به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست ادبی «سهم زنان شاعر در سرایش حماسه عاشورا» شب گذشته 19 شهریور با حضور ادیبان، استادان و هنرمندان کشورهای مختلف از جمله ایران، هندوستان، پاکستان، افغانستان و ... در فضای مجازی و به همت گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این نشست گفت: حقیقت این است که کربلا بدون حضور زنان نمیتوانست شکل بگیرد و در تاریخ ادامه پیدا کند. حضرت زینب(س)، هم در شکلگیری حماسه کربلا نقش اصلی را داشتند و هم در تبیین و ترویج نهضت حسینی نقش ایفا کردند. زنان شاعر بهتر از مردان میتوانند بعضی جنبههای عاشورا را درک کرده و بعضی حالات را بیان کنند و به شعر درآورند. زنان با داشتن احساس مادرانه بهتر میتوانند درد و داغ مادران کربلا را بفهمند و بازگو کنند. این حقیقت را میتوان با خواندن ترکیببند اخیر خانم مستشار نظامی به روشنی دریافت.
وی افزود: در شعر ایشان ظرافتهایی دیده میشود که دقیقاً به سرشت زنانه و مادرانه ایشان مربوط میشود. به این بیت توجه کنید: «عطش را در گلوی غنچه تنها ساقه میفهمد/ نگاه آخر نوباوه را قنداقه میفهمد» یا این بیت «علیاصغر فراوان است در آغوش گهواره/ بخوان مادر حدیث عشق را در گوش گهواره». خوشبختانه امروزه شاعران زن عاشورایی در کشور ما فراوانند و اینها دختران همان زنانی هستند که چهل و سه سال پیش با حضور در راهپیماییها انقلاب را یاری کردند و اندکی بعد جوانان خود را به جبهه فرستادند. من به آن مادران دیروز و به زنان شاعر عاشورایی امروز درود میفرستم.
حدادعادل در ادامه یک غزل عاشورایی ارائه کرد.
در عزای اشرف اولاد آدم زار میگریم
بر شهید کربلا میگریم و بسیار میگریم
از لب عطشان گلهای پریشان یاد میآرم
همچو ابر نوبهاری بر گل و گلزار میگریم
اشک میبارم به یاد قامت مردی که میافتد
جویباری بیقرارم پای سروی زار میگریم
در غم آن چشم خونافشان و آن دست جدا از تن
دست بر سر میزنم، با دیده خونبار میگریم
قصه شام غریبان را چو شبها یاد میآرم
همچو شمعی، در دل شب، با تنِ تبدار میگریم
در وداع تلخ و دردآلود زینب با حسین خود
با دل خونین چو یاری در وداع یار میگریم
گر ببینم نیش خاری سرخرنگ از خون به صحرایی
با خیال پای طفلی مانده از رفتار میگریم
کاروانی با اسارت میرود با کولهبار غم
من چو طفلی بر سر هر کوچه و بازار میگریم
درد بیدرمان غم بیگریه آرامی نمیگیرد
چاره بیچارگان اشک است و من ناچار میگریم
علیرضا قزوه وابسته فرهنگی ایران در دهلینو نیز درباره بانوان شاعر آیینیسرا گفت: شعر آیینی زنان ایران، بعد از انقلاب اسلامی رشد خوبی داشته است. اگر به آمارها توجه کنیم، در جشنواره دوسالانه پروین اعتصامی که یک دوره دبیر علمی آن بودم، کتابهای تازهای را که جمعآوری شده بود، داوری میکردیم. در آن سال کتابهای شعر چاپ شده از زنان شاعر ایرانی بیش از هزار عنوان بود که در هیچ دورهای از تاریخ ادبیات ما این قدر رشد نداشتیم و این آمار عجیبی بود.
وی افزود: اگر دقت کنید پیش از انقلاب نیز زنان شاعر تأثیرگذار همچون طاهره صفارزاده و فروغ فرخزاد بودند. در آغازین سالهای انقلاب کسانی مانند سپیده کاشانی و سیمیندخت وحیدی در طیف شعر انقلاب و البته سیمین بهبهانی و چهرههای دیگر نظیر فاطمه راکعی، صدیقه وسمقی، نرگس گنجی و ... نیز بودند و در روزگار ما اگر شعر زنان را وزن کنیم سوای شاعرانی چون سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد، طاهره صفارزاده و نسل طلایی که جایشان خالی است در این چند دهه همین نسل شاعران جوانی که اکنون نظیر نغمه مستشارنظامی، عالیه محرابیان، فاطمه نانیزاد، مرضیه فرمانی، پروانه نجاتی و ... میتوان نام برد.
قزوه ادامه داد: در شعر هندوستان هم در عصر سبک هندی شاعران خوبی داریم که شاید شاخصترین آنها زیبالنسا دختر اورنگزیب باشد و در دوره گورکانیان زنان شاعر از جمله دختران شاهجهان، عارفه گورکانیان و دختر اورنگزیب بیشتر متعلق به خاندان سلطنت بودند. درواقع تعدادشان چندان قابل توجه نیست. اگر در نسل شاعران امروز تعداد شاعران زن ۲۰ درصد را شامل میشود. در هند در بهترین دوره ۵ درصد زنان شاعر هستند.
وابسته فرهنگی ایران در دهلینو تصریح کرد: در روزگار امروز شاهد تلاش تنی چند تن از شاعران زن در سرایش ترکیببند هستیم. یادم هست اولین بار که خانم مستشار نظامی برایم غزلی فرستاد، گفتم بسیار خوب است و ظرفیت تکمیل و ترکیببند شدن را دارد. من تاکنون به عنوان پژوهشگر زبان فارسی و شعر آیینی، بسیاری از تذکرهها و کتابهای شبه قاره را ورق زدهام و اکنون بیش از دیگران به تذکرهها و نسخ خطی دسترسی دارم و تعداد نسخ خطی دیجیتالی که در دسترس دارم، میتوانم در اختیار مراکز فرهنگی قرار دهم. تعداد آنها بیش از چند صد هزار نسخه و مربوط به کشورهای مختلف است. در میان این کتابها زنی را در ادب فارسی ندیدم که ترکیببند گفته باشد.
وی ادامه داد: گاهی میتوان از تجربههای کشورها و زبانهای نزدیک به هم استفاده کرد. روزی نشسته بودم شعری از شاعر بزرگ اردو را از هندوستان گوش میکردم که مربوط به دویست سال پیش بود. قصیده به زبان اردو برای حضرت حر بود و من با همان وزن و قافیه قصیده حر را گفتم.
وحید ضیایی، منتقد ادبی نیز در ادامه این نشست بیان کرد: مرثیه در ادبیات ترکی حال و هوای دیگرگونه دارد و به فرموده مقام معظم رهبری در دیدار شاعران اردبیل وقتی شعری از تاجالشعرا اردبیلی خواندن شد، گفتند: تلفیق عرفان و حماسه از جمله ویژگیهای شعر اوست که باید سرمشق شاعران دیگر باشد و همین امر باعث پژوهشهای زیادی در ادبیات مرثیه ترکی شد. بیشتر این پژوهشها به این نتیجه رسیدند که مرثیه ترکی با سوز و گدازهای عاشقانه و فرازهای حماسی و عرفانی از صدسال پیش به وجود آمده و خوانده شده است و با نوای امثال مؤذنزاده اردبیلی خوانده شده و تأثیر زیادی در ادبیات کشور داشته است.
وی در ادامه به معرفی خورشید بانو ناتوان یکی از زنان مرثیهسرای موفق و تأثیرگذار در ادبیات ترکی اشاره کرد و افزود: در حوزه مرثیه ترکی، بانوان شاعر هم داشتیم که یکی از بزرگترین شخصیتهای شعر آذربایجان، خورشید بانو ناتوان است که هم به فارسی و هم به ترکی شعر دارد. او در مرثیههایش خود را کنیز حضرت زهرا(س) خوانده است و شعرهایش میتواند جزء نابترین نمونههای اشعار بانوان شاعر به شمار بیاید.
این منتقد ادبی ادامه داد: خورشید بانو ناتوان در شهر شیشه در نزدیکی آذربایجان متولد شد و پدر و مادرش از حاکمان و خوانین آن منطقه بودند. خانواده این شاعر به واسطه معادلات سیاسی آن زمان که تزار روسی میخواست بر منطقه قفقاز تسلط داشته باشد، تحت فشار قرار میگیرند و پدرش زودهنگام از دنیا میرود. خورشیدبانو تحت فشار خوانین مجبور به قبول ازدواجی میشود که خیلی راغب نبوده است. این وصلت به شرطی صورت میگیرد که خورشید بانو دست از شاعری برندارد و زندگی شاعری خود را ادامه دهد.
وی ادامه داد: این بانوی مرثیهسرا حدود 20 سال مسئولیت رهبری انجمن ادبی مجلس انس را برعهده داشت. به همین دلیل او را یکی از شاعران متعالی در آذربایجان و ادب فارسی میدانند. در این انجمن بسیاری از شاعران منطقه آذربایجان و ایران حضور داشتند و تحت نظر ایشان شعر سرودند. او همه ثروت پدری و شخصی خود را صرف امور خیریه کرد و اکنون نیز تندیسهایی از وی در آذربایجان نصب شده است زیرا هم خیر بزرگی بود و هم ارادت خالصانهای به اهل بیت(ع) به ویژه امام حسین(ع) داشت و همچنین از جمله شاعرانی بود که حرف و عمل و قدمش یکی بود.
در بخش دیگری از این نشست، مجتبی رحماندوست به ظرفیتهای بانوان در سرودن شعرهای عاشورایی اشاره کرد. سیده بلقیس فاطمه حسینی از کشور هند در بخش دیگری از این نشست درباره فعالیتهای نغمه مستشار نظامی گفت: وی زنی متعهد و فعال است. هر حادثهای روی میدهد دل دردمندش برای بلای کرونا، شهادت حاج قاسم، دردمندان یمن و سوریه و ... میسراید. این زن از هیچ واقعهای بیخبر نیست و از جان و دلش خون میچکد و از قلم گوهر میریزد. اشعار دینی هم بسیار سروده و برخی از آنها را مطالعه کردهام.
حسینی در ادامه یک شعر عاشورایی ارائه کرد.
میگذرد از کوچه و بازار
زینب حزین و ناشاد
با دل پردرد و بیردا
شهزاد کوفه
دلبند رسول
فرزند علی و بتول
میرود
بدون محمل و کجاوہ
با زخمھای تازیانه
و بازوھای رسن بسته و نیلگون
بیکجاوہ و محمل
با زخمھای تازیانه
میگذرد
با دل مغموم
و حسرت و اندوہ
با یاد شهیدان بیکفن
و سرھای برنیزه
که چرخ میزنند در سماع خون
جلوی کاروان بانوان اسیر
به چه میاندیشد
زینب بنت اسداللہ!
بانوی شیردل!
در ریسمان ظلم!
چگونه صبر پیشه کند زینب؟
یک باره میخروشد، چون شیر
در انبوہ لشکری از روباه
و تاج دروغین یزید
بر زمین میافتد
از ترس و لرز
روی تمام نیزهدارها سیاہ شد
حقا که تو
زینب بنت اسداللهی
آیات محکماتی
از کتاب الهی
گاهی
به ما نیز نیم نگاهی...
فلیحا کاظمی از پاکستان نیز در ادامه از حضور زنان شاعر در شبه قاره هند سخن گفت و شعری را تقدیم کرد.
ما ملت امام حسینیم
از مرگ سرخ بیم نداریم
چشمی به دست هیچ کسی جز
آن حضرت کریم نداریم
ما ملت امام حسینیم
جان بر کفیم و مشک به دندان
با جان حریف لشکر مرگیم
با دل کنار لشکر ایمان
ما ملت امام حسینیم
غرقیم در رشادت قاسم
در لشکر حماسه موعود
سردار ماست حضرت قاسم
ما ملت امام حسینیم
سر سبز و سر بلند و سر افراز
این شعر را به یاد تو گفتم
از سر شده ست قصهام آغاز
ما ملت امام حسینیم
با رزق اشک و داغ عجینیم
عطر محرم آمده،ای کاش
او را میان روضه ببینیم
در این نشست شاعرانی همچون ایمان طرفه، فاطمه رحمانی، سارا جلوداریان، فاطمه نانیزاد، مرضیه فرمانی، وحیده افضلی، نصیبا مرادی، الهام نجمی، پرفسور سیده فاطمه بلقیس حسینی، سیده فاطمه صغری زیدی، نفیسه سادات موسوی، عاطفه جوشقانیان و ... حضور داشتند و شعرهای خود را ارائه کردند.
فاطمه نانیزاد
مانند کوه از دل طوفان گذشته است
مردانه از میانه میدان گذشته است
بعد از غروب روز دهم، از کنار آ
با خاطرات آن لب عطشان گذشته است
آه از کنار جسم شهیدان لاله گون
وقتی گذشته است که از جان گذشته است
گودال قتلگاه و حروف مقطعه...
تفسیر کرده است و پریشان گذشته است
خون میچکد هنوز ز گلبرگ گونهها
این باغ گل، ز خار بیابان گذشته است
از موج خیز حادثه، از مجلس یزید
با سیل خطبه هاش خروشان گذشته است
پروانه نجاتی
تو سربلندترین داستان دنیایی
تو شعر زمزمهای جوهر تماشایی
ز من نپرس چرا دل نمیکنم از تو
برای غیرت پرواز باغ رؤیایی
شبانه روز به تو فکر میکنم محبوب
تو سر به مهرترین قسمت معمایی
در امتداد نگاه تو مرد میروید
تو روح مکتب عشقی، نظام معنایی
به صفحه صفحه تاریخ رد سرخ تو ماند
به روی نیزه خون اقتدار و غوغایی
حسین ای نفس حبس در دل گودال
گلوی خشک و صدای سکوت صحرایی
تمام میشود این شعر و ناتمام تویی
تویی که دودِ دل خسته را مداوایی
به کربلای تو وابسته... بیتو میمیریم
نگو که شکر نکردیم و دلخور از مایی
عاطفه جوشقانیان
حالا که چند ثانیه از تو عقب ترم
افتاده سایهات به سرم، سایه سرم!
از روی نیزه نیز به من فکر میکنی
لبخند میزنی و من انگار بهترم
یک عمر در حریم تو مستور بوده ام
حالا چگونه از سر بازار بگذرم؟
باید برای غربت تو گریهها کنم
غم را بگو چگونه به رویم نیاورم؟
با ذوالفقار خطبه کمک میکنم تو را
حالا منم که وارث فریاد حیدرم
سر میدهیم و روسری از سر نمیدهیم
باقی ست تا همیشه به سر ارث مادرم
فاطمه رحمانی
از بس به صحرای بلایت تاب و تب دادند
بعد از تو بانو، صبر را زینب لقب دادند
در خیمه زنهای عاشورا تو استاد و
شاگرد از جنس خودت، اموهب دادند
بانوی صبری و به چشمان خودت دیدی
در مجلسی چوب تری بر خشک لب دادند
کنج خرابه کوفیان با سینی شامی
پاسخ به وزن کیسه نان و رطب دادند
نسل شما از جنس دریاهای آزادند
مرداب را بر دشمن زینب لقب دادند
عباسهای حادثه دیدند تنهایی
از جان گذشتن را اگر یاد حلب دادند
دیدند نامت بیوضو بردن جسارت بود
با نام عباست مرا درس ادب دادند
نصیبا مرادی
گفتم: بگو از آمدن ناگهانیات
گفتی: سلام! آمدهام میهمانیات
گفتم: قرار بود بیایی، ولی چه دیر؟
گفتی: میان مهلکه گم شد نشانیات
گفتم: ببین که جای تو اینجاست! پیش ما
گفتی: فدای صبر تو و مهربانیات
گفتم: جهنم است زمین بینگاه تو
گفتی: بهشت سهم دل آسمانیات
گفتم: صبور بوده ام، اما نگو سفر
گفتی: سفر شکوه تو و جان فشانیات!
گفتم: ببخش! هق هق دلتنگی مرا
گفتی: پدر فدایی شیرین زبانیات
گفتی: بیا که همسفر آسمان شویم
گفتم: سلام آمده ام میهمانیات
سارا جلوداریان
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس!
با ماه، همان ماه شب تار چه کردند؟
اصلاً بگذارید خود آب بگوید
با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟
اصلا بگذارید، که خورشید بگوید
خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟
نیزار گواه است که با خوبترینها
این قوم خطا رفته تاتار چه کردند؟
بیعتشکنان، نقشه کشیدند و دوباره
با ذریه حیدر کرار چه کردند؟
ای قامتِ افراشته در سجدۀ بسیار
لبهای عطش با تب بسیار چه کردند؟
نیلوفر پژمرده شبهای خرابه!
با بغض توای ابر سبکبار چه کردند؟
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافلهسالار چه کردند
حمیده پارسافر
مرا به این تب و توفان توأمان، مسپار!
به التهاب شبی بیستاره، وا مگذار!
مخواه عابر این کوره راه غم باشم
مکش میان من و عطر دیدنت، دیوار
ببین که بعدتو، قرآن پاره پاره من!
چگونه سوره «والیل» میشود تکرار
چگونه العطشت میرسد به محضر عرش
چگونه اشک خدا میچکد به لحن انار
نگاه میکنم از تل، به غربت گودال
به ماه زیر سُم اسب ها... غروب و غبار
به نالههای کبودی که میخورد پیوند
به مادر و در و و دیوار و... ماتمی بسیار
رقیهی تو صدا میزند مرا: _عمه؟!
سکوت میکنم اما، حسین ِ من این بار
سکوت میکنم آری، که بیم آن دارم
که ماه کوچک شش ماهه ات شود بیدار
که خیمهای که گرفته است روزه فریاد
به آه سرخ جهان سوز من کندافطار
سکوت میکنم و روی خاک میافتم
که میبَرَند سری را به نیزهها انگار
هزار مرتبه در هر دقیقه میمیرم
سرت به اوج وسرم چرخ میخورد، سردار!
به انتقام تو باید قیامتی باشد
به انتقام توای خون حضرت قهار
به یمن جرعه «احلی من العسل» نوشان
به قطعه قطعهی تن های کوچک تبدار
نشسته ام به امید شکستن پاییز
به انتظار ظهورگل همیشه بهار
زهرا محدثی خراسانی
مشب شکفته در نفسم ذکر یا حسین(ع)
پرواز میکنم ز حسینیه تا حسین
کم مانده عقل سر به بیابان نهد ز شوق
اینسان که میخرد دل شوریده را حسین
دور از هراس در دل دریا قدم گذار
در آن سفینهای که بود ناخدا حسین
با ما بگو که در دلت آیا چه میگذشت؟
در واپسین نماز شب نینوا، حسین!
نقل است از لبان عزیز تو میشکفت
در لحظه لحظه ذکر خوش ربنا، حسین!
نقل است اینکه فاصلهها شرمسار بود
در لحظههای خلوت تو با خدا، حسین!
یاران باوفای تو را غبطه میخورم
یاران باوفا و صبور تو را، حسین!