به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت مرحوم محسن بیدارفر، شب گذشته به صورت مجازی و به همت مؤسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین محمدصادق کاملان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه مفید، را میخوانید؛
مرحوم بیدارفر شخصی فاضل، متدین، زاهد و گریزان از نام و نشان و شهرت بود و با کار مداوم و تلاشی مستمر به احیای تراث عقلی و وحیانی همت گماشت. این عناوین را با تحقیق و تقویم نص و تصحیح و شرح و تبیین محتوای کتاب، که به عنوان مقدمه در این کتابها آورده است، احیا کرد. معمولاً مقدماتی که ایشان در ابتدای کتاب میآورد گاهی بالغ بر پنجاه صفحه میشد و اینها ناظر به محتوای کتاب بود و مسائل مهم را در مقدمهاش تبیین میکرد.
مقدمهای بر کتاب مباحثات ابنسینا و عینالیقین و علم الیقین فیض کاشانی داشت که یکی از اینها حکمت متعالیه است و عینالیقین نیز کتابی کلامی محسوب میشود. مقدمهای بر تفسیر ملاصدرا دارد و به تصحیح این کتاب در چند جلد پرداخت. همچنین ترجمه رساله کسر اصنام الجاهلیه نیز بخش دیگری از کارهایی است که مرحوم استاد بیدارفر در طول عمرش روی اینها سرمایهگذاری کرد. نمونه آخرین تحقیقش، که شاید حدود دو سال از آن صحبت میکرد، شرح زیارت جامعه کبیره و تصحیح و تقویم نص آن است که توضیح و تفسیر برخی از فقراتش دشوار است.
در قرآن کریم آیه «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا» در مورد عظمت حکمت و حکیم است و خداوند میفرماید که ما حکمت را به هر کسی نمیدهیم بلکه خدا بر هر کسی که بخواهد حکمت را عنایت میکند. خواست خداوند مطابق با مصالح واقعیه فرد و جامعه است و سپس خداوند حکیم را تعریف میکند و میگوید کسی که به او حکمت داده شود، خیر کثیر به او داده شده است. در زبان فلسفه وجود و هستی مساوی خیر است؛ یعنی به کسی که حکمت داده شده سعه وجودی تام و تمام داده شده و این سعه وجودی زمینهای برای فهم دقیقتر آفرینش است؛ هم در حکمت نظری و هم در حکمت عملی.
در بخش حکمت نظری حکیم میتواند موجودات و رابطه آنها را با وحدت مطلق و رابطه آنها را با یکدیگر و مراتب هستی و وجود را تبیین کند و در بخش حکمت عملی حکیم میتواند زهد، تقوا، عفت، عدالت و سایر عناوینی را که در حکمت عملی مورد توجه است در عمل اجرا کند. زهد نه به معنای کم خوردن و کم پوشیدن بلکه به معنای بیاعتنایی به مادیات است که افراد به آن اهمیت میدهند و گاهی چنان مهم است که در برابر خدا و دین و اخلاق از آنها چشمپوشی میکنند.
در مورد حکمت نظری تعابیر قرآنی زیادی داریم؛ برای نمونه فرمود: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ». در اینجا همه آسمانها و زمین و گردش افلاک آیه و نشانهای از حضرت حق و تدبیر مدبر و عدل مطلق و حکیم علیالاطلاق هستند. همه موجودات را با همه عظمت به عنوان آیه تلقی میکند که در مقابل حق تعالی هستند. در قسمت حکمت عملی، خداوند به تفصیل وارد میشود و به طور کلی در مورد موجودات بحث نمیکند، بلکه یک به یک حکمت عملی را در برخی از سورهها آورده و به تفصیل مطرح کرده است.
برای نمونه در سوره بقره حدود هشت آیه در مورد انفاق وجود دارد، آنهم انفاقی که بدون منت و اذیت باشد و در راه خدا است و نه برای اسم و رسم و نام و نشان. در سوره لقمان نیز آیات دیگری وجود دارد که به تفصیل توصیههای لقمان را بیان میکند: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ». در این آیه شرک به ظلم تعبیر شده است، در حالی که در فلسفه، عدل و ظلم را در حوزه حکمت عملی میبینید نه در حکمت نظری و شرک و نیز توحید در حوزه حکمت نظری و همچنین ظلم و عدل در حوزه حکمت عملی است، اما در قرآن آنچنان اینها باهم محفوف هستند که میگوید شرک ظلم بزرگی است.
نکته مهم این است که فلاسفه و عرفای اسلامی به صورت عمده وحی الهی را با ادله عقلی و فلسفی و سیر و سلوک باطنی همراه کردهاند. فلاسفهای مانند ابنسینا که مشائی است هم در نمط هشتم و نهم و دهم اشارات، خود در مورد حکمت عملی صحبت کرده و بحثها را به تفصیل آورده است؛ به خصوص در نمط نهم که براساس آنچه در آن دوره حکمت عملی و عرفان عملی نامگذاری شده اینها را تبیین کرده است.
همچنین میتوان شیخ اشراق را مثال زد که عقل را در کنار دل قرار داد. این مطلب را در حکمتالاشراق میتوانید ببینید که شیخ دارد به خوانندگان حکمتالاشراق توصیه میکند و میگوید که مطالبی که در اینجا مطرح میکنم آنها را از راه تحصیل و درس و بحث به دست نیاوردهام. پس از شیخ اشراق در حکمت متعالیه میبینید که این جریان خیلی جدیتر میشود و صدرا قائل به وحدت برهان، قرآن و عرفان میشود و این تعامل قرآن؛ یعنی وحی الهی و عرفان؛ یعنی سیر و سلوک باطنی و برهان و استدلال موجب شده که فلاسفه عالم اسلام از آن حکمت بحثی صرف، زاویه بگیرند و کمکم وحی الهی را از مکتب شیراز به این طرف وارد حوزه فلسفه کنند و فلسفه اسلامی در امروز محفوف به برهان است که راه دل و آیات الهی را هم برهانی میکند.
مرحوم محسن بیدارفر هم شاگرد مکتب حکمت متعالیه است. در سال 1354 که به قم آمده بود در درس آیتالله جوادیآملی با ایشان آشنا شدم که آیتالله جوادیآملی اسفار را تدریس و مرحوم بیدارفر در آن جلسات شرکت میکرد. هیچ تشخصی به لحاظ مختلف نداشت و یک لباس عادی میپوشید و میآمد و در درس که به ایشان نگاه میکردم میدیدم که تمام توجهش به فهم مطلب است و توجهی به نسخهبدلها ندارد؛ چون مسئله معقول است و معقول را باید با برهان فهم کرد و از اینرو مرحوم بیدارفر اینطور بود و با نسخه بدل کاری نداشت. او حدود 40 عنوان کتاب را تقویم نص و تصحیح و نیز به نسخه بدلهایش توجه کرد و برای بسیاری از آنها مقدمه نوشت که عالمانه هستند و منشأ این امر وحدت قرآن و برهان و عرفان و توجه ایشان به حکمت عملی بود.
در سورههای مکی جز وجوب نماز از آیاتالاحکام خبری نیست و پیامبر(ص) در طول 13 سال داشت انسانسازی و درون انسانها را پالایش و فرهنگ الهی و اسلام را جایگزین آن میکرد. در سال چهاردهم هم از آیاتالاحکام خبری نیست و اواخر سال پانزدهم آیاتالاحکام نازل میشود و مجموعه این آیات 500 آیه است اما در کتب آیاتالاحکام همه این آیات را نیاوردهاند. برخی از این آیات هم با مسائل عقلی سر و کار دارند؛ مثلا اینکه از عدالت سخن آمده که در اصل یک امر اخلاقی است یا در آیه دیگری میفرماید که به همه امتهای پیش از شما توصیه کردیم و به شما نیز توصیه میکنیم که برای خدا در زندگیتان جا باز کنید و برای خداوند جایگاهی داشته باشید و به نظارت خدا بر خودتان توجه کنید. بنابراین وجوب تقوا بحثی شرعی است اما تقوا یک امر اخلاقی محسوب میشود که درونمایه انسان را تشکیل میدهد.
پس در حوزه مشاء، اشراق و مکتب متعالیه توجه به مسائل باطنی و اخلاق کاملاً مورد عنایت فلاسفه بوده است. از این رو فلاسفه امروز ما گرایشهای جدی به عرفان عملی دارند اما در عین حال مرحوم بیدارفر از سالکانی بود که سعی میکرد سیر و سلوک باطنی خود را کتمان کند. گاهی به من میگفت دیشب نماز صبحم قضا شد. میدانستم که اهل تهجد است اما هیچوقت از اینها صحبت نمیکرد اما اگر یک روز نماز صبحش قضا میشد میآمد و میگفت. به ایشان میگفتم گویا شما از عرفای ملامتیه هستید و سعی میکنید که دیگران را از خود دور کنید. با اینکه فلسفه و سیر و سلوک را خوب بلد بود و فهم فلسفی و عرفانی داشت، از نظر شکل ظاهری بسیار عادی بود. همچنین بررسی تفسیر ملاصدرا و مقدمه چند صفحهای ایشان برای این تفسیر نشان میدهد که مرحوم بیدارفر یک شخصیت قرآنی هم بود و نیز چهار سوره از سورههایی را که ابنسینا تفسیر کرده، احیا کرده است. بنابراین نه تنها یک فیلسوف و عارف بود، بلکه با قرآن و ادعیه و زیارات عجین بود.
انتهای پیام