به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان در محفل انس با قرآن کریم در تبیین سخنان خود به آیات زیادی از قرآن استناد کردند؛ انبیا 50 و 97، حجر 9، ق 22، واقعه 79، انفال 2، نحل 98 و 15، قصص 23 تا 25، نمل 38 تا 40 و یس 11 و از طریق این استنادات ابعاد مختلف این کتاب الهی را تشریح فرمودند.
در این نوشتار با توجه به اینکه ایشان ویژگی «ذکر» بودن قرآن را در مقابل تبعات «غفلت» از آن بیان فرمودند لذا آیات 50 سوره انبیا و 9 حجر به منزله معرف ذکر بودن قرآن و آیات 22 سوره ق و 97 انبیا را به منزله مبین آثار غفلت از یاد خدا را مورد بررسی قرار میدهیم.
رهبر معظم انقلاب در این سخنرانی پیرامون این دو موضوع با استناد به این آیات اینگونه میفرمایند:
ـ یکی از نامهای مبارک قرآن «ذکر» است. در خود قرآن چند جا تعبیر «ذکر» به کار برده شده و مراد، قرآن است؛ مثلاً «وَ هذا ذِکرٌ مُبارَکٌ اَنزلناه» در سوره انبیاء که قرآن به عنوان «ذکر» معرّفی شده، یا «اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظون» در سوره حجر که اینجا هم همین جور است و چند جای دیگر قرآن ــ شاید مجموعاً چهار پنج جا [یا] پنج شش جا در قرآن هست ــ که قرآن «ذکر» نامیده شده ؛چرا «ذکر»؟ ذکر یعنی «یاد»؛ «قرآن، ذکر است» یعنی چه؟ یعنی «مذّکِر» است، یادآورنده است؛ قرآن، ما را به یاد میآورد... قرآن ذکر است؛ یعنی در نهایت یادآوری و در نهایت مذکِّریّت است. این قرآن است. خب «ذکر» وسیله ارتباط است؛ ذکر یعنی یاد.»
ـ اگر یاد رفت، غفلت حاصل خواهد شد و این غفلت همان چیزی است که در قرآن مکرّر نسبت به این غفلت پرهیز و زنهار داده شده، بر حذر داشته شدهایم از این. در قیامت به کافر و منحرف میگویند: لَقَد کُنتَ فی غَفلَةٍ مِن هذا وَ کَشَفنا عَنکَ غِطائَک؛ که مال سوره ق است، یا در سوره مبارک انبیاء [میفرماید]: یا وَیلَنا قَد کُنّا فی غَفلَةٍ مِن هذا؛ کافر در قیامت این جور میگوید: یا وَیلَنا؛ وای بر ما؛ ما دچار غفلت بودیم. غفلت بلای خیلی بزرگی است. لذا در یکی از دعاهای مربوط به نافله شب [چنین آمده]: اَللَهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَمِ وَ الجُبنِ وَ البُخلِ وَ الغَفلَةِ وَ القَسوَة؛ به خدا پناه میبریم از غفلت. خب پس «غفلت» نقطه مقابل «ذکر» است.
ـ آیه 50 سوره انبیا: «وَهَٰذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ ۚ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ» (و این (قرآن) ذکر مبارکی است که (بر شما) نازل کردیم؛ آیا شما آن را انکار میکنید؟)
ـ آیه 9 سوره حجر: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!)
ـ آیه 22 سوره ق: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است.)
ـ آیه 97 سوره انبیا: «وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا يَا وَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا بَلْ كُنَّا ظَالِمِينَ» (و وعده حق نزدیک میشود؛ در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت از حرکت بازمیماند؛ (میگویند:) ای وای بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم.)
ـ آیه 50 سوره انبیا
تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی: «كلمه (هذا - اين) اشاره است به قرآن و اگر آن را ذكر مبارک خوانده بدين جهت بود كه قرآن ذكرى است ثابت و دائم و كثير البركات، هم مؤمن از آن بهرهمند مىشود و هم آسايش كافر را در جامعه بشرى تأمين نموده است و خلاصه همه اهل دنيا از آن منتفع مىگردند، چه آن را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند چه به حقانيت آن اقرار داشته باشند و چه منكر آن باشند. دليل بر اين معنا تجزيه و تحليل آثار رشد و صلاحى است كه همين امروز در مجتمع بشرى مشاهده مىكنيم زيرا اگر به عقب برگرديم و تا به عصر نزول قرآن و ما قبل آن پيش برويم مىفهميم كه در اثر قرآن بشر از كجا به كجا رسيد، چه بود و چه شد، آن وقت مىفهميم كه قرآن ذكرى است مبارک كه همه افراد بشر به وسيله آن رشد يافتند، حال چه اينكه خودشان با زبان اقرار كنند و يا آنكه از اقرار زبانى به حقانيت آن خوددارى نمايند و منكرين حق آن را از زير پا بگذارند و نعمت عظماى آن را كفران كنند گو اينكه مسلمين هم در انكار منكرين و كفران آنان بىدخالت نبودهاند، چون مسلمانان در امر قرآن كريم اهمال نمودند، همچنان كه خود قرآن از زبان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نقل مىكند كه در قيامت مىگويد: يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا.»
تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی: «ذكر، هر موضوعى است كه انسان را از غفلت و بىخبرى دور دارد و اين نيز از آثار واضح كتب آسمانى و معجزات الهى است. این آیه قرآن را در مقايسه با كتب پيشين قرار داده، مىگويد: اين ذكر مباركى است كه ما بر شما نازل كرديم؛ و هذا ذكر مبارك انزلناه، آيا شما آن را انكار مى كنيد؛ افانتم له منكرون. انكار چرا؟ اينكه ذكر است و مايه بيدارى و آگاهى و يادآورى شما است، اينكه كانون بركت است و خير دنيا و آخرت در آن میباشد، و سرچشمه همه پيروزیها و خوشبختیهاست. آيا چنين كتابى جاى انكار دارد؟ دلایل حقانيتش در خودش نهفته و نورانيتش آشكار است و رهروان راهش سعادتمند و پيروز.
براى اينكه بدانيم تا چه حد اين قرآن موجب آگاهى و مايه بركت است كافى است حال ساكنان جزيره عرب را قبل از نزول قرآن كه در توحش و جهل و فقر و بدبختى و پراكندگى زندگى میكردند، با وضعشان بعد از نزول قرآن كه اسوه و الگویى براى ديگران شدند در نظر بگيريم، همچنين وضع اقوام ديگر را قبل و بعد از ورود قرآن در ميان آنها.»
لذا میتوان گفت در مبارک بودن قرآن همين بس كه توانسته است در مدت كوتاهى، انسانهاى بسيارى را از شرک به توحيد، از تفرقه به وحدت، از جهل به علم، از توحش به تمدن، از اسارت به امارت، از آلودگى به نظافت، از فقر به غنا، از ركود به حركت، از خرافات به حقايق، از ذلت به عزت، از پيروى طاغوت به اطاعت معصوم، از غفلت به هوشيارى، از تزلزل به ثبات، از كفر به ايمان و در يک كلمه، از ظلمات به نور برساند.
ـ آیه 9 سوره حجر
تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی: «اين سوره پيرامون استهزاء كفار به رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم) سخن میگويد كه نسبت جنون به آن جناب داده و قرآن كريم را هذيان ديوانگان خوانده بودند. پس در حقيقت در اين سوره رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) را تسلاى خاطر داده و وى را به صبر و ثبات و گذشت از آنان سفارش مىكند و نفس شريفش را خوشحال و مردم را بشارت و انذار میدهد.
سياق صدر اين آيه سياق حصر است و ظاهر سياق مذكور اين است كه حصر در آن ناظر به گفتار مشركين است كه قرآن را هذيان ديوانگى و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را ديوانه ناميده بودند و همچنين ناظر به اقتراح و پيشنهادى است كه كرده، نزول ملائكه را خواسته بودند تا او را تصديق نموده قرآن را به عنوان كتابى آسمانى و حق بپذيرند.
بنابراين، معناى آيه اين مىشود كه: اين ذكر را تو از ناحيه خودت نياوردهاى تا مردم عليه تو قيام نموده و بخواهند آن را به زور خود باطل ساخته و تو در نگهداريش به زحمت بيفتى و سرانجام هم نتوانى و همچنين از ناحيه ملائكه نازل نشده تا در نگهداريش محتاج آنان باشى تا بيايند و آن را تصديق كنند، بلكه ما آن را به صورت تدريجى نازل كردهايم و خود نگهدار آن هستيم و به عنايت كامل خود آن را با صفت ذكريتش حفظ مىكنيم.
پس قرآن كريم ذكرى است زنده و جاودانى و محفوظ از زوال و فراموشى و مصون از زيادتى كه ذكر بودنش باطل شود و از نقصى كه باز اين اثرش را از دست دهد و مصون است از جابجا شدن آياتش، بطورى كه ديگر ذكر و مبين حقايق معارفش نباشد.
پس آيه شريفه، دلالت بر مصونيت قرآن از تحريف نيز مىكند، چه تحريف به معناى دستبرد در آن به زياد كردن و چه به كم كردن و چه به جابجا نمودن، چون ذكر خداست و همانطور كه خود خداى تعالى الى الاَبد هست ذكرش نيز هست.»
تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی: «به دنبال بهانه جوییهای كفار و حتى استهزاى آنها نسبت به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و قرآن كه در آيات گذشته آمده بود، در آيه مورد بحث يک واقعيت بزرگ و پر اهميت را به عنوان دلدارى به پيامبر از يكسو و اطمينان خاطر همه مؤمنان راستين از سوى ديگر بيان مىكند و آن اينكه: ما اين قرآن را كه مايه تذكر است نازل كرديم و ما به طور قطع آن را حفظ خواهيم كرد؛ انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون. چنان نيست كه اين قرآن بدون پشتوانه باشد و آنها بتوانند آفتاب وجودش را با گل بپوشانند و يا نور و شعاعش را با پف كردن خاموش كنند كه اين چراغى است كه ايزد آن را برافروخته است و اين آفتابى است كه غروب و افول نخواهد داشت.
اين گروه اندک و ناتوان كه سهل است، اگر همه جباران و زورمندان و سياستمداران ستمگر و انديشمندان منحرف و رزمآوران جهان دست به دست هم بدهند كه نورش را خاموش كنند، توانایى نخواهند داشت، چرا كه خداوند حفظ و پاسدارى از آن را به عهده گرفته است.
در اينكه منظور از محافظت و پاسدارى قرآن در برابر چه امورى است، باز مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند:
1ـ بعضى گفتهاند در برابر تحريف و تغيير و زياده و نقصان است.
2 ـ بعضى ديگر گفتهاند در برابر فنا و نابودى تا آخر جهان.
3 ـ بعضى ديگر گفتهاند در برابر منطق گمراهكننده ضد قرآنى.
ولى اين تفاسير نه تنها با هم تضادى ندارند بلكه در مفهوم عام (انا له لحافظون) داخلند چرا اين محافظت و پاسدارى را كه به صورت مطلق و به اصطلاح با حذف متعلق آمده است در يک بعد خاص محصور و محدودش كنيم. حق اين است كه خداوند طبق ظاهر آيه فوق وعده داده كه آن را از هر نظر حفظ و پاسدارى كند: محافظت از هرگونه تحريف و محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطههاى دشمنان وسوسهگر.»
در واقع در این آیه خداوند با تأكيد بيشترى نزول قرآن و حفظ آن را به ذات مقدس خود نسبت مىدهد. در اين آيه كوتاه، شش نوع تأكيد به كار رفته است؛ سه تأكيد براى نزول قرآن كه در كلمات «إِنَّا، نَحْنُ، الذِّكْرَ» نهفته شده و سه تأكيد براى حفظ قرآن از هر نوع تغيير و تحول كه در كلمات «إِنَّا، لَهُ، ل» است و به گواهى و وعده خدا در اين آيه، هيچ گونه تغيير و تحريفى در قرآن رخ نداده است.
آیه 22 سوره ق:
تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی: «از اين آيه دو نكته استفاده مىشود: اول اينكه روز قيامت را به روزى معرفى مىكند كه در آن روز پرده غفلت از جلو چشم بصيرتش كنار مىرود در نتيجه حقيقت امر را مشاهده مىكند و اين نكته در آياتى بسيار ديگر نيز آمده، مانند آيه (و الامر يومئذ لله) و آيه (لمن الملك اليوم لله الواحد القهار) و آياتى ديگر نظير اينها.
دوم اينكه آنچه خدا براى فرداى قيامت انسان تهيه ديده، از همان روزى تهيه ديده كه انسان در دنيا بوده، چيزى كه هست از چشم بصيرت او پنهان بوده است و مخصوصا از همه بيشتر اين حقيقت براى او پنهان بوده كه روز قيامت روز كنار رفتن پردهها و مشاهده پشت پرده است. براى اينكه اولا غفلت وقتى تصور دارد كه در اين ميان چيزى باشد و ما از بودنش غافل باشيم. از سوى ديگر تعبير به غطاء (پرده) كرده و اين تعبير در جایى صحيح است كه پشت پرده چيزى باشد و پرده آن را پوشانده و بين بيننده و آن حائل شده باشد و از سوى سوم تعبير به حدت و تيزبينى در جايى صحيح است و چشم تيزبين در جایی به درد مىخورد كه بخواهد يک ديدنى بسيار دقيقى را ببيند و الا احتياجى به چشم تيزبين پيدا نمىشود.»
تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی: «در اينجا به مجرمان يا به همه انسانها، خطاب مىشود كه تو از اين دادگاه بزرگ غافل بودى و ما پرده را از چشم تو كنار زديم و امروز چشمت كاملا تيزبين است. آرى پردههاى جهان ماده؛ آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنيا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سركش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمىداد كه امروز را از همان زمان بنگرى با اينكه نشانههاى معاد و رستاخيز روشن بود و دلایل آن آشكار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج كنار رفته، پردههاى شهوات و آمال و آرزوهـا دريده شده، حتى آنچه در پرده غيب مستور بوده ظاهر گشته است، چرا كه امروز (يوم البروز) و (يوم الشهود) و (يوم تبلى السرائر) است، به همين دليل چشمى تيزبين پيدا كردهاى و به خوبى مىتوانى حقایق را درک كنى اما فرو رفتن در چاه طبيعت و گرفتارى در ميان انواع حجابها به انسان اجازه نمىدهد حقایق را به خوبى ببيند، ولى آن روز كه تمام اين علایق و پيوندها بريده مىشود طبعا انسان درک و ديد تازهاى پيدا مىكند و اصولا روز قيامت روز ظهور و آشكار شدن حقایق است.
توجه به اين نكته نيز لازم است كه (حدید) در اصل به معنى (آهن) و نيز به معنى چاقو يا شمشير تيز است، سپس به تيزبينى و تيزفهمى اطلاق شده است، همانگونه كه برنده صفت شمشير و كارد است اما در فارسى بـه زبان گويا و نطق فصيح نيز برنده اطلاق مىشود و از اينجا روشن مىشود كه منظور از (بصر) در اينجا چشم ظاهر نيست بلكه همان چشم عقل و دل است.»
برمبنای این آیه میتوان چنین نتیجه گرفت که غفلت انسان، عميق و فراگير است و دنيا و جلوههاى آن، به روى انسان پرده غفلت مىاندازد که دراین میان انسان با اعمال خودش این پردههای غفلت را برای خود ایجاد میکند. در واقع پردههايى كه انسان با رفتار خود براى خويش به وجود مىآورد، حجاب حقبينى او مىشود و روزى كه پردهها كنار رود، ديد او واقعى مىشود و لذا میتوان گفت دنيا، دار غفلت و آخرت، سراى هوشيارى است و انسان غافل، در دنيا سطحىنگر است و ديد عميق ندارد ولى روز قيامت چشمش باز و تيزبين مىشود.
آیه 97 سوره انبیا:
تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی: «منظور از (وعد حق) قيامت است و معناى (شخوص بصر) اين است كه چشم آن چنان خيره شود كه پلكش به هم نخورد - راغب اينطور معنا كرده و اين حالت لازمه كمال اهتمام ناظر به آن چيزى است كه بدان خيره شده، اهتمامى كه ديگر نمىگذارد به چيزى ديگر مشغول شود و اين حالت بيشتر در گرفتاریهاى ناگهانى براى آدمى پديد مىآيد.
(يا ويلنا قد كنا فى غفله من هذا)؛ اين جمله حكايت كلام كفار است كه در هنگام مشاهده قيامت كه ناگهان مىرسد به خود نفرين مىكنند و ادعا مىكنند كه در غفلت از اين صحنه مىزيستهاند. گويى اول ادعا مىكنند كه ما را غافل كردند و سپس اعتراف مىكنند به اينكه غفلت ناشى از ظلم خودشان بوده كه به كارهايى مشغول شدند كه آخرت را از يادشان مىبرده و غافلشان مىساخته لذا گفتند (بل كنا ظالمين) نه، بلكه خود ما ستمكار بوديم.»
تفسیر نمونه آیتالله مکارم شیرازی: «این آیه میگوید در اين هنگام وعده حق خداوند نزديک مىشود و آن چنان وحشتى سراسر وجود كافران را فرا میگيرد كه چشمهايشان از حركت باز مىايستد و خيره خيره به آن صحنه نگاه مىكنند. در اين هنگام پردههاى غـرور و غفلت از برابر ديدگانشان كنار مىرود و فريادشان بلند مىشود اى واى بر ما، ما از اين صحنه در غفلت بوديم و چون نمىتوانند با اين عذر، گناه خويش را بپوشانند و خود را تبرئه كنند با صراحت مىگويند: نه، مـا ظالم و ستمگر بوديم.
اصولا چگونه ممكن است با وجود اين همه پيامبران الهى و كتب آسمانى و اين همه حوادث تكاندهنده و همچنين درسهاى عبرتى كه روزگار به آنها مىدهد در غفلت باشند، آنچه از آنها سر زده تقصير است و ظلم بر خويشتن و ديگران.»
با مطالعه تفاسیر این آیه میتوان گفت وقوع قیامت، قطعی و حتمی است و این روز، روز بهت و حیرت و در عین حال روز بيدارى و تأسف وجدانهاى خفته است و از این منظر غفلت از قيامت از نشانههاى بارز كافران است. به همین دلیل میتوان غفلت از ذکر خدا را ریشه اصلی همه انحرافات دانست که موجب ظلم و ستم به خود و دیگران میشود.
با بررسی این چهار آیه میتوان به این نتیجه رسید که ذکر مؤثرترین سلاح در مقابله با غفلت است و اگر انسان خود را به ذکر تجهیز نکند در تلاطم روزگار و مادیات آن گرفتار شده و به مرور از یاد و ذکر خدا غافل میشود و روزی میرسد که اساسا منکر قیامت و پاسخگویی در بارگاه باریتعالی میشود. لذا یکی از دلایل تأکید آموزههای اسلام بر تلاوت قرآن، خواندن نماز و گرفتن روزه به منزله ابزارهای ارتباطی با خداوند و محققکننده ذکر، مصونیت در مقابل آفت غفلت است.
انتهای پیام