مسیر اشتباهی که خانواده‌ را از کارکرد‌هایش دور کرد
کد خبر: 4073096
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۴۵
حجت‌الاسلام واعظ موسوی تبیین کرد؛

مسیر اشتباهی که خانواده‌ را از کارکرد‌هایش دور کرد

حجت‌الاسلام سیدمهدی واعظ موسوی در تبیین مسیر اشتباهی که خانواده را از کارکردهایش دور کرده است از عدم تربیت فرزندان برای ازدواج و مسئولیت پذیری، بالا رفتن آگاهی‌ها بدون مهارت واکنش صحیح، کاهش تعداد فرزندان در خانواده و تربیت فرزندان خودشیفته نام برد.

دوشنبه/ خودشیفتگانی با 100 معیار و 30 خط قرمز برای ازدواج

امروز بیست و پنجم ذی‌الحجه مصادف است با روزی كه آیه «هل اتی» (آیات سوره انسان) در شأن خانواده‌ای خاص و بی‌مانند نازل شد. خانواده‌ای که اتحاد و انسجام اعضای آن در عمل به دستورات الهی، تصمیم‌ گروهی تمام اعضای آن در توسل و نذر در راه خدا و ایثار و انفاقشان به مسکین و فقیر و اسیر به حدی عظیم بود که تحسین الهی را برانگیخت و موجب شد خداوند جبرئیل را برای بزرگداشت عملکرد این خانواده‌ نزد پیامبرش بفرستد.

ما در اسلام چنین خانواده مستحکمی را به عنوان الگو داریم. خانواده‌ای که درگیری‌ها و مشکلات ما در مقابل مصائب و مشقاتی که آنها تجربه کرده‌اند بسیار ناچیز است؛ پس چرا خانواده‌های کنونی جامعه ما تا این حد شکننده شده و به راحتی از هم می‌پاشند؟ ریشه افزایش طلاق و عدم استحکام خانواده‌های جامعه ما در کجاست؟

حجت‌الاسلام سیدمهدی واعظ موسوی، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس مسائل خانواده در گفت‌وگو با ایکنا به تشریح خطاها و راه‌هایی که خانواده به اشتباه طی می‌کند و مانع از آن می‌شود که به مقصد نهایی برسد، پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

فرزندان برای ازدواج و مسئولیت‌پذیری تربیت نمی‌شوند

«مشکل 1- استحکام بنیان خانواده یکسری پیش نیازها دارد که در جامعه کنونی به آنها بی‌توجهی شده است. باید از کودکی فرزندانمان را برای ازدواج و مسئولیت پذیری آماده کنیم اما این کار را نمی‌کنیم. بچه‌ها را برای مدرسه رفتن، دانشگاه رفتن و ... آماده می‌کنیم اما برای مسئولیت‌پذیری و ازدواج آماده نمی‌کنیم یعنی دغدغه‌هایی که در ذهن بچه‌ها ایجاد می‌کنیم متفاوت از گذشته شده است.

اگر قبلاً وقتی بچه‌ها عروسک بازی می‌کردند بزرگ‌ترها به آنها می‌گفتند ان‌شاء‌الله بزرگ میشی، مامان میشی؛ یا به پسرها می‌گفتند بابا میشی، حالا می‌گویند ان‌شاء‌الله دانشگاه می‌روی، مهندس می‌شوی و ... .

عوارض آماده نکردن افراد از کودکی برای ازدواج

من به عنوان مشاور عوارض این مسئله را هر روز می‌بینم. دختر خانم یا آقا پسر فرقی نمی‌کند پیش من می‌آیند و می‌گویند اولویت اول من درس و دانشگاه است نه زندگی مشترک. مقصر این مسئله این دختر یا پسر نیست بلکه مقصر والدینی هستند که این دغدغه را در ذهن او ایجاد نکرده‌اند. علناً دختر خانم‌هایی که به من مراجعه می‌کنند در مقابل همسرشان می‌گویند اولویت اول من درس است وقتی می‌گویم شما ازدواج کرده‌اید و همسر دارید! خیلی راحت و با صراحت در مقابل شوهرشان می‌گویند من در خواستگاری هم گفتم که اولویت من درس خواندن است.

این یکی از مسائل اصلی است که بنیان خانواده را سست کرده است؛ برخی افراد حتی وقتی فرزند دارند هم می‌گویند اولویت اول من درسم، شغلم و پیشرفتم است. این یکی از مسائل اساسی است که پایه‌های زندگی‌ خانوادگی را سست کرده است.

فرزندان تنهای بی‌مسئولیت

مشکل 2 - مشکل مهم دیگری که نتیجه آن سست شدن بنیان خانواده‌ها شده، کم‌فرزندی است. وقتی تعداد فرزندان در خانواده بیشتر بود، کودکان مطالبه‌گر بار نمی‌آمدند بلکه وظایف و مسئولیت‌های مختلفی بر عهده آنها گذاشته می‌شد؛ مثلاً خواهر بزرگ‌تر نقش مادر برای فرزند کوچک‌تر را داشت اما اکنون یک دختر یا یک پسر هر کدام یک اتاق، یک گوشی‌ همراه و وسایل شخصی خود را با حداقل مسئولیت در خانواده دارند. این مسئله موجب می‌شود کودکان به جای جمع‌گرایی و جامعه پذیری، فردگرایی را یاد بگیرند.

در گذشته هر خانه یک جامعه بود و کودک در همین جامعه مهارت‌های اجتماعی و جامعه‌پذیری را یاد می‌گرفت. اما اکنون بچه‌ها فردگرا بار می‌آیند؛ به اتاق خودشان می‌روند و به تنهایی با تلفن همراه خود سرگرم می‌شوند. این فرد وقتی ازدواج کند نمی‌تواند با همسر و خانواده همسر خود درست تعامل کند چون جامعه‌پذیر نشده است و اگر خانواده همسر او کوچک‌ترین شوخی با او بکنند یا حرفی به او بزنند سریع ناراحت می‌شود و به فکر طلاق می‌افتد.

بالا رفتن آگاهی بدون مهارت واکنش صحیح

مشکل 3 - مشکل دیگر بالا رفتن سطح آگاهی هر دو طرف بدون یاد گرفتن روش‌های حل تعارض است. در گذشته وقتی به ما می‌گفتند چطور همسری می‌خواهید انتخاب کنید؟ می‌گفتیم نجیب باشد و بیشتر از این انتظاری نداشتیم و حتی دیگرانی هم بودند که معیار خاصی نداشتند و فقط می‌خواستند ازدواج کنند. اما اکنون سطح آگاهی دخترها و پسرها بالا رفته است؛ آنها به سخنرانی‌های تعداد زیادی سخنران معروف در مورد ازدواج گوش می‌کنند.

همین آگاهی‌ها موجب شده معیارهای ازدواج آنها بسیار زیاد شود. وقتی دخترها و پسرها به من مراجعه می‌کنند 50 تا 100 معیار برای ازدواج مطرح می‌کنند و وقتی می‌گویم خط قرمزهای شما برای ازدواج چیست حداقل 30 مورد خط قرمز بیان می‌کنند.

این دخترها و پسرها اطلاعات زیادی دارند و چون خیلی از مسائل را می‌دانند نمی‌توانند با نبود آنها کنار بیایند. در گذشته گفته می‌شد آگاهی قدرت است اما اکنون می‌گویند عمل و واکنش است که قدرت می‌آورد. یعنی نوع واکنش به مسائل از آگاه بودن نسبت به همان مسائل مهم‌تر است. ما هنوز در مرحله آگاهی مانده‌ایم؛ بچه‌های ما آگاه شده‌اند اما در عرصه عمل موفقیتی ندارند. از نظر آگاهی توانمند شده‌اند و ذهن‌های طبقه‌بندی شده بسیار تحلیل‌گر دارند اما در مقام عمل موفق نیستند؛ به خاطر اینکه بچه‌ها را مسئول و عمل‌گرا بار نیاورده‌ایم و در تعاملات اجتماعی و جامعه‌پذیری بچه‌ها را رشد نداده‌ایم.

چطور برای ازدواج بالغ شویم؟

خداوند در آیه ششم سوره نساء می‌فرماید: «وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ ...؛ و يتيمان را بيازماييد تا وقتى به [سن] زناشويى برسند پس اگر در ايشان رشد [فكرى] يافتيد اموالشان را به آنان رد كنيد...». بر اساس این آیه خداوند ریشه بلوغ ازدواج را در ابتلا می‌داند. یعنی اگر می‌خواهید کسی به بلوغ ازدواج برسد باید او را با ازدواج درگیر کنید؛ یعنی از کودکی او را برای زندگی مشترک و مسئولیت پذیری مهیا کنید.

ما بچه‌هایمان را درگیر زندگی نمی‌کنیم بلکه آنها را از درگیری بیرون می‌آوریم و همه درگیری‌ها را به جان خودمان می‌خریم. یعنی حتی به بچه‌ها نمی‌گوییم برو نان بخر؛ خودمان می‌خریم. در حالی که قرآن صریحاً می‌گوید ریشه رشد و بلوغ ابتلا، آزمون و خطا و درگیر شدن با زندگی است نه در عافیت.

این نشان می‌دهد که زندگی جای عافیت نیست و عافیت به معنای واقعی وجود ندارد بلکه جای ابتلاست. دخترها و پسرهای ما را ببینید؛ حتی ما مشاوران در سمینارهای مربوط به ازدواج برای آنها از خوشبختی، موفقیت و ... سخن می‌گوییم و این تصور را ایجاد می‌کنیم که فرد با ازدواج باید به همه خواسته‌ها و آرزوهایش برسد. یعنی به نوعی کمال‌گرایی و مطلق‌خواهی را در آنها پرورش می‌دهیم و همین موجب می‌شود بچه‌ها به کم راضی نباشند.

تربیت فرزندان خودشیفته

مشکل 4 - خودشیفتگی مشکل دیگر افراد است. دخترها و پسرهای ما اطلاعات زیادی دارند و فردگرا بار آمده‌اند، همین امر آنها را بسیار خودشیفته کرده است. خودشیفتگی در هفت سال اول زندگی که دوره سیادت انسان است مورد قبول است اما در هفت سال دوم و به خصوص هفت سال سوم کودک باید از خودشیفتگی بیرون بیاید و جاده زندگی را دوطرفه ببیند و مسئولیت‌های زندگی را بپذیرد؛ اما ما اینطور عمل نمی‌کنیم.

بارها در مشاوره دخترها و پسرهایی را دیده‌ام که به من گفته‌اند: «همسرم به من گفته دیگر دوستشان ندارم». من به او می‌گویم تو چه کار کرده‌ای که چنین جمله‌ای گفته است؟ در پاسخ من به راحتی می‌گوید من هر کاری کرده باشم؛ قبول دارم اذیت کرده‌ام ولی او حق ندارد بگوید من دوستت ندارم؛ ببینید چه قدر این فرد خودشیفته و کمال‌گرا بار آمده است. به خودش حق می‌دهد هر نوع اذیتی در قبال همسرش داشته باشد اما شدیداً معتقد است همسرش حق ندارد کلاماً به او بگوید که دوستت ندارم.

در مشاوره دخترها و پسرهایی را می‌بینم که معدلی که خودشان به خودشان می‌دهند 50 از 100 است یعنی خودشان هم قبول دارند که 50 درصد نقص دارند اما با اینکه خودشان قبول دارند که 50 درصد نقص دارند باز هم کمال‌گرایی آنها سرجایش است. وقتی به چنین افرادی می‌گویم شما خودت تصدیق می‌کنی که معدلت 50 است، معدل فردی که به خواستگاری شما آمده هم معدل هم 50 است یعنی شما یکسان هم هستید، می‌گوید نه من کمال‌گرا هستم و می‌خواهم خواستگار من نمره 100 داشته باشد.

کتاب‌های درسی را از اول ابتدایی اصلاح کنیم

اگر بخواهیم مشکل خانواده به شکل اساسی حل شود باید از هفت سال دوم زندگی بچه‌ها یعنی اول ابتدایی کتاب‌های درسی را اصلاح کنیم؛ یعنی از کلاس اول ابتدایی تا دیپلم هر سال با ادبیات مناسب همان سن ضمن اینکه بچه‌ها ادبیات، ریاضی و ... یاد می‌گیرند مسئولیت پذیری در زندگی مشترک را نیز می‌آموزند و نگاه درستی به ازدواج و صاحب فرزند شدن پیدا کنند.

بچه‌ها را باید با شیب ملایم و ادبیات مناسب از ابتدایی تا دیپلم برای ازدواج آماده کنیم. بچه‌ها قبلاً عروسک بازی می‌کردند، برای عروسک‌های خود لالایی می‌خواندند، لباس عروسک‌های خود را عوض می‌کردند و ... ، اما حالا بازی‌های کامپیوتری بچه‌ها را چطور برای ازدواج بار می‌آورد؟

لازم است کار علمی و پژوهشی در خصوص تأثیر مدرسه، دانشگاه، بازی‌های کامپیوتری و ... بر نحوه تربیت بچه‌ها و نگاهشان به ازدواج و فرزند داشتن انجام شود. تنها با موعظه کردن نمی‌توان مشکل خانواده را حل کرد و آمار طلاق را پایین آورد. موعظه در جای خود لازم است اما کافی نیست. همین امروز هم اگر شروع کنیم، نتیجه اقداماتمان را طی 10 تا 20 سال آینده مشاهده خواهیم کرد.

باید یک حرکت مهندسی شده انجام شود و همه اجزا از آموزش و پرورش تا بازی‌های رایانه‌ای همسو شوند تا نگاه به خانواده، ازدواج و فرزندآوری، نگاه مطلوب انبیاء شود.»

انتهای پیام
captcha