صباح زنگنه، کارشناس مسائل سیاسی و سفیر و نماینده پیشین جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری اسلامی، در گفتوگو با ایکنا درباره تبیین وضعیت واقعی کشور در دوران حکومت پهلوی برای مقابله با پروژه «تطهیر رژیم پهلوی» از سوی رسانههای معاند گفت: قبل از انقلاب، وابستگی رژیم پهلوی به آمریکا و انگلستان خیلی روشن بود و دورههای مختلفی را این رژیم از این حیث گذراند. در دوره اول که بعد از فروپاشی سلسله قاجار و به قدرت رسیدن رضا پهلوی بود، عملا از آغاز تأسیس سلسله پهلوی این وابستگی ملموس و محسوس بود.
وی افزود: در آن دوره انگلستان نقش محوری داشت و از میان چند نفر، رضاخان را انتخاب کرد. در بخشی از این دوره کشور و منطقه در شرایط جنگ جهانی دوم قرار گرفتند و ایران تحت نفوذ دو قدرت اصلی آن دوره؛ انگلیس و شوروی، قرار داشت و لذا پهلوی اول به سمت انگلستان به طور کامل متمایل شد گرچه در دوره کوتاهی سعی کرد به آلمان هیتلری نزدیک و متکی شود که همین سعی محدود و ناکام با واکنش انگلیس در درجه اول و شوروی در درجه دوم مواجه و منجر به اشغال بخشهایی از خاک کشور شد.
زنگنه اظهار کرد: در ادامه هم بدون اینکه مردم نقشی داشته باشند این قدرتها پهلوی اول را کنار گذاشتند و حتی به او اجازه ندادند که انتحاب کند به چه کشوری پناهنده شود و تمام رفت و آمدهای او کنترلشده بود. بنابر این هم آغاز و هم پایان حکومت پهلوی اول کاملا با مدیریت انگلیس انجام گرفت.
این کارشناس مسائل سیاسی بیان کرد: محمدرضا شاه نیز در عمل با موافقت انگلیس به قدرت رسید و او دوره نسبتا طولانی به طور کامل در اختیار دستورالعملهای انگلستان و بعد آمریکا بود و به دستورات آنها در خصوص خرید تسلیحات، هزینهکرد و فروش نفت به کشورهای مختلف و ... عمل میکرد و لذا کشور از این نظر استقلال نداشت. آمریکا بعد از انگلستان سعی کرد 80 درصد تسلیحات ایران را تأمین کند و مستشاران خود را در حوزههای اقتصادی، صنعتی، نظامی، مدیریتی و ... به ایران فرستاد و این حوزهها در اختیار آمریکا بود و لذا ابعاد سلطه آمریکا در کشور بسیار توسعه پیدا کرد.
وی یادآور شد: حتی آمریکاییها در حوزه برنامهریزیهای اجتماعی ایفای نقش میکردند و این حوزه را طراحی و مدیریت و دولتمردان آن را اجرا میکردند. در انتخابات مجلس نیز آمریکا به وسیله «سیا» بر انتخابات نظارت میکرد و با هماهنگی ساواک و وزارت کشور تصمیم میگرفتند چه کسانی از چه شهرهایی به مجلس راه پیدا کنند تا در مجلس مشکلاتی بر سر راه سیاستهای آمریکا در ایران ایجاد نشود.
زنگنه در خصوص وضعیت و الگوی توسعه کشور در دوره پهلوی گفت: در این دوره یک توسعه مصرفگرا با تمرکز بر برخی نقاط خاص کشور شکل گرفت. در این الگو، محصولات آمریکایی و اروپایی به کشور وارد و مصرف میشد و در صنعت نیز یک صنعت درجه دوم و مکمل در اختیار ایران قرار گرفت که ادامهدهنده منافع اقتصادی و صنعتی آمریکا و انگلیس بود. با ورود این نوع صنعت در عمل کشاورزی ایران به نابودی سوق داده شد. البته حکومت پهلوی سعی کرد با اجرای تعدادی طرح بزرگ کشاورزی مانند هفتتپه، دشت مغان و ... مانع این کار شود اما این هم نشان از یک کشاورزی جهتدار در راستای منافع بیگانگان بود و کار به جایی رسید که ایران همواره نیازمند خرید محصولات کشاورزی و دامی شد به نحوی که گندم، گوشت و ... از خارج وارد کشور میشد.
وی تصریح کرد: این وابستگیها به طور طبیعی اراده سیاسی حاکمیت را بسیار محدود و حکومت را ناتوان کرد تا اگر روزی این حکومت خواست خلاف اراده و خواست قدرتهای مسلط عمل کند با ممنوعیت ورود این کالاها کشور دچار کمبود شدید و قحطی شود. نتیجه این سیاستها مهاجرت گسترده روستاییان به شهر بود و این روستاییان به کارگران انبوه و ارزان این صنعت نیمبند تبدیل شدند. در واقع به قیمت تخریب کشاورزی، چنین صنعت وابستهای توسعه پیدا کرد. استقلال سیاسی کشور پس از انقلاب عامل مشکلات اقتصادی است؟
زنگنه درباره اینکه با این توصیف از دوران شاه، اهمیت دستاورد استقلال و عدم وابستگی با پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر مشخص میشود، گفت: یک سؤال مهم این است که استقلال این همه ارزش داشته که برای آن هزینه زیادی بدهیم و مشکلات اقتصادی پیدا کنیم. این دیدگاه را باید در ابعاد زمانی کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت بررسی کرد. استقلال در نهایت حتما باید به جایی برسد که توان و رشد اقتصادی و رفاه عمومی به حد بالایی برسد تا سطح آن نسبت به کشورهای همسایه و منطقه قابل توجه شود. در عین حال باید یک سؤال اساسیتر را پاسخ داد که آیا استقلال سیاسی عامل اصلی این مشکلات اقتصادی بوده است یا خیر؟ به نظر میرسد اینگونه نیست بلکه بیتوجهی دولتهای مختلف و ناتوانی مدیریتی آنها در این مشکلات اقتصادی نقش اصلی داشته است و لذا نباید این موضوعات را با هم مخلوط کرد و حق هر کدام را ادا نکرد.
این کارشناس مسائل سیاسی تأکید کرد: مدیریت کشور یک موضوع استراتژیک و اساسی است که ضمن حفظ استقلال سیاسی، به راحتی بتواند کشور را به استقلال اقتصادی هم برساند. نکته بعد مربوط به درجه و میزان استقلال است؛ در جهان هیچ کشوری نیست که صد در صد خودکفا و مستقل باشد. استقلال به معنای قدیمی آن که اطراف کشور را حصار و دیواری بکشیم و مستقل از همه دنیا باشیم برداشتی است که هیچ فرد و حکومت عاقلی به جز کشوری مانند کره شمالی نمیپذیرد. موازنه قدرت در حوزه اقتصادی امکانپذیر است.
وی یادآور شد: در واقع هیچکس به مقوله خودکفایی مطلق قائل نیست و اصلا شدنی هم نیست. به همان اندازه که در بازار جهانی حضور و فعالیت داشته باشید به همان اندازه هم بخشی از استقلال سایر کشورها را به نفع خود مصادره میکنید و اینجاست که تعبیر خودکفایی و استقلال مطلق به همکاری و همبستگی و وابستگی متقابل در سطح جهان تبدیل میشود.
زنگنه در پایان اظهار کرد: این وابستگی متقابل باید از سوی مسئولان کشور به نحوی تنظیم و مدیریت شود که موجب هدر رفتن اراده سیاسی نشده و سلطه طرف مقابل را ایجاد نکند. در واقع اینجا مسئله موازنه قدرت مطرح میشود و این موازنه در حوزه اقتصادی امکانپذیر است و میتوان در این راستا از همه امکانات موجود در دنیا انجام داد و پیامبر(ص) و قرآن ما به این مبادله مکانات و تجربیات قائل بودند و همین اصل را باید در صحنه عملی مدیریتی کشور تفسیر کرده و آن را تبدیل به برنامههای ملموس اجرایی کنیم.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام