طنزنویسی یک لایه برتر از نوشتن است و مشقت آن چند برابر آثار دیگر است، چراکه ضمن آنکه داستان را روایت میکنی باید برای جذب مخاطبت شوخیها را نیز در آن بگنجانی تا هر دو در راستای هم پیش بروند، البته که برای نوشتن آیتمهای طنز باید نویسنده با تعمق و مطالعه بیشتری جلو برود، چراکه طنز با لودگی متفاوت بوده و نویسنده باید تمام اقتضائات را در نظر بگیرد.
اما وقتی وارد حوزههای عقیدتی و معنوی میشویم دیگر سختی کار صد چندان میشود، چراکه ضمن تمام رعایتهایی که برای نوشتن طنز داریم باید مراقب سوءتفاهمها، ابهامات و ایهامات این مورد نیز باشیم، چراکه در این مسیر کوچکترین اشتباه میتواند اثر را از راهی که میرود و مقصود اصلی نویسنده و تیم سازنده منحرف کند.
ضمن اینکه اشکالات احتمالی قطعا از دید منتقدان و مخاطبان دور نخواهد ماند و این قطعا برای تیم سازنده گران تمام میشود، لذا پا نهادن در این حوزه نیازمند جسارت و ظرافت از طرف عوامل تولید آن است.
شاید به همین دلایل و با در نظر گرفتن همین مشکلات است که تاکنون سریالهای طنز عموما وارد این حیطه نشدند و اغلب سعی کردند خود را درگیر مخاطرات آن نکنند، چراکه عموما پرداختن به مسائل مذهبی و عقیدتی حتی در آثار اجتماعی و دینی هم به خودی خود سخت است چه رسد به اینکه قرار باشد این مفاهیم را در قالب یک اثر طنز هم بگنجانی. و شاید بر همین اساس است که اغلب پرداختن به مفاهیم عقیدتی و مذهبی به سریالهای مناسبتی ماه مبارک رمضان و محرم خلاصه شده و آن هم عموما در خصوص پرداختن به موضوع دعا و طلب شفاست.
اما این شبها سریال طنزی با عنوان «پلاک 13» از شبکه سه سیما به شکل سیتکامی و در قالب طنز اجتماعی در حال پخش است که با وجود پرداختن به مضامین اجتماعی در عین حال توجه ویژهای به مفاهیم عقیدتی و مذهبی دارد، در واقع این مجموعه با تأکید آگاهانه بر روی این مفاهیم سعی کرده تا مقولاتی از جمله، نذر، صدقه دادن، احسان و نیکی، دعا، توسل، توکل، نماز، عبادت، حضور در مسجد، رعایت انصاف، پرهیز از دروغگویی، غیبت و تهمت، دستگیری نیازمندان، برپا کردن رسم قدیمی گلریزان در فرمی جدید و مواردی از این دست را نیز در خلال داستانها بگنجاند.
پرواضح است که پرداختن مستقیم به این موارد در سریالها قطعا به جای جلب مخاطب میتواند تماشاگر را پس زده و تأثیر معکوس داشته باشد، اما ویژگی این مجموعه آنجاست که سعی دارد تا با مهارت این مفاهیم را در خلال ماجراهای زندگی ساده چند خانواده بگنجاند و به شکلی روایتگر سبک زندگی ایرانی، اسلامی باشد.
آدمهای این مجموعه هیچ کدام ادعایی در این خصوص ندارند، اما به مانند همه آدمهای این جامعه به فراخور حال خود برای رسیدن به آرامش بیشتر به اعتقادات و باور قلبیشان رجوع میکنند. البته سریال در این خصوص به شدت از شعارزدگی پرهیز کرده و این مفاهیم بدون اینکه خودشان را بهطور مستقیم به رخ مخاطب بکشانند ارائه میشوند.
اینجاست که به عینه میبینیم اگر تعمق و مطالعه پشت نگارش اثری باشد، آن مجموعه نه تنها میتواند با مخاطبش ارتباط درستی بگیرد بلکه موضوع و هدف نیز به سخره گرفته نمیشود و تماشاگر به صداقت اثر شک نمیکند، چراکه پرداختن به مفاهیم اعتقادی در آثار هنری به ویژه یک سریال طنز همچون حرکت بر لبه تیغی برنده است، اما خوشبختانه پلاک 13 توانسته از عهده این مهم برآمده و با پرداختن به دو مقوله مهم طنز و معنویت پیام خود را به مخاطبش برساند.
در اصل سلیم ثنایی و آرش معیریان یکی بهعنوان تهیهکننده و دیگری بهعنوان کارگردان اثر این مصائب را به جان خریده تا خود را در این وادی بیازمایند که همین شهامت و جسارت جای تقدیر دارد، اینکه بخواهی خودت را در حوزهای تازه محک بزنی، اما و اگرهای آن را به جان بخری و خود را سیبل انتقاداتی قرار دهی که ممکن است از هر طرف روانهات کنند.
این سریال نشان داده که برای ساخت هر اثری اگر مخاطبشناسی درستی صورت نگیرد، اثر هرچند هم که پر زرق و برق بوده و با هزینههای میلیاردی و امکانات آنچنانی ساخته شود باز هم نخواهد توانست نظر مخاطبش را جلب کند و برای ایجاد یک ارتباط موفق فقط کافی است که زندگی واقعی مردم را با همه آنچه که به آن باور دارند به تصویر بکشی.
یادداشت از حدیثه سوختانلو
انتهای پیام