اشکال سندی حدیث «علامات مؤمن»/ مهم‌ترین دلیل گرامی‌داشت اربعین چیست؟
کد خبر: 3999311
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۸
سعید طاووسی مسرور بیان کرد:

اشکال سندی حدیث «علامات مؤمن»/ مهم‌ترین دلیل گرامی‌داشت اربعین چیست؟

استاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن اشاره به ضعف سندی و دلالت روایت علامات مؤمن، تصریح کرد: مهم‌ترین دلیل بزرگداشت اربعین، روایت امام صادق(ع) در این باره است.

چهارمین نشست حلقه شیعه‌پژوهی سرو با عنوان «پیشینه تاریخی اربعین امام حسین(ع) و آیین پیاده‌روی اربعین» شب گذشته، 30 شهریور، با سخنرانی سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، برگزار شد.

گزیده متن این نشست را بخوانید؛

در حوزه مطالعات اربعین، پژوهشگران علوم اجتماعی گوی سبقت را ربودند و در این حوزه از همه فعال‌تر بوده‌اند. افراد زیادی به گزارش‌های اربعین یا اعمال و مناسک آن پرداختند ولی در مورد پیاده‌روی اربعین کار نکردند و می‌توانند جدی‌تری به آن بپردازند و حتی پیاده‌روی در روزگار پس از صدام هم جای کار دارد. اصلا می‌‌توان بررسی کرد که این موکب‌ها را چه سالی ساختند و روند توسعه آنها چگونه است و اولین موکب‌هایی که خارج از عراق تأسیس شدند در کجا بود. مسئله دیگری که جای کار دارد فقه پیاده‌روی اربعین است. کارهایی در حوزه علمیه انجام شده ولی خیلی انعکاس نداشته و در حد پاسخ به استفتائات بوده است.

بحثم را با توضیح درباره حدیث «علامت مومن» ادامه می‌دهم. اولاً این حدیث ضعیف‌ سند دارد و مرسل است. اعتبار این حدیث سندی نیست و اگر کسی از اعتبار حدیث دفاع می‌کند، از باب اعتبار صدوری یا از باب تسامح در ادله سنن است. البته عده‌ای از فقها و مراجع هم تسامح در ادله سنن را قبول ندارند. دلالت حدیث هم محل بحث است؛ یعنی تعبیر «زیاره‌الاربعین» چه معنایی دارد. یک زمان ذهن ما پیش‌فرض‌هایی دارد و همان پیش‌فرض‌ها بر فهم ما از حدیث غلبه می‌کند و به خطا می‌رویم. مثلاً طبق روایت «المراه ریحانه، لیست بقهرمانه»، وقتی ما می‌گوییم قهرمان، پوریای ولی به ذهنمان می‌آید، در صورتی که قهرمان یعنی کارمند. یا حدیث «الحسود لایسود»، یعنی حسود به آقایی نمی‌رسد و به آسودن ربطی ندارد.

یک احتمال در مورد معنای «زیاره‌الاربعین» دیدار چهل مؤمن است؛ یعنی مؤمن کسی است که خودش به امور شرعی اهتمام دارد و با مؤمنین هم دیدار می‌کند. این احتمال جدی است کما اینکه در روایات به زیارت مؤمن توصیه شده و جالب است که تفاسیر دیگری هم از «زیارت اربعین» انجام شده است؛ مثلاً ابوریحان می‌گوید اربعین روزی است که چهل تن از خویشان حسین(ع) او را زیارت کردند یا گردیزی در «زین الاخبار» راجع‌ به لفظ عاشورا حرف‌های جالبی دارد. در مورد اربعین هم می‌گوید که در چنین روزی چهل نفر از ابرار همدیگر را زیارت کردند، شاید منظورش همان چهل نفری باشد که ابوریحان گفته است.

مهم‌ترین علت گرامی‌داشت اربعین

نمی‌دانم چرا بعضی فکر می‌کنند که اگر نقدی درباره روایات اربعین مطرح شود، آیین پیاده‌روی اربعین زیر سؤال می‌رود. به نظر من مهمترین علت گرامی‌داشت روز اربعین، روایت امام صادق(ع) درباره سفارش به زیارت امام حسین(ع) در این روز است که زیارتنامه هم دارد و متنش جالب است. این مطلب در منابعی مثل تهذیب الاحکام و مصباح المتهجد هست. نکته دیگر اینکه در آن زمان، روز اربعین زمانی شناخته‌شده بود. مثلا ابوریحان بیرونی در آثار‌الباقیه و دیگرانی که بحث بیست صفر را آورده‌اند، آن را جزء ایام مشهور مسلمین ذکر کرده‌اند. پس روز اربعین شناخته شده بود. 

در این روایت، زیارت اربعین نه منوط به حضور در کربلاست نه خواندن زیارتنامه. سه مطلب مستقل از هم وجود دارد: زیارت امام حسین(ع) به معنای به کربلا رفتن؛ زیارت اربعین به معنای زیارت امام حسین(ع) در روز بیستم صفر؛ پیاده‌روی به قصد زیارت امام حسین(ع). زیارت اربعین نه به پیاده‌روی ارتباط دارد و نه به کربلا رفتن. اتفاقی که در آیین پیاده‌روی رخ داد تجمیع این سه با هم است. ما حتی یک روایت مستقل در خصوص پیاده‌روی خاص اربعین نداریم. البته پیاده‌روی به قصد زیارت امام حسین(ع) مستحب است، نه پیاده‌روی به قصد شرکت در پیاده‌روی.

بازگشت اسرا محل اختلاف است

برخی می‌گویند اهمیت اربعین به دلیل بازگشت اسرا به کربلاست و پیاده‌روی هم حرکتی نمادین در این راستاست، بازگشت اسرا محل اختلاف و از نظر من مردود است. روایت امام صادق(ع) هیچ اشاره‌ای به این مطلب ندارد. پس اگر درباره بازگشت اسرا نقدی را بیان کنیم، به پیاده‌روی لطمه‌ای نمی‌زند. اما مشکل بازگشت اسرا چیست؟ ابن طاووس در لهوف گفته است که در این روز اهل بیت(ع) به کربلا برگشتند، ولی ابن طاووس در اقبال الاعمال، که بعد از لهوف نوشته شد، منکر این قضیه شده است، ولی باز هم برخی به لهوف و برخی دیگر به ابوریحان استناد می‌کنند. دراین مباحث تنها جایی که به حرف ابوریحان استناد می‌شود همین‌جاست ولی ایشان تخصصی در تاریخ نداشت. گزارش او این است که می‌گوید بیست صفر سالروز الحاق رئوس به بدن است و الحاق راس جای تأمل دارد. در «شهادتنامه امام حسین(ع)» نوشته شده است که اگر روایات را قبول کنیم، باید نجف را به عنوان محل دفن سر حضرت بپذیریم. اگر مشهور علما را قبول کنیم، باید کربلا را بپذیریم. پس برخی بازگشت رأس را به سبب ضعف سند رد می‌کنند.

ضمناً اگر بپذیریم بازگشت اسرا در بیست صفر بود، گزارشهای معارضی وجود دارد. مثلاً محدث نوری می‌گوید که اهل بیت(ع) در روز بیست صفر از شام راه افتادند؛ یعنی شما تاریخ خروج از شام را تاریخ ورود به کربلا گرفتید. پس اینکه اهل بیت(ع) در روز اربعین به کربلا آمدند یا نیامدند دلیلی ندارد جز چند روایت پراکنده. اصلاً راه دمشق به مدینه چه ربطی به کربلا دارد. آقای قاضی طباطبایی هم در کتابش امکان را ثابت کرده و وقوع را ثابت نکرده است. برخی برای اثبات این مسئله به قرطبی استناد می‌کنند. قرطبی می‌گوید که امامیه می‌گویند اینطور شده است، یعنی از خودش سلب مسئولیت می‌کند. پس این مطلب مخدوش است، ولی هیچ ربطی به گزارش بزرگداشت اربعین ندارد، چون مستند آن روایت امام صادق(ع) و سیره شیعیان است.

شیخ انصاری از مبدعان پیاده‌روی اربعین

حالا به سراغ آیین پیاده‌روی اربعین می‌رویم که جمع پیاده‌روی، رفتن به کربلا و درک روز اربعین است و این ذوق علما بود که این سه امر را جمع کردند و هیچ ایرادی ندارد. قدیمی‌ترین گزارشهایی که در این مورد داریم به شیخ انصاری می‌رسد. او از مبدعان این آیین بود ولی بعد از شیخ انصاری این عمل مهجور شد. اگر دیدید که امری استمرار یافت، بدانید که مرجع یا منبعی از آن پشتیبانی کرده است. بعد از شیخ انصاری، محدث نوری به پیاده‌روی جان دوباره‌ای می‌دهد. پس از او آیت‌الله شاهرودی به این امر پرداخت و تا زمانی با قامت خمیده به این زیارت اهتمام می‌ورزید. سال وفاتش آغاز سخت‌گیری حزب بعث بر پیاده‌روی اربعین بود. از سال 1360 تا 1381 پیاده‌روی ممنوع شد و مخفیانه و محدود انجام می‌شد. بعد از سقوط صدام پیاده‌روی به طور گسترده انجام ‌شد و جنبه بین‌المللی پیدا کرد.

انتهای پیام
captcha