به گزارش ایکنا، پرویز امینی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه شاهد، در برنامه زاویه که شب گذشته، 21 مهر با موضوع «علامه حکیمی و نظریه عدالت در حکمرانی» پخش شد به ایراد سخن پرداخت. در ادامه متن سخنان امینی را میخوانید؛
ابتدا باید ببینیم ما چه تلقیای از مرحوم حکیمی داریم و بعد چطور میخواهیم با ایشان نسبت برقرار کنیم. مرحوم حکیمی بخشی از پروژه عدالتخواهی و عدالتپژوهی در ایران است و تاکید من این است که باید از این نقطه وارد بحث شویم. اگر ایشان بخشی از پروژه عدالتخواهی و عدالتپژوهی است که به زعم من هست، فکر میکنم در میان تعداد کسانی که در حوزه تفکر و تفکر دینی تمام عمر خود را صرف عدالت کرده باشند، مرحوم حکیمی یک استثنا است. بین عالمان دینی و متفکرین عمومی کمتر کسی را داریم که به مسئله عدالت با این جدیت پرداخته باشد. ایشان تلاش کرده که حرف دین را در حیطه عدالت مطرح کند، این یک ممیزه برای ایشان است و کسی در داخل ایران نداریم که تمام عمرش یک پروژه اساسی به این معنا داشته باشد.
نکته دیگر اینکه، جغرافیایی که مرحوم حکیمی ورود کردند بحث مهمی است. وقتی عدالت را در سطح حکمرانی طرح میکنیم، مسائل عدالت در سه سطح قابل بررسی است؛ سطح اول نرماتیو و هنجاری است که در مورد آنچه باید باشد حرف میزنیم و هنجارهای لازم برای حکمرانی را مشخص میکنیم. دو پرسش مهم نیز در این سطح مطرح است؛ یکی اینکه غایت امر سیاسی و غایت نظم سیاسی و سازمان جامعه چیست که این مهمترین پرسش در فلسفه سیاسی است که براساس آن، پارادایمهایی را داریم که برخی غایت امر سیاسی و نظام اجتماعی را آزادی، برخی امنیت، برخی شادکامی و برخی هم این غایت را عدالت میدانند.
پرسش دوم این است که متناسب با غایتی که انتخاب کردید از چه اَرنج اجتماعی میخواهید برخوردار شوید؛ یعنی چطور میخواهید نظام اجتماعی خود را سازماندهی کنید. مثلاً وقتی غایت را آزادی قرار میدهید از آزادی فردی یا دولت بیطرف دفاع میکنید و مسائلی از این دست مطرح میشود.
سطح دوم بحثهای عدالت، بحثهای توصیفی است. ما در مورد عدالت از آنچه که واقع است صحبت میکنیم؛ یعنی از شرایط عینی که با آنروبهروییم بحث میکنیم و میبینیم که عدالت از چه وضعیتی برخوردار است. جامعهشناسان، اقتصاددانان و روانشناسان در اینجا قرار میگیرند و تلاش میکنند گزارشی از وضعیت امور بدهند.
سطح سوم، سیاستگذاری است. اگر وضع موجود و وضع هنجاری به معنای غایت را داریم، قرار است به سمت وضع مطلوب برویم و اینجا حوزه سیاستگذاری است که دو وجه دارد؛ هم وجه هنجاری که ارنج میکند و هم بخش توصیفی که بتواند ما را به غایت نزدیک کند. در این سه سطح مرحوم حکیمی تمرکزش بر سطح اول است و تلاش میکند وجه نرماتیو عدالت را طرح کند و با یک رویکرد دروندینی پیش برود. در سطح دوم برخی تکگزارههایی دارد و نقدهایی را مطرح کرده است اما اینجا به صورت نظاممند پیش نرفته است که مثلاً از موضع یک جامعهشناس وارد شود. در سطح سیاستگذاریها هم برخی گزارهها را دارد اما تمرکزی در این حوزه نداشتهاند.
مهمترین بخش نیز عبارت از بخش اول است و باید ببینید چه تفسیری از عدالت دارید تا مراحل بعدی سامان یابد. اگر شما درک راستی از مسائل داشته باشید؛ بنابراین اینکه آیا دولت کوچک یا بزرگ است و ... را بحث میکنید. از اینرو تمرکز حکیمی روی بخش نخست است.
نکته دیگر اینکه، وقتی میگوییم غایت ما عدالت یا آزادی باشد، اینطور نیست که کسانی که غایتشان شادکامی است با آزادی و عدالت مشکل دارند بلکه صورتبندیهای آنها متفاوت میشود. برای نمونه «رالز» که مسئلهاش عدالت است همزمان مسئلهاش امنیت هم هست. وقتی اصل اول خود را برابری در برخورداری از آزادیهای اساسی قرار میدهد، میگوید آزادی عقیده و وجدان علیرغم اینکه از آن دفاع میکنیم اما یک جایی محدود میشود، آنهم نظم و امنیت اموری به عنوان خیر مشترک است؛ بنابراین اگر یک امری غایت شود، دیگر مسائل در نسبت با آن غایت مطرح میشوند.
مرحوم حکیمی هم تمرکزش روی آیه: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» بود. حال وقتی عدالت را غایت میدانیم، بعد میتوانیم تفسیرهای مختلفی از عدالت کنیم. رابطه آزادی و عدالت یکی از مناقشههای اساسی در فلسفه سیاسی، اخلاق و حقوق است و خیلیها تلاش کردند که این رابطه را مجددا تعریف کنند.
نکته دیگر اینکه، مرحوم حکیمی دو اقدام کلان داشته است؛ اول اینکه برداشتی از اسلام ارائه میکند که ثِقلیت آن با مفهوم عدالت است و سازماندهی فهمش از متن دینی با برجستهکردن و ثقلیتبخشیدن به عدالت صورتبندی میشود که نقطه متمایزی است. این یک کار مهم است که ثقلیتبخشیدن به این قضیه در اسلام است و ایشان آیه 25 سوره حدید را که بدان اشاره شد، به عنوان انقلابیترین شعار در تاریخ میدانست. برای ایشان عدالت یک امر وجودی بود و نه پژوهشی و ادبیات شورانگیزی داشت و این ساختار هم به ایشان کمک میکرد.
اقدام دوم ایشان در زمینه مسئله عدالت این بود که اگر کسی بخواهد از درون سنت دینی عدالت را مطرح کند و مرجعیت دین را قبول کند میتواند به کار الحیات رجوع کند. توضیحش اینکه ایشان میگوید این کار را به چند منظور انجام دادیم؛ اول اینکه ما مکتب اقتصادی اسلام را طرح نمیکنیم اما میخواهم تاکید کنم اسلام راستین چیست، حال اگر میخواهید به عدالت از دیدگاه دینی بیندیشید ببینید آیات و روایات در این زمینه چه میگویند. این هم اقدام مهمی است و همیشه بحث بود که اگر میخواهیم دینی بیندیشیم آیا میتوانیم به همه آیات و روایات مراجعه کنیم یا خیر، اما اکنون این مجموعه فراهم شده است. به اندازهای که ایشان تمرکز کرد و الحیات را فراهم کرد، سازمان فقهی ما درگیر این پروژه نشد و کار مجدد و سطح بالاتری انجام نپذیرفت.
فکر دینی یک تاریخچه مفصلی دارد اما حتی پنج نفر آدم را نمیتوانیم اسم ببریم که پروژه آنها عدالت باشد. در حالی که در سنت لیبرال، متفکرینی داریم که پروژه تمام عمرشان عدالت است. حال چطور آدمی که در سنت لیبرال است تمام زندگی پژوهشیاش را در حوزه عدالت گذاشته است و بعد در سنت فقهی ما تا این حد بیتوجهی داشتهایم؟ حتی برخی کارهای شهید صدر و ... به یک سازمان تئوریک ختم نشده است و اینها هم در واکنش به سنت مارکسیستها بوده است؛ بنابراین اینها اقدامات مهم مرحوم حکیمی در باب عدالت بوده است.
اما یکی از نکات مهم، مسئله سازمان تئوریک است و اگر این سازمان تئوریک منسجم نباشد نمیشود کاری کرد. آثار آقای حکیمی هنوز به این صورت نشده است. به لحاظ داخلی سنت قوی در مسئله عدالت نداریم. مادامی که این مشکل باشد به نتیجه نمیرسیم. نکته دیگر اینکه وقتی یک سازمان تئوریک دارید نمیتوانید خارج از ادبیات این بحث پروژه خود را پیش ببرید. در اوایل قرن بیست و یکم، سنتهای عدالتپژوهی قوی در جهان معاصر شکل گرفته است و اگر میخواهیم پروژه خود را پیش ببریم باید نسبت خود را با آنها روشن کنیم. نکته دیگر تفکیک امر اخلاقی از حکمرانی است. یک وقت به عدالت از منظر اخلاقی توجه میکنیم و مثلاً ایشان در مورد اسراف و ... بحثهایی دارند که چه پیامدهایی دارد اما مسئله این است که چطور یک امر اخلاقی را تبدیل به یک امر حکمرانی کنیم. اگر بخواهیم چنین کاری بکنیم، یکی از مهمترین کارها مسئله مالیات است.
انتهای پیام