، محدث مدقق و گوهرشناس، مفسر قرآن و نهجالبلاغه، رجالی صاحبنظر و قزوینپژوه نامدار، حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدموسی ابراهیمی از تنگنای تن گذشت و روح پاک و آزادش را به سوی ملکوت رضوان الهی به پرواز آورد. بیگمان «مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد».
برای این قلم که افزون بر چهل سال محضر چنین فرزانه یگانهای را درک کرده و خود نیز این روزهای دشوار را با ابتلا به بلای کووید 19 و در هنگامه دریافت دارو و درمان و بستر نقاهت میگذراند ادای وظیفه دیرین و انجام حقگزاری برای استاد فقیدش بس سنگین و طاقتفرساست. اما به موجب لایدرک کله لایترک کله و آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید؛ به قول ابوالفضل بیهقی، لَختی قلم را میگریانم و هر چند شتابناک و به اختصار تام به چند ویژگی مهم استادم سیدموسی ابراهیمی اشاره میکنم و میگذرم:
سیدنا موسی ابراهیمی فرزند مرحوم سید قدیر زادهٔ 1324 شمسی در قریه کماجین از آبادیهای بلوک قاقازان قزوین است که پس از طی مقدمات علوم دینی در نزد روحانیان منطقه در سال 1345 به مدرسه کهن سردارین قزوین وارد شده و تحصیلات رسمی حوزوی را پی گرفته است. درک محضر درس فقه و اصول، تفسیر و حکمت حضرات آیات: حاج سیدحسن موسوی شالی، حاج شیخ هادی باریکبین، حاج شیخ هادی سلیمانی، حاج شیخ محمود شریعت مهدوی، حاج سیدعباس ابوترابی و حاج شیخ حسین اویسی که با شوق و استعداد ممتاز تحصیلی همراه بود وی را به تکمیل مدارج علمی و گذراندن دوره خارج فقه آیتالله حاج شیخمحمد مظفری رهنمون شد و همزمان از دروس خارج غیر حضوری حضرات آیات جوادی آملی و حسینعلی منتظری نیز بهرهها برد. این پشتوانه غنی علمی و توشهگیری از خرمن فضل و دانش برجستگان نامدار حوزههای قزوین و قم که با روح جستجوگر و پژوهنده حقیقتجوی او عجین شده بود در پرورش شخصیت والای فرهنگی و دینی وی بسیار مؤثر افتاد و او را به عالمی عامل، اندیشمند، نوجو و نوآور تبدیل کرد که همواره در پی گشودن راههای تازه برای درک و فهم دینی و در میان گذاشتن آن با جوانان بود.
سیدموسی ابراهیمی در سلوک فردی و اخلاقی نیز از خود حساب کشیده و با ریاضات شرعی در کسب فضائل نفسانی و تهذیب و تزکیه عملی و بدون دکانداریهای مرسوم، کوشیده بود. بروز صفای نفس و تقوای پرهیز و ستیزش در زیست ساده و بیآلایش او جلوهگری میکرد. افتاده و به دور از هرگونه عُجب و تکبر و خودپسندی بود. زمانی که استادی شناخته شده بود به من نوجوان تازه رسیده «هدایه» را به درس میگفت و آن را عار نمیدانست این در حالی بود که مدرّس عالی سطح بود و طلاب فراوانی از دانش و فضل او بهره میبردند. حتی گاهی اوقات جویای سند یا لطیفهای حکمی و ادبی از دریای گوهر ادب فارسی از بنده گمشده در ساحل پهناور آن محیط بیکرانه میشد یا در خصوص رجال قزوین پرس و جو میکرد. این ویژگی را تا پایان عمر پربار و سعادتمندش داشت و در کنار صدها فضیلت علمی و پژوهشی به گوهر فروتنی و افتادگی آراسته بود.
بازگشت به متون دست اول و معتبر دین، به ویژه توجه جدی به قرآن و نهجالبلاغه که در شهر قزوین از دههٔ 50 شمسی و با تلاشهای شبانه روزی معلم شهید قدرتالله چگینی آغاز شده بود، در سال 1358 و 1359 با تشکیل حلقه درسی استاد ابراهیمی در مسجد بلاغی رونقی بسزا یافت و انبوه دانشجویان و دانشآموزان دوستدار معارف اصیل اسلامی را به خود جذب کرد. این کمترین که توفیق تقریر بخشی از دروس نهجالبلاغه استاد ابراهیمی را به همراه دوست عزیز جناب آقای مهدی دهباشی داشت، چند جزوه شامل خطبههای سوم (شقشقیه)، شانزدهم، بیست هفتم و بیست و هشتم و نامهٔ 45 را منتشر کرده؛ شیوهٔ تفسیر و تدریس استاد ابراهیمی را بسیار کارآمد یافته است. ایشان نخست مفردات الفاظ نهجالبلاغه را بر اساس اتیمولوژی و ریشهشناسی شرح میدادند و سپس به نکات تاریخی و روایی متن میپرداختند. ما در دههٔ شصت این توفیق را یافتیم که بسیاری از خطبهها، نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه را با مطابقهٔ نسخههای ابن ابی الحدید، عبده، صبحی صالح و ... در محضر استاد ابراهیمی بازخوانی کنیم و امیدوارم تقریر آنها را پس از تکمیل و سنجش با یادداشتهای دوستان دیگر جمعآوری و منتشر شود.
با آنکه معروف است ارباب عمائم به اصطلاح دست «بگیر دارند»، مرحوم استاد ابراهیمی طبعی بسیار سخاوتمند و بخشنده داشت. میزبانی بسیاری از جلسات سالیان نهجالبلاغه برعهده ایشان بود و همسر صبور و بزرگوارشان برای پذیرایی از شاگردان استاد به زحمت میافتادند. من به اتفاق خواهرم معمولاً برای عرضه و ارائه درس گذشته به ایشان قدری زودتر از دوستان مشرّف میشدم و به محض دقّالباب، فرزند صالح و دانشورشان که نوجوانی بیش نبودند را صدا میکردند و با لهجه شیرین ترکی میفرمودند: «مصطفی! قوناخ ده»!
در طول چهار دهه بارها، به مناسبت و در بسیاری از مواقع هم بدون مناسبتی، سفره میگستردند و دوستان را به شام و یا ناهار دعوت میکردند.
حتی در زمانی که عارضه سکته مغزی برایشان حادث شد و قدرت حرکت و تکلمشان بسیار آسیب دید، خواسته گروهی از اهل فرهنگ قزوین را که میخواستند متون حکمی را در جمع دوستانه خود بخوانند با رویی گشاده در منزلشان پذیرا شدند و عصرهای پنجشنبه محفل حکمتخوانی در کتابخانه باشکوهشان تشکیل میشد و آن نشستها که با یادآوری آیه، حدیث، شعر و حکایتی از استاد همراه میشد به جز زمانی که نیازمند درمان و استراحتِ ناگزیر بودند رنگِ تعطیلی به خود ندید. شگفت آنکه در این دوران بسیار دشوار هم از اطعام و پذیرایی دوستان دست نکشیدند.
استاد ابراهیمی دارای طبعی خوش و سرشار از ابتهاج، نکتهسنجی، بذلهگویی، حاضرجوابی، شیرینکاری، و در عین حال رعایت ادب و احترام حاضران بودند. حافظهای قوی داشتند و میتوانستند برای هر موضوعی سخنی نغز و بجا و بهنگام بگویند و محضر مخاطبان را خوش کنند. این ویژگی معمولاً در بین علمای وزّین و موقّر کمتر مشاهده میشود ولی روش مجالس مرحوم ابراهیمی چنین بود. ایشان به ورزش هم علاقمند بودند. به خاطر دارم سال 1358 در مدرسهٔ شیخالاسلام همراه با ما (شهید صادق انبارلویی، شهیدهادی انصاری، اخوان دهباشی، حاج امیر عبادی، روزبه، حاجحسین شفیعیها، دکتر صفاریزاده و...) والیبال بازی میکردند. این کارشان ابتدا باعث اعتراض یکی از مدرسان وقت مدرسه شده بود ولی وقتی نشاط سایر طلاب و همراهی آنان با انجام ورزش در فضای مدرسه برای مرحوم آیتالله باریکبین مسلّم شد به حمایت از ایشان پرداختند.
حلقهای که شهید چگینی به همراه جمعی از همرزمان و فرهنگیان قزوین در مسجد بلاغی تشکیل داده و به مساجد دیگر سرایت یافت رکنی استوار به نام سیدموسی ابراهیمی داشت که به همراه دانشجویان مدرسه عالی غزالی به تأسیس جهاد سازندگی دست زدند و برخی از آنان به سپاه پاسداران پیوستند. ایشان با شروع جنگ تحمیلی به عضویت شورای فرماندهی سپاه قزوین درآمد و مسئولیت روابط عمومی و سپس واحد آموزش را پذیرفت.
از خاندان ابراهیمی نخست سیدنورالدین و سیدسیفالدین ابراهیمی به خیل شهیدان پیوستند و سپس در بهار سال 1367 فرزند نوجوان و شجاع استاد در ارتفاعات مرزی «شیخ محمد» در شمال غرب بانه به شهادت رسید. هنگامی که از منطقه بازگشتیم و نحوه حملههای مکرر بعثیها به مواضع خودی و چگونگی شهادت سیدمهدی را برای استاد شرح دادم صبورانه فرمودند: «الحمدلله الّذی شرّفنا بالشهاده». به اینگونه باورهای عمیق خود را در پیروی از راه سیدالشهداء نشان داد و ثابت کرد که با ایمان به شهادت، راه ایثار خالصانه را برگزیده است.
حجتالاسلام ابراهیمی از سال 1348 که رسماً به لباس روحانیت درآمد به عنوان امام جماعت در مساجد قزوین از جمله: سبزه مسجد، حاجابراهیم، ملاّباشی، شیخالاسلام و از سال 1367 در مسجد نوبنیاد محمد رسولالله(ص) به ارائه خدمات مذهبی به مردم پرداخت و ارتباطی وثیق و تنگاتنگ با گروههای مختلف اجتماعی برقرار کرد.
دامنه محبوبیت او که به واسطه رعایت تقوی، مردمداری و حسن سلوک با همسایگان روز به روز گسترش مییافت نشان دهنده شیوه زندگی بیآلایش او و یگرنگی با مأمومین و مردم بود.
به یاد دارم در بزرگترین پسلرزه زلزله خرداد 69 هنگام اقامه نماز ظهر، به خاطر خالی بودن زیرزمین و ارتفاع دیوارهها، کف و ستونها و سقف مسجد محمد رسولالله(ص) به شدت میلرزید به گونهای که عدهای از نمازگزاران نمازشان را شکستند و مسجد را ترک گفتند ولی استاد ابراهیمی با آرامش و اطمینان قلبی کمنظیری نمازشان را به پایان بردند و درس دیگری از صبر و توکل و ایمان دادند.
استاد ابراهیمی با تجربهای گرانسنگ از آموزش در نهادهای حوزوی و انقلابی، مدیریت حوزه علمیه قزوین را عهدهدار شدند و شکوفاترین دوره حوزه قزوین را بنیاد نهادند.
ایشان با دعوت از اصحاب ممن و دانشور دانشگاهی همچون دکتر سیدمحمد حکاک و دکتر علیپور و سپردن کرسی دروس رسمی حوزه به آنان، مایه تحول کیفی ارزندهای را فراهم آوردند و راه تازهای را به سوی ارتباط مفید و سازنده دو نهاد کهن آموزشی گشودند. برپایی همایشهای علمی و فرهنگی و انتشار کتب ارزشمند از خدمات دیگر استاد ابراهیمی در دوران مدیریت حوزه علمیه بود.
مرحوم حاج سیدموسی نسبت به اهلبیت به ویژه امیرالمؤمنین ارادتی بینظیر داشت. به خاطر دارم در ماه مبارک رمضان 1359 در مسجد بلاغی و هنگام برگزاری دعای کمیل، ایشان صحیهای زدند و بیهوش شدند. بعدها فرمودند درک معارف والای علوی خارج از توان بشر معمولی است و برای دریافت آن باید مدارج روحی خاصی طی شود.
عنوان نخستین کتاب منتشر شده از ایشان نیز «اسرار علوی» است که با نام فرعی «غم دل به دوست گفتن» به شرح نامهای از آن حضرت اختصاص یافته است. دید و بازدیدهای روز عید غدیر ایشان نیز علیرغم آمد و رفت گسترده مردم شریف قزوین و دوستدارانشان به نشستهای نشر معارف علوی تبدیل میشد و گاه به بنده میفرمودند شعری در ستایش علی(ع) بخوانم تا حضّار جلسه کام روح و جانشان از ایمان به حضرت وصی(ع) شاد و پرطراوت شود.
استاد مرحوم سیدموسی ابراهیمی درکی عمیق از نیازهای زمانه به معارف دینی داشت و هیچگاه به روزمرگی تن نداد. زمانی که دریافت جای کتابی که احادیث پیامبر(ص) را به نقل از محدثان شیعه گردآوری و تدوین کرده باشند خالی است، یکّه و تنها دست بهکار شد و با صرف هزینه و وقت فراوان نخست به تهیه و خرید همه منابع مکتوب حدیث پرداخت و به بررسی دقیق و انتخاب مأثورات حدیثی ائمه و محدثان شیعی از پیامبر اکرم(ص) همت گماشت و مجموعهٔ ارزشمند «موسوعهٔ کلمات رسول اعظم(ص)» را در پانزده مجلد فراهم آورد. در آیین رونمایی از این کتاب شریف و تقدیر از مؤلف دانشمندش که در دهه 80 در مسجد محمدرسولالله(ص) برگزار شد، نتوانستم تأثر و تأسف خود را از عدم ارجگزاری به چنین خدمت بزرگ فرهنگی که در تاریخ حدیث شیعه بینظیر بود ابراز نکنم و هنوز هم افسوس میخورم که کار، آنگونه که استاد میپسندید و شایستهاش بود پیش نرفت و حق او به گفتهٔ خودشان حق قزوین در این مهم ادا نشد.
در هر حال باید اولیای امور در استان قزوین، دست بالا بزنند و چاپ دیگری از این کتاب را به گونهای که حق مؤلف سختکوش و مبتکرش به تمامی رعایت شود فراهم آورند و به پیشگاه دوستداران معارف اسلامی عرضه نمایند و دست پختهخواران را از این دسترنج طاقتسوز و پُرحاصلِ بیمانند کوتاه کنند. لازم به یادآوری است که معظم له از دهه 70 که این کار عظیم را آغاز کردند و در نهادهای علمی و فرهنگی با طرح موضوع از اهل دانش و فرهنگ نظر و یاری میجستند. از جمله در پنجمین همایش ماهانهٔ قزوینشناسی که در آبان 1375 در شبستان زیرین مسجد سلطانی (که به کتابخانه نبویه کاربری یافت) بهعنوان سخنران اصلی، شیوهنامه و مآخد و منابع و ضرورت این تألیف سترگ را به شرح تمام باز گفتند و حاضران در جلسه به ویژه استادان فقید دکتردبیرسیاقی و دکتراشراقی به تحسین ایشان پرداختند.
بخش قابل ملاحظهای از تحقیقات و پژوهشهای استاد ابراهیمی به مطالعات قزوینشناسی و بازخوانی نقش رجال و دانشمندان قزوینی در قلمرو حدیث، تفسیر، فقه، علوم قرآنی، شعر و هنر اختصاص دارد. به یاد دارم که برای هر یک از مدخلهای فرهنگ رجال قزوین، پوشهای با آداب تمام تهیه کرده و از همه مآخذ و مراجع موجود، مطالب مربوط را بیروننویس کرده و مترصّد تألیف پایانی بودند که متاسفانه عارضهٔ ناگوار سکتهٔ مغزی ایشان این مهم را بر عهدهٔ تعویق نهاد. سزاست فرزند دانشور استاد جناب آقای سیدمصطفی ابراهیمی که در این پروژه، دستیار پدر بودهاند این اثر ناتمام را به پایان برند تا سرنوشتی همچون موسوعه نیابد.
یکی دیگر از تحقیقات ارزشمند ایشان بررسی اساتید «مسندالرضا» منسوب به داوود بنسلیمان غازی قزوینی است که روشنگر بسیاری از زوایای ناشناختهٔ تاریخ تشیع امامی در قزوین است که امیدواریم این اثر مهم نیز به زودی چاپ و منتشر شود.
این قلمانداز علیرغم بیماری نگارنده صرفاً برای ادای دین بسیار مختصر به بزرگمردی است که با وارستگی و حریّت بینظیرش حلقه وصل بسیاری از دوستداران معارف اسلامی و شیعی و بحق، استادی پرورشیافته، استوار و نستوه، دقیقالنظر بود که نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند. خداوند روح پاکش را با اولیا و شهدا و صالحان محشور بدارد و بر سفره احسان رزق جاودانی خویش و حب اهل بیت متنعم فرماید.
والحمدلله اولاً و آخراً
یادداشت از محمدعلی حضرتی، نویسنده و پژوهشگر
انتهای پیام