علی‌تبار: آیت‌الله مصباح در علوم انسانی تحول ایجاد کرد
کد خبر: 4015237
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۰
در نشستی علمی مطرح شد؛

علی‌تبار: آیت‌الله مصباح در علوم انسانی تحول ایجاد کرد

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری گفت: علامه مصباح یزدی و نقیب العطاس هر دو معتقدند که مبنای علوم انسانی غرب بر سکولاریسم است و با ابطال آن می‌توان علوم انسانی غرب را هم باطل کرد.

رمضان علی تبار به گزارش ایکنا، رمضان علی‌تبار، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شامگاه 30 آبان در نشست «فلسفه علوم انسانی و اجتماعی اسلامی از منظر علامه مصباح یزدی» که از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: علامه مصباح در حوزه تحول علم به ویژه علوم انسانی دغدغه زیادی داشتند و در مقام عمل و نظر تحولاتی را ایجاد کردند. به لحاظ نظری در مبانی علوم انسانی ایشان غیر از اینکه مطالبی نوشتند، در مباحث آموزشی و تربیت طلبه و محقق هم از مسیر مبانی شروع کردند و یکی از کارهایشان تحول در روش‌شناسی علوم انسانی است.

وی با بیان اینکه مبانی معرفت‌شناختی مستقیماً در روش علم تأثیر دارد بیان کرد: سایر مبانی مانند هستی‌شناسی تاثیر مستقیمی در روش ندارد. مبانی زیرساخت‌های نظری است که در علم تأثیر دارند. البته برخی مبانی بعیده و برخی مشترک و قریب هستند. سکولار بودن و طبیعت‌گرایی در شناخت از جمله مشترکات روش‌شناسی نحله‌های مختلف غربی در علوم است ولی منظومه فکری علامه مصباح، در مکتب نوصدرایی است. واقع‌گرایی گزاره‌های علوم انسانی و مبناگروی به مثابه داوری در علوم انسانی از جمله مبانی ایشان است؛ واقع‌گرایی قابلیت انطباق گزاره‌ها با واقع است. لذا ابتدا باید واقع را روشن کنیم؛ در منظومه فکری علامه مصباح واقع، منحصر در واقع دینی نیست و ما چند دسته نفس الامر از جمله تکوینی، ذهنی، مادی، فرامادی، ماهوی و غیرماهوی داریم.

این پژوهشگر بیان کرد: واقع‌نمایی قضایا در علوم انسانی مبتنی بر واقع‌گرایی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی خاص هستند. نتیجه واقع‌گرایی در علوم انسانی این است که وقتی ما در ساحت انسان انواع واقع را در نظر گرفتیم، به لحاظ شناخت، سطوح مختلف برای شناخت انسان ایجاد می‌شود و به لحاظ روش‌شناسی هم با روش‌های واقعی به نفس‌الامر می‌رسیم و تفکر منابع معرفتی را شاهدیم. همچنین با تکثر منابع و تنوع روش‌شناسی روبه‌رو خواهیم شد.

مقایسه آرای مصباح و عطاس

همچنین حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، به مقایسه اندیشه‌های علامه مصباح و نقیب العطاس درباره علوم انسانی اسلامی پرداخت و گفت: هر دو از اندیشمندان مشهور در حوزه علوم انسانی اسلامی هستند و هر دو شیعه‌مذهب هستند. بحث امکان علوم انسانی اسلامی از مهمترین مباحث در این عرصه است که برخی منکر آن و گروه زیادی قائل به امکان هستند؛ هم علامه و هم نقیب العطاس باورمند به امکان علوم انسانی اسلامی‌اند و بالاتر از آن، آن‌را برای اداره جوامع اسلامی لازم می‌دانند.

نادری بیان کرد: مشابهت دیگر در تفکر این دو اندیشمند، ابتنای علوم انسانی است که به دو دسته غربی و اسلامی تقسیم می‌شود و این دو اندیشمند معتقد به علوم انسانی مبتنی بر مبانی‌اند و باور دارند که اگر مبانی علوم انسانی غرب را زیر سؤال ببریم، کاخ آن علوم هم فرو خواهد ریخت. نکته اشتراکی دیگر آنها نفی حصر رو‌ش‌شناختی است که علامه و نقیب بسیار با این مسئله که تنها راه علم، حس و تجربه است مخالف‌اند؛ هر دو به نقد سکولاریسم می‌پردازند و چون علوم انسانی مبتنی بر مبانی‌اند معتقدند که علوم انسانی غربی بر مبنای سکولاریسم است و اگر سکولاریسم باطل شود، علوم انسانی غربی هم محل مناقشه است و جای ابطال دارد.

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی اظهار کرد: هم آیت‌‌الله مصباح یزدی و هم العطاس معتقدند که انسان موجودی دو بعدی و دوساحتی متشکل از جسم و روح است و هم آنچه هویت اصلی انسان را تشکیل می‌دهد روح اوست. همچنین مشابهت دیگر دیدگاه این دو متفکر در اقدام سازمانی و تشکیلاتی برای تولید علوم انسانی اسلامی است. خیلی از افرادی که وارد این عرصه شدند، ورودشان فردی بوده است و نیز در حد نظریه‌پردازی و ارائه مباحث نظری است، ولی برخی اندیشمندان از جمله اسماعیل راجا فاروقس یا سیدمنیرالدین حسینی علاوه بر آرای فردی، کارهای تشکیلاتی و سازمانی هم کرده‌اند و همین مورد از مشابهات آیت‌الله مصباح  یزدی و العطاس است.

نادری بیان کرد: یکی از کارهای مهم العطاس، تأسیس مؤسسه بین‌المللی اندیشه و تمدن اسلامی یا ایستاک است که در سال ۱۹۹۱ آن را تأسیس کرد و آیت‌الله مصباح هم ابتدا با تأسیس بنیاد باقرالعلوم و بعد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در سال ۱۳۷۴ در این مسیر گام برداشت. ویژگی مشترک دیگر این است که هر دو اندیشمند معتقدند که ما برای تولید علوم انسانی اسلامی، نیازمند کسانی هستیم که علاوه بر تسلط علوم انسانی رایج، در علوم اسلامی هم تبحر داشته و تحصیل‌کرده باشند. العطاس معتقد است علومی هستند که آموختن آن بر هر مسلمانی و هر کسی که می‌خواهد در تولید علوم انسانی اسلامی نقش داشته باشد واجب است. وی این علوم را شامل قرآن و سنت و سیره پیامبر اسلام(ص) و همچنین حدیث و کلام می‌داند. آیت‌الله مصباح به صراحت مطالب را مکتوب نکرده است، ولی در عمل این رویه را داشت و شاهد شرایط ورود افراد به مؤسسه آموزشی امام خمینی و سرفصلها و محتواهایی است که تدریس می‌شود.

تمایز افکار آیت‌الله مصباح با علامه عطاس

نادری با اشاره به تمایز میان این دو متفکر، بیان کرد: اولین تفاوت در تعریف علم و علم دینی است؛ العطاس و آیت‌الله مصباح تعاریف مختلفی از علم و دین دارند و علامه مصباح به صورت مفصل وارد این بحث شده و نظر مختار خود را بیان کرده است، ولی در آثار العطاس چنین چیزی نیست.

وی در پایان گفت: در آثار العطاس تعریف خاصی از اسلام و دین ارائه نشده است، به جز اینکه ایشان اسلام را جامع و دربرگیرنده همه ابعاد زندگی انسان می‌دانند، ولی آیت‌الله مصباح در تعریف دین آورده است که دین مجموعه باورها و ارزشها و احکام است که راه رسیدن به سعادت ابدی را به انسان نشان می‌دهد. این دو متفکر در تعریف علوم انسانی اسلامی هم تفاوت نظر دارند. البته العطاس تعریف معینی را از علم دینی ارائه نکرده، ولی علامه مصباح در تعریف آن آورده که علم اسلامی علمی است که افزون بر داشتن مسائل مشترک با اسلام، مبانی، اهداف و منابع آن هم با اسلام مشترک باشد. عطاس معتقد است که در علوم انسانی اسلامی، اعتبار تطابق با قرآن کریم معیار است، یعنی اگر معرفتی حاصل شد، سنجش صدق و کذب آن در پی تطابق با قرآن ممکن می‌شود. او وحی را منبع اصلی علم و معرفت می‌داند.

انتهای پیام
captcha