
به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «تفسیر فلسفی و کلامی» از مجموعه نشستهای تفسیر پژوهی به همت پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت(ع) و مرکز همکاریهای علمی و بینالملل، شب گذشته پنجم اردیبهشتماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حامد شیواپور، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید برگزار شد.
در ادامه گزیدهای از سخنان شیواپور را میخوانید؛
یکی از مکاتب تفسیری، تفسیر فلسفی قرآن کریم است. مراد از تفسیر فلسفی این است که مفسر بکوشد آموزهها و نظریات فلسفی را به نحوی با آیات قرآن تطبیق دهد یا ادعا کند منطبق است و در واقع هدف کلانتری در پس ذهن خود داشته باشد و آن هم دغدغهای است که بسیاری از فلاسفه دینی داشتهاند که ارتباط دین و فلسفه است.
آن چیزی که فیلسوف مسلمان را وادار میکند آموزههای فلسفی را با آیات قرآن منطبق نشان دهند همین دغدغه رابطه بین دین و فلسفه است. بر همین اساس آنچه که انتظار داریم در تفسیر فلسفی ببینیم تأویل است همانگونه که در عرفان اتفاق میافتد.
دغدغههای مفسر فلسفی قرآن
فلاسفه مسلمان گفتهاند قرآن، کتاب تدوین الهی و عالَم، کتاب تکوین الهی است و همچنانکه یک نویسنده نمیتواند دو کتاب بنویسد که مطالب آنها ناسازگار باشد بنابراین تدوین و تکوین الهی نیز نمیتوانند ناسازگار باشند لذا در قرآن نیز آیهای پیدا نمیکنیم که با نظریات اثبات شده فلسفی ناسازگار باشد. از سوی دیگر فیلسوف معتقد است نظریات فلسفی، مسیر برهان را پیمودهاند و ما نسبت به آنها یقین داریم و اگر هم ناسازگاری بین نظریه فلسفی و آیهای از آیات قرآن دیدیم در اینجاست که مفسر دست به تأویل میزند همانگونه که در کلام چنین کاری را انجام میدهیم و آیات را بر اساس دلایل قطعیِ عقلی تأویل میکنیم.
نکته دیگر درباره تفسیر فلسفی این است که گاهی برخی از مفسران فلسفی ممکن است به احادیث هم استناد کنند اما آن حدیث درجه اعتباری بالایی نداشته باشد. در تفسیر فلسفی دغدغه مفسر این است که صفات خدا و افعال و اسماء وی، وحی، فرشته، عالم ماده و مجردات و ... را بشناسد لذا تفسیر و فلسفه هدف واحدی پیدا میکنند.
در زمان مأمون عباسی، نهضت ترجمه شروع و بسیاری از آثار فلسفی غربی ترجمه شد و به تدریج مسلمانان با آثار افلاطون، ارسطو و... آشنا شدند اما مدتی طول کشید تا فلسفه اسلامی شکل بگیرد و اولین فیلسوف اسلامی کِندی و سپس فارابی و دیگران هستند. کِندی و فارابی به برخی از آیات قرآن اشاره کردهاند اما ابن سینا توجه بیشتری به آیات قرآن داشته است و مشخصاً چهار سوره قرآن را به صورت مختصر تفسیر کرده است. لازم به ذکر است که تفسیر فلسفی قرآن را، هم میتوانیم به شکل اثری که با عنوان تفسیر قرآن نوشته شده ردیابی کنیم و هم اینکه در یک کتاب فلسفی مشاهده کنیم که فیلسوف به یک آیه اشاره کرده است.
مخالفان تفسیر فلسفی قرآن
بعد از ابن سینا چهره برجسته فلسفه اسلامی سهروردی است که در اواخر قرن ششم از دنیا رفته است. توجه وی به قرآن بسیار بیشتر از ابن سینا است و اگر به آثار فارسی و عربی وی مراجعه کنیم دائماً به آیات قرآن اشاره کرده هرچند کتابی با عنوان تفسیر ندارد اما در لابه لای آثار خود به آیات قرآن اشاره و تفسیر فلسفی کرده است اما بیش از همه فیلسوفان، در سراسر تاریخ فلسفه اسلامی چهرهای که در قالب اثر تفسیری و همچنین در لابه لای آثار خود به تفسیر قرآن پرداخته ملاصدرای شیرازی است. وی اثری با عنوان «تفسیر قرآن کریم» دارد که در هفت جلد منتشر شده است. این مجموعه البته شامل همه قرآن نیست و بخشهایی از آن را شامل میشود که مهمترین تفسیر فلسفی قرآن است.
همچنین آثار دیگری با عنوان تفسیر فلسفی قرآن نوشته شده اما هیچکدام به شهرت تفسیر فلسفی ملاصدرا نمیرسند و مثلاً برخی گفتهاند تفسیر «المیزان» تفسیر فلسفی است اما واقعیت این است که المیزان یک تفسیر اجتهادی جامع است و نمیتوان آن را تفسیر فلسفی همانند تفسیر ملاصدرا یا ابن سینا دانست.
تفسیر فلسفی مخالفانی نیز داشته است. در قدیم کسانیکه میانه خوبی با فلسفه نداشتهاند طبیعی است که با تفسیر فلسفی قرآن هم میانه نداشته باشند که از جمله آنها غزالی است و در عصر جدید نیز وهابیها با تفسیر فلسفی مخالف هستند. در میان شیعیان نیز اخباریون و طرفداران مکتب تفکیک موافق تفسیر فلسفی نیستند.
شیخ اشراق در خلال آثار خودش تفاسیر زیادی دارد و مثلا در تفسیر آیه 41 سوره نور که خداوند فرموده است: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ؛ آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغهایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند؟ و همه آنان صلاة و تسبیح خود بدانند، و خدا به هر چه کنند آگاه است» وی «وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ» را به مجرداتی تعبیر میکند که از قید بدن رها شدهاند یا ملاصدرا سماوات سبعه یا آسمانهای هفتگانه را به مراتب باطنی انسان تعبیر میکند.
دلایل ایجاد اختلافات کلامی در جهان اسلام
یکی دیگر از شاخههای تفسیر در عالم اسلام که سابقه بیشتری نسبت به تفسیر فلسفی دارد تفسیر کلامی قرآن است. مفسر در تفسیر کلامی میکوشد باورهای اعتقادی و دیدگاه خود را از قرآن بیرون بکشد به گونهای که آن آرا را تطبیق کند یا اینکه سعی کند باورهای دینی را از قرآن استخراج و استنباط کند. در قرآن کریم چند دسته آیات داریم که برخی مربوط به وقایع تاریخی، قصهها، احکام شرعی، اخلاقیات و باورها، نبوت، صفات خدا و ... هستند. بخشی از آیات نیز آیاتی است که خداوند با مخالفان قرآن صحبت میکند. دیدگاه درباره تعداد آیات احکام مختلف است اما بسیاری از آیات قرآن آیات اعتقادی هستند.
از زمانیکه دانش کلام در عالم اسلام متولد شد یعنی از اواخر قرن اول، دغدغه متکلمان این بود که از راه استدلال به قرآن کریم دیدگاههای خود را به کرسی بنشانند و آن را مستند به قرآن کنند. در زمان رسول خدا اعتقادات کلامی و عقایدی به خاطر حضور پیامبر زیاد نبود اما بعد از رحلت پیامبر(ص) مسائلی در عالم اسلام پیش آمد که اختلافات کلامی شکل گرفته که از جمله حدوث یا قدیم بودن قرآن، جانشینی پیامبر، جبر و اختیار و ... بود. نکته دیگری که این مسئله را تشدید کرد فتح مراکز فرهنگی و تمدنی دیگری بود که به لحاظ فرهنگی و مذهبی با مراکز اسلامی متفاوت بودند. اینجا بود که سؤالات زیادی به عالم اسلام سرازیر شد و عالم اسلام از بسیط بودن اولیه فاصله گرفت و اختلافاتی در گرفت لذا در اینجا عامل سیاسی و قدرت نیز در دامن زدن به اختلافات مؤثر بود.
از جمله مسائل بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) مسئله فهم صفاتی از خداوند بود که در قرآن به آن اشاره شده درحالی که این صفات با عقل ما تناسب ندارد که در اصطلاح علم کلام آنها را صفات خبریه میگوید که از جمله صفات بصیر، سمیع، متکلم و ... است که لازمه آن جسمانی فرض کردن خداست و در همین راستا باید به تفسیر قرآن روی میآوردند. عدهای که ظاهرگرا بودند میگفتند باید قرآن را به شکل ظاهری تفسیر کنیم و عدهای معتقد بودند هیچگونه تأویل و تفسیری نباید داشته باشیم و عدهای هم میگفتند باید این آیات را تأویل کنیم.
نکته مهم این است که باید در این مباحث دچار تفسیر به رأی یا تحمیل کلامی بر قرآن نشویم. علامه طباطبایی در مقدمه «المیزان» میگویند بسیاری از مباحث کلامی، تفسیر نیست بلکه تطبیق است یعنی دیدگاهی را انتخاب کرده و سعی میکنند آن را با قرآن منطبق کنند نه اینکه از قرآن پردهبرداری کنند و البته تطبیق گاهی منجر به تفسیر به رأی میشود؛ لذا باید سعی کنیم با انصاف و بدون پیش داوری، باورهای دینی را از قرآن استنباط و استخراج کنیم.
انتهای پیام