در سومین روز از جشنواره فیلم فجر، دو فیلم «برف آخر» و «لایههای دروغ» به نمایش درآمدند. این دو فیلم با اظهار نظرهای متفاوتی روبه رو شدند. عدهای آثار به نمایش درآمده را کارهایی نو و جذاب در سینما نام دانستند و برخی دیگر با انتقادات گاهاً توهین آمیز به دنبال نقد این دو فیلم برآمدند.
«برف آخر» به کارگردانی امیرحسین عسگری داستان دامپزشکی است که در یک روستای برفی زندگی میکند و با اهالی آن منطقه هم ارتباط خوبی پیدا کرده و در دغدغههایشان شریک شده است. این دامپزشک برای نجات یک انسان و چند گاو خود را به آتش میزند و تمام بدنش میسوزد. این مسئله باعث میشود تا همسرش او را ترک کند و بابت این امر مشکلات روحی فراوانی متحمل میشود.
قصه این فیلم تنها بهانهای است تا کارگردان به واسطه آن ادای دینی به محیط زیست داشته باشد به ویژه حیات وحش که این روزها نسبت به آن غافل هستیم. لحظاتی که کارگردان در فیلم خلق میکند شاید کمتر در سینمای ایران دیده شده باشد و خلق آن از عهده هر سینماگری خارج باشد.
در این فیلم از دو نماد بهصورت ویژه استفاده شده است. کارگردان از گرگ و گاو به عنوان دو نماد در کارش استفاده کرده و هدفی خاص را دنبال میکند، همچنین نامهایی که کارگردان روی قهرمانانش گذاشته، به نوعی همراهی با موضوع فیلم است. در چنین شرایطی متوجه میشویم وقتی کارگردان در پی نمادسازی است مطمئناً جدا از مسائل زیستی، اهداف انسانی را هم مدنظر قرار داده است.
مجید صالحی، امین حیایی و لادن مستوفی بازیگران اصلی این فیلم هستند. امین حیایی بار دیگر به واسطه این کار نشان داد جدا از کارهای طنز میتواند خالق نقشهای بسیار جدی نیز باشد. درباره شخصیت مجید صالحی نیز باید گفت چنین نقشی در کارهای قبلی مجید صالحی نیز دیده شده است، برای همین از او تنها یک بازی ساده، اما روان را شاهدیم.
جدا از نقاط قوت، بزرگترین مشکل فیلم را باید ضرباهنگ کند کار دانست، برای همین اگر قرار باشد «برف آخر» برای مخاطب عام به نمایش در آید مشکلاتی ایجاد خواهد کرد، پس توصیه جدی به کارگردان این است حتماً در اکران عمومی از زمان فیلم کاسته و ریتم آن را سرعت بخشد. لازم به ذکر است این فیلم سینمایی اقتباسی از رمان «جلال» نوشته محمد صالحعلا است.
فیلم دیگری که در سومین روز جشنواره به نمایش درآمد «لایه های دروغ» نام داشت. این کار اثری در ژانر اکشن است که سالها بود در جشنواره فجر شاهد آن نبودیم. این کار همانند دیگر آثار سینمایی مطمئناً نقاط ضعفی داشت اما در کنار تمام نقاط ضعفش، باید از صحنههای اکشن بسیار خوب فیلم به نیکی یاد کرد که به به نمایش درآوردن آنها با توجه به ظرفیتهای سینمای ایران بسیار دشوار است.
درباره سینمای اکشن یک نکته ویژه وجود دارد که عموماً در انتقادات مدنظر قرار نمیگیرد؛ فیلم اکشن متکی به دیالوگ نیست و در آن قصه جایی ندارد بلکه تصور این است که تصویر و اکشن مخاطب را با خود همراه میکند، پس نباید از یک فیلم اینچنینی توقع قصهگویی یا شخصیت پردازی قوی داشته باشیم. این اتفاق در سینمای جهان رایج است اما به واسطه نبود چنین آثاری برای برخی منتقدان قابل قبول نیست.
درباره اولین فیلم رامین سهراب که نقش نخست فیلم را هم خودش بازی میکرد باید گفت این دست تولیدات اکران بینالمللی دارند و مطمئناً در گیشههای خارجی فروش خوبی خواهند داشت. این امر قادر است به نفع اقتصاد سینمای ایران باشد اما چون دایره دید ما محدود به نمایشهای داخلی شده و به وجه بینالمللی فیلمهایمان فکر نمیکنیم، این مسائل به صورت کاملاً آشکار در برخی نقدها وجود دارد.
انتهای پیام