کد خبر: 4037394
تاریخ انتشار : ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۷

مسابقه شعر نماز جمعه و شهدای محراب برگزار شد

گروه بین المللی هندیران در برنامه شب گذشته خود مسابقه شعر نماز جمعه و شهدای محراب را برگزار کرد.

شعر نماز جمعه

به گزارش ایکنا، نظر به اهمیت ویژه فریضه اعتقادی- سیاسی نماز جمعه و در آستانه اول اسفند روز شهدای روحانی شاعران اشعاری با موضوع نماز جمعه و شهدای محراب در گروه بین‌المللی هندیران منتشر کردند.

این مسابقه ادبی که در حمایت از کنگره شعر نماز جمعه و با مدیریت علیرضا قزوه برگزار شد، با استقبال شایسته شاعران ایران، هند، افغانستان و پاکستان روبرو شد و شاعران صاحب‌نام نیز آثار ارزشمندی با موضوع نماز جمعه و شهدای محراب ارائه کردند.

علیرضا قزوه در ابتدای برنامه ضمن ارائه توضیحاتی درخصوص اهداف این مسابقه و مهلت ارسال، از شاعران پارسی‌زبان جهت سرایش شعر در این خصوص دعوت کرد و علاوه بر این از انتشار کتابی با این موضوع در دو بخش اشعار شرکت‌کنندگان در مسابقه و بخش غیررقابتی که شامل اشعار شاعران مطرح در این خصوص است خبر داد.

غلامرضاکافی، عبدالرحیم سعیدی‌راد، مرتضی حیدری آل‌کثیر، الهام نجمی، نصیبا مرادی،  وحیده افضلی، فاطمه ناظری، زیبا فلاحی، عزیز آذین‌فرد، بهرام مژدهی، ونوس جامی‌پور، هادی فردوسی، سیده فرشته حسینی، سمانه رحیمی، نغمه مستشارنظامی، مهدی باقرخان و علی‌اصغر الحیدری از هند، سید حکیم بینش و سیده کبری حسینی بلخی شاعران اهل افغانستان، مسلم اسدالله، ایرج قنبری، سید مسعود علوی، علیرضا حکمتی، زهرا میریان‌کرمی، هرمز فرهادی‌بابادی، فاطمه نانی زاد و حمیده پارسافر در این برنامه حضور داشتند و اشعاری را به اشتراک گذاشتند.

 

«آینه‌ی آدینه» عنوان نوسروده‌ای از غلامرضا کافی است که در این برنامه منتشر کرد:

«آنان که دل به ساحت ايمان برآورند

آدینه را به آینه‌بندان برآورند

انشایِ ذوق بر ورق دل رقم زنند

از آن حضور، شعر فراوان برآورند

هان هان که قطره قطره فراز آمدن نکوست

تا در نَهیب ِ واقعه طوفان برآورند

یک یک یگانه می شود این جمع با شکوه

تا جلوه ای ز شوکت انسان برآورند

طاعت همیشه راه به خلوت نمی برد

از  حاجیان حضورِ نمایان برآورند!

در خطبه چارده گل خوش بو نَفَس زَنَد

از عطربیزِ آن، به گلستان برآورند

با تیغ، در سفارش پرهیزگاری اند

عزّت درنگ، صلح به میدان برآورند

روزآمد است خطبه ی آدینه، هان و هان!

کی سر به کهنه پوییِ دوران برآورند؟

خاطر دهد امام به سود و زیانِ خلق،

مأموم را مباد به خُسران برآورند

خاطر دهد امام به آگاهیِ زمان

مأموم را زغفلت و نسيان برآورند

خاطر دهد امام به تقوای جسم و جان

تا جسم را به آینه ی جان برآورند

تنها نمازبُردنِ بر سنگ و خاک نیست،

در سجده، سیرِ پهنه ی کیهان برآورند!

یعنی نمازِ جمعه، به دل نیز می بَرَد

هرچند طیفِ جلوه، دگرسان برآورند

محرابِ جمعه گاه به قندیل خون نشست

تا رنگی از حقیقت ايمان برآورند! »

 

سید حکیم بینش از افغانستان نیز ترجیع‌بند «هاتف دل»  را که به تازگی سروده است را ارائه کرد.

«لحظه‌ها را روز و شب یک یک شمردم جمعه شد

روزهای هفته را بر شانه بردم جمعه شد

جمعه رنگ دیگری دارد برایم، گفته‌ام

شور و حال بهتری دارد برایم، گفته‌ام

شور و حال قطره‌ای در حالِ پیوستن به رود

حس آن وقتی که جمعی می‌فرستندت درود

جمعه‌ها تکرار شورِ عاشقان با صفاست

جمعه‌ها «ترجیع بند هاتفِ دل‌ها»ی ماست

پچ پچی با کفش‌هایت در خیابان می‌شود

باز با آهنگ پایت کوچه ‌رقصان می‌شود

می رسی لبخند بر لب، جمع مان کامل شود

آیه‌های مهربانی بر زمین نازل شود

گر چه تکراری است، حرفِ «قطره دریا می‌شود»

با همین تکرارها این قصه زیبا می‌شود

هرکسی با هر زبانی تا تکلم می‌کند

در صداها موجِ یک رنگی تلاطم می‌کند

این یکی شهری است می پرسد اگر حال تو را

آن یکی از روستای دور با تو هم‌صدا

این یکی با لهجۀ شیرین خود یک موج نو

آن یکی با قصه‌هایت می‌کشد خود را جلو 

می‌فشارد این طرف دستی، صمیمی‌تر تو را

جلب کرده آن طرف یار قدیمی‌تر تو را

این یکی از عطر خود ما را تعارف می‌کند

یک جوانی هم تلاوت حسن یوسف می‌کند

پیرمرد روستایی می‌رسد تا با عصا 

رنگ رنگ از جانمازش می‌پرد پروانه‌ها

آن طرف‌تر کودکی در دست تسبیح پدر

تا که حرفی می‌زند، یکریز می ریزد شکر

خطبه می‌خواند امام و از زبانش واژه‌ها

می‌شود صدها کبوتر، در هوای ما رها:

«با نماز جمعۀ دشمن شکن ای هموطن!...»

محکم و زیباست این تعبیر؛ این دشمن شکن

طبق قولم درس‌هایم را اساسی خوانده‌ام

چند واحد بیشتر «دشمن شناسی» خوانده‌ام

در دلش آتش...، نماز جمعه برپا می‌شود

خار در چشمش...، نماز جمعه بر پا می‌شود

این«...عبادی و سیاسی» خار‌های چشم اوست

دودهای دوروَبر هم دود‌های خشم اوست

با دوتا تکبیر ما او خوابش از سر می‌پرد

مثل وقتی در دو چشم شخص، اخگر می‌پرد

سجده‌هامان بیش از این‌ها بیمناکش می‌کند

دیده او این‌گونه سربازی به سنگر می‌پرد

صحنۀ زیبا و رؤیایی است وقتی بازهم

با دو دست در قنوت ما کبوتر می‌پرد

موج آرامش بگیرد در برم بعد از سلام

کودکی انگار در آغوش مادر می‌پرد

اتفاق تازه‌ای در راه خواهد بود، هان!

پلک‌هایم ناگهان در وقت آخر می‌پرد

قاصدک جان خوش خبر باشی، بگو از عشق ما

این دل دیوانه‌ام از شوق، محشر می‌پرد

در صفوف عشق دلبازی نمی‌کردی اگر

دل نمی‌بردی دگر، نازی نمی کردی اگر

جمعه رنگ دیگری دارد برایم، گفته‌ام

شور و حال بهتری دارد برایم، گفته‌ام»

 همچنین علیرضا حکمتی در شعری برای شهید محراب آیت‌الله اشرفی اصفهانی امام‌جمعه کرمانشاه این گونه نوشت:

«بر دوش باغ کسی می‌رفت ،عطر تنش به هوا می‌ریخت

عطری شبیه اذان صبح، از سمت عرش خدا می‌ریخت

بارانی از گل و آیینه بر روی پنجره می‌رویید

تا خنده‌های ملیحش را، یکباره در همه جا می‌ریخت

فصل بهار دو چشمانش، انفاس گرم دل و جانش

«امن یجیب»عجیبی بود، آهسته بر دل ما می‌ریخت

هر دل‌شکسته که می‌آمد، آرامشی به دلش می‌زد

از «نی» به هر نفسی مجروح، چون قطره قطره شفا می‌ریخت

پیوسته از نفس پاکش، در کوچه‌های قدیم شهر

بر قلب خسته ز روی لطف، باران مهر و صفا می‌ریخت

 ما چون دچار شما بودیم، آیینه‌دار شما بودیم

آیینه بر دل مشتاقان، تصویر پاک شما می‌ریخت

ماندیم و خیل عزاداران، رفتید و بعد شما ای خوب!

انگار ماه محرم شد، انگار کرب بلا می‌ریخت...»

فاطمه ناظری، کبری حسینی بلخی، شاعر اهل افغانستان و مرتضی حیدری آل‌کثیر دیگر شاعرانی بودند که در این باره شعری با موضوع نماز جمعه منتشر کردند.

در این برنامه همچنین شاعران هندی نیز اشعاری با موضوع نماز ارائه کردند.

مهدی باقرخان شاعر اهل دهلی نو، اینگونه نوشت:

«واقف راز و نیاز من کجاست؟

رونق و روح نماز من کجاست؟

کیست آن ابروی محراب حرم

نور خورشید حجاز من کجاست؟

گیر افتادم در این بن بست ها

آن درِ هموارهِ بازِ من کجاست

 هان چه شد تسبیحِ همراه نفس؟

سجده های دلنواز من کجاست؟

 جز نماز جمعه جز درگاه دوست

آن همه سوز و گداز من کجاست؟

گر رکوع و سجده ام دیدار اوست

در فرود من فراز من کجاست؟

کو قلندر وار، بیداریّ ِ من

آن شب تار و دراز من کجاست؟»

علی اصغر الحیدری از هند نیز شعری به شهدای محراب تقدیم کرد:

«حبذا آن کس که در محراب مسجد شد شهید

رفت سمت حضرت حق روسپید و روسپید

آن کسی کو معتکف شد در دیار عشق ناب

در هوای گرم کی باشد ز رحمت، نا امید

روح ما از سجده ها رنگ شهادت یافته‌ست

گشت محکم ریشه دل ها ز قرآن مجید

حبذا مَن مَّاتَ فِی عِشقِ الحسینِ مرةً

لا تقُلهُ ميِّتاً لكنَّه حيُ سعيد

بر جبین حضرت عشاقِ محرابست نور

نور آن نوری که بر می تافت از خون شهید

هر که در محراب عشق و نور، جان خود بباخت

نفس خود را رام کرد و مرضی از جانان خرید

مهدی ما! نیم شب ها شاهد لبیک ماست

کاش دنبالش شود این روشنی صبح عید»

انتهای پیام
captcha