به گزارش ایکنا، بیست و نهمین شماره از دوفصلنامه مطالعات قرآن و حدیث به صاحب امتیازی دانشگاه امام صادق(ع) به زیور طبع آراسته شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «آسیب شناسی تبعیت از رجال دین با تمرکز بر آیه 31 سوره توبه»، «ابهامزدایی از تفسیر آیه 64 سوره مائده با رویکرد تحلیلی ـ انتقادی»، «ادله جواز عقلی و نقلی تفسیر نزولی قرآن کریم»، «اعتبارسنجی کاربست روش «نظریه زمینه ای» به مثابه تفسیر موضوعی قرآن با تأکید بر آرای شهید صدر»، «تأثیر «حُمَید بن زیاد» بر انتقال حدیث راویان کوفی با تکیه بر الرجال نجاشی و الفهرست طوسی»، «تاریخگذاری اخبار نهی از بنای مسجد بر قبور»، «تحلیل انتقادی رویکرد ماهر جرار در برخورد با منابع سیره نزد شیعه»، «تحلیل روش امام صادق(ع) در عرضه روایات بر قرآن کریم»، «تحلیل سندی روایات تفسیری شجره ممنوعه و رابطه دلالی آن با اهل بیت (ع)»، «مخاطبان مسیحی قرآن؛ مروری بر دیدگاههای قرآن پژوهان غربی با تأکید بر دیدگاه سیدنی گریفیت»، «مطالعه تطبیقی علل و انگیزههای پدیده غلو از منظر قرآن کریم و عهدین»، «مفهوم و مؤلفههای دینداری خودمحور در قرآن کریم».
در چکیده مقاله «اعتبارسنجی کاربست روش «نظریه زمینهای» به مثابه تفسیر موضوعی قرآن با تأکید بر آرای شهید صدر» میخوانیم: ««نظریه زمینهای»، از روشهای کیفی است. این روش در پژوهشهای اجتماعی تفسیری برای تحلیل متون و استخراج نظریه از دادههای پژوهشی، در راستای ارائه نظریه درباره «موضوعات» اجتماعی و انسانی کاربرد دارد. محققان علوم انسانی دینی کاربست این روش را توسعه داده، برای تحلیل موضوعی متن قرآن و استخراج نظریه از آن بهخدمت گرفتهاند. از سویی، از دیدگاه شهیدصدر، روش اجتهادی معتبر برای اکتشاف نظریههای علمی قرآن، «تفسیر موضوعی» است، که هدف آن ارائه نظریه قرآن درباره «موضوعات» واقع زندگی بشری است. در واقع، از دیدگاه محققان دینیای که روش نظریه زمینهای را در رجوع به قرآن برگزیدهاند، این روش همچون تفسیر موضوعی عمل میکند؛ چراکه با ارائه یک موضوع به قرآن، به هدف کشف نظریه قرآنی، میخواهد یک تحقیق قرآنی را به انجام برساند. بنابراین، کاربست نظریه زمینهای در نظریهپردازی قرآنی، بهمثابه تلقی این روش، بهعنوان تفسیر موضوعی قرآن است. در مقاله حاضر، اعتبار این کاربست، با تکیه بر آرای شهید صدر بررسی میشود.
مسائل این تحقیق، در دو ساحت نظریهسازی بر اساس روش نظریه زمینهای، و نظریهسازی بر اساس تفسیرموضوعی اجتهادی، مطرح میشود. بنابراین، در اعتبارسنجی و حلّ مسئله تحقیق، بهفراخور، از مبانی و قواعد روششناسی کیفی و روششناسی اجتهادی بهره برده میشود. یافته اصلی این تحقیق را میتوان از سنخ روششناختی دانست. در این تحقیق نشان داده میشود که در هر پژوهش نظریهپردازانه، از جمله در پژوهشهای علوم انسانی دینی و پژوهشهای نظریهپردازانه قرآنی، روش تحقیق باید با رویکرد علمی معتبر و منبع معرفتی معتبر، متناسب باشد. بر این اساس، بهرهمندی از روشهای تحقیق علوم انسانی رایج، همچون روش نظریه زمینهای، برای نظریهپردازی قرآنی از توجیه روششناختی لازم برخوردار نیست.»
در طلیعه مقاله «تأثیر «حُمَید بن زیاد» بر انتقال حدیث راویان کوفی با تکیه بر الرجال نجاشی و الفهرست طوسی» آمده است: «شناسایی چهرههای علمی مطرح اما مغفول در تاریخ حدیث و رجال برای آشنایی با مراحل و تطورات پشت سرگذاشته این علم ضروری است. «حمید بن زیاد» از محدثان و راویان واقفی مشهور کوفی، در قرن سوم است که در اسناد احادیث و طرق کتابهای کوفیان، نامش فراوان دیده میشود. اطلاعات زندگینامهای و نسبشناسی درباره حمید بسیار اندک است؛ اما به کمک برخی عبارات نجاشی و طوسی میتوان گفت وی در اطراف کوفه زیسته و سپس مجاور مرقد امام حسین(ع) در کربلا شده است. محدثان صاحبنام همچون کلینی، ابنعقده و ابو غالب زراری از حمید سماع یا اجازه روایت داشتند. کلینی سبب رواج منقولات حدیثی حمید در کتب اربعه است. با تکیه بر الفهرست طوسی و الرجال نجاشی دریافتیم روی همرفته بالغ بر 250 بار با واسطه حمید به کتابهای محدثان کوفه طریق داده میشود. بررسی سندی و شخصیتی این تعداد در دستهبندیهایی سه گانه انجام گرفت. آنچه در میان اساتید حمید برجسته مینماید، حضور چشمگیر سران واقفه مانند محمد بن حسن بن سماعه است. با تطبیق اسناد الفهرست طوسی و الرجال نجاشی با محور قرار دادن طرق حمید، میتوان گفت طرق نجاشی کاملتر و دقیقتر از طوسی، اسناد حمید را ذکر میکند. به نظر میرسد خلاصه کردن اسناد الفهرست توسط طوسی سبب افتادگیهای سندی در این کتاب شده است.»
انتهای پیام