تیغ تیز مدرنیته بر حنجره موسیقی ایران
کد خبر: 4016219
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۰ - ۱۵:۴۸

تیغ تیز مدرنیته بر حنجره موسیقی ایران

پژوهشگر حوزه آئین و سنت گفت: با کمال تأسف باید گفت تیغ تیز مدرنیته بر گردن موسیقی سنتی تا توانسته آن را رنجور کرده است.

به گزارش ایکنا، شبکه خبری تهران نیوز نوشت: موسیقی یکی از عناصر اصلی و تفکیک‌نشدنی فرهنگ هر قومیت، منطقه جغرافیایی و یک کشور به شمار می‌رود که گوشه‌ای از ساختار اصلی مبانی فرهنگی آن را تشکیل می‌دهد.

ایران اسلامی در پهنه گسترده خود از شمال گرفته تا جنوب و از شرق تا غرب اقوام مختلفی از ترک و لُر و بلوچ و کرد را در دل خود جای داده است، قومیت‌هایی که با وجود اشتراکات فراوان، هر یک بخشی از پیکره موسیقی سنتی کشور را شکل داده‌اند.

اینک اما دنیای مدرنیته تا توانسته ما را از داشته‌های فرهنگی‌مان دور ساخته، تا جایی که اکنون به جای آواها و نغمه‌های روح‌نواز موسیقی سنتی، گوش‌هایمان را به موسیقی‌های عاریتی و غیر بومی پاپ، جاز و راک عادت داده‌ایم.

در ادامه بررسی مباحث مربوط به این حوزه و به منظور یافتن چرایی عوامل موثر در عرصه موسیقی کشور با بهزاد پاکدل، پژوهشگر حوزه آئین و سنت به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

تهران نیوز: آیا مانند خیلی‌ها معتقدید تیغ تیز مدرنیته بر گردن موسیقی سنتی آن را بی‌جان کرده‌ است؟

آری، موسیقی خنیاگر سنتی ایران که در طول اعصار و قرون چون رودی زنده و خروشان به مسیر خود ادامه داده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، اینک و به مرور زمان با حاکمیت مدرنیته بر زندگی انسان‌ها می‌رود تا به دست فراموشی سپرده شود.

و چه تلخ و جانکاه است که بخشی سترگ از پیکره فرهنگ غنی و بی‌مانندمان را در صندوقچه تاریخ مدفون ساخته و گوش‌هایمان را به موسیقی عادت دهیم که هیچ ترکیب، محتوا و اعجازی در کلام و شالوده‌اش پدیدار نیست.

و به راستی چه ظلم و احجاف بزرگی در حق خودمان روا داشته‌ایم که خود را عادت داده‌ایم به موسیقی‌های تهی از هویت، لهو، بیهوده و بی‌تناسب با فرهنگ، عُرف و همه آن داشته‌هایی که تاریخ چه بسا به دشواری برایمان حراستشان کرده است.

این روزها موسیقی در کشورمان با شتابی تاسف‌بار به سمت بیهودگی به پیش می‌رود، به طوری‌که گاه در کمال تاسف باید آهنگسازی، متن، توصیف و اشعار برخی آثار تولیدی را سخیف نامید.

تهران نیوز: چرا درس‌آموخته‎های رشته موسیقی دچار خودبیگانگی در این عرصه شده‌اند؟

امروز در حالی سرفصل‌های درسی کتاب دانشگاهی ما را آموزش موسیقی کلاسیک و غربی تشکیل می‌دهند و این یعنی آنکه هنوز نتوانسته‌ایم با تدوین و برنامه‌ریزی درست شیوه و الگوی آموزشی مبتنی بر داشته‌های بومی‌مان را ارائه کرده و آموزش دهیم.

آموزش کلاسیک موسیقی اروپایی در مراکز دانشگاهی و عدم سنخیت آن با شاخصه‌های موسیقی سنتی ما، به تهدیدی جدی برای حیات و مانایی موسیقی ایرانی بدل شده و به مرور زمان میرایی آن را رقم می‌زند.

با همه آنچه که گفته شد، نوین شدن شیوه زندگی جفایی بزرگی است که خود در حق داشته‌هایمان کرده‌ایم، تا موسیقی که روح و محتوای آن پیوسته، گره خورده و عجین شده با فرهنگ‌مان است، با عبور از سال‌ها گرد غربت و بیگانگی بر آن نشسته و غریبانه به احتضار افتد.

بدا به حال ما که آنقدر در هیاهوی زندگی ماشینی و نو شدن‌ها رنگ به رنگ و تازه شدن قرن‌ها اسیر و گرفتار افتادیم که با تشکیل دهکده جهانی و ورود اینترنت به ایام و روزگارمان خود ر محصور در هجمه‌ای عظیم از موسیقی‌های رپ، جاز و پاپ یافتیم.

اینک ما در حالی پوست‌اندازی در تلاقی تمدن و مدرنیته ناخواسته و به غفلت از فرهنگ و ماهیتی که از بطن و متن آن روییدن گرفته، رشد یافته و به بلوغ رسیده‌ایم، دور و دورتر شده و در حقیقت خودباخته‌ایم.

تهران نیوز: شما هم به تاثیر مخرب و ویران‌کننده ورود شاعرنماها به عرصه موسیقی کشورمان معتقدید؟

حقیقت آن است که در گذشته اشعار شعرا بازگوکننده و مملو و سرشار از احوال، تفکر و نوع نگاه مردمان هر منطقه بود اما اینک محصول ورود برخی شاعرنماهای ناآگاه از ریشه‌های فرهنگی را باید در تولیداتی دید که خالی از وزن و موضوع بداهه‎هایی بی مفهوم و نازیبا را به خوردمان می‌دهند تا در فراغت روزمره تکرارشان کنیم.

اصلا انگار خودباختگی در این غوغای به راه افتاده در عصر جدید ما را از زیبایی‌شناختی موسیقی دور کرده است، که اگر اینگونه نبود چه معنایی دارد گوش و هوشمان را بسپاریم به ترانه‌هایی که حتی ترانه‌سرا و خواننده‌اش هم نمی‌دانند چه می‌گویند.

غمگنانه‌تر از این هم مگر می‌شود که آن همه ذوق و قریحه خدادادی که از دل مردمان هر خانه و محله و روستا می‌جوشید و آنان را به نغمه‌سرایی اشعار بداهه وامی‌داشت، اینک اینگونه کور و خموش شده و دیگر ذائقه‌ای فوران و جوشش نکند.

چقدر این روزها جای تک بیتی‌ها و اشعار کوتاه اما پُرمغزی خالی است که سر تا سر حکایت از بینش، تفکر و اشراف مردمان بر احوال و اوضاع روزگارشان داشت، کجایند آن‌هایی که هر یک به لطف ذوق فطری بر دایره آواها و نغمه‌های بومی و سنتی افزوده و عظیم و گسترده‌ترش می‌کردند.

چه بسیار تمثال و ضرب‌الامثال که از درون همین تک بیتی‌ها و دوبیتی‌ها برخاسته و به واژگانی متداول در محاوره‌های روزمره مردمان بدل شدند، اینها همگی حاکی از وسعت دید و نگاه دانش‌مندانه مردم به محیط زندگی و پیرامونی آن‌ها و چینش بامسمای لغات در کنار یکدیگر است.

حاصل این ذوق و قریحه اشعاری بود که از زبان مردمانی ناآشنا به سواد خواندن و نوشتن و علم عروض و دانستن وزن و قافیه تراوش می‌کرد، آنان که هنرمندانه با استفاده از زبان استعاره به توصیف محیط پیرامونی‌شان پرداخته و دنیا را با همه سختی‌هایش زیبا و زیباتر می‌دیدند.

اینک اما خودبیگانگی، بی‌هویتی و ولنگاری تا توانسته سایه شوم و سیاهش را بر سر موسیقی این دیار افکنده و گسترانده و وادارمان کرده با شتابی مضحک و خنده‌آور بر خلاف جهت معمول حرکت و با پشت کردن به تاریخ و فرهنگ کهن و بی‌مثالمان، در مسیر بی‌هویتی به راه افتیم.

تهران نیوز: بسیار از دردها و آلام گفتیم، راه چاره چیست؟

برای آنکه نه در شعار که در عمل گام‌هایی برای باز زنده‌سازی و احیای دوباره موسیقی سنتی اقوام ایرانی برداریم، باید در وهله اول بدانیم قدم نهادن در دنیای هنر و برای اصلاح آن با کار قهری و منع و ممانعت راهی ندارد.

به عبارت بهتر نمی‌توان با ایجاد محدودیت و پاک کردن صورت مسئله به‌دنبال راه‌چاره گشت، چرا که لازمه نهی کردن وجود داشته‌های مثبت و عرضه معروفات است، بنابراین باید ابتدا بستر و امکانات خوب را در اختیار مردم قرار داده و آنگاه آنان را از نازیبایی‌ها نهی کنیم.

حال و در شرایطی که چیزی در چنته برای عرضه کردن نداریم، نمی‌توانیم از جامعه بخواهیم گوششان را به موسیقی‌های ناصواب و عاریتی عادت ندهند.

اصلا پیش از همه اینها باید این حقیقت را پذیرفته و به خود بقبولانیم که نمی‌توان روزنه‌های ورود تهاجم فرهنگی را آن هم در عصر رسانه و ارتباطات بسته و مسدود کنیم، چرا که ما امروزه دریافت‌کننده همه سیگنال‌های جهانی بوده و قادر به ایجاد محدودیت و کنترل آن‌ها نیستیم.

حال که این واقعیت را درک کرده و دریافتیم، به این مهم واقف می‌شویم که بهترین شیوه و راهکار برای مقابله با این وضعیت جلوه، رشد و نمود دادن امتیازات فرهنگی است که مدت‌ها محبوسشان کرده‌ایم.

از این طریق نه تنها وجود موسیقی بومی با خاستگاه ایرانی در مقایسه با موسیقی‌های نامانوس و بیگانه نه تنها در کفه ترازو برابری نکرده که سنگینی می‌کند.

با این تفاسیر تولید محتوای فاخر و هم‌خوان با باورها، آداب، سنن و در خلاصه کلام فرهنگ بومی کشورمان بزرگترین و اصلی‌ترین راهکار برای احیاء و جان‌بخشی دوباره به موسیقی است.

انتهای پیام
captcha