چالش‌های شکاف نسلی در تربیت معنوی فرزندان + صوت
کد خبر: 4080600
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۱
زهره موسی‌زاده تشریح کرد؛

چالش‌های شکاف نسلی در تربیت معنوی فرزندان + صوت

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به اینکه شکاف بین نسلی یک پدیده جهانی است و منحصر به جامعه ایران نیست و تمام جوامع به نوعی با آن درگیر هستند، به تشریح آثار تربیت معنوی بر فرزندان پرداخت.

شکاف نسلی

به گزارش خبرنگار ایکنا، سی و دومین پیش نشست آنلاین اولین کنفرانس بین‌المللی خانواده و تربیت معنوی با همکاری مشترک پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی «خاتم» به میزبانی پردیس خواهران دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع «چالش‌های شکاف نسلی در تربیت معنوی فرزندان» با سخنرانی زهره موسی‌زاده، دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.

زهره موسی‌زاده در این نشست به موضوع تربیت معنوی فرزندان و روابط بین نسلی اشاره کرد و گفت: شکاف بین نسلی یک پدیده جهانی است و منحصر به جامعه ایران نیست و تمام جوامع به نوعی با آن درگیر هستند. خانواده به دلیل اینکه اولین نهادی است که در فرآیند جامعه‌پذیری و تعلیم و تربیت کودک اثربخش است و دغدغه فراوانی برای رشد و تعالی فرزند خود دارد به صورت واضح‌تری شکاف نسلی را نشان می‌دهد.

وی افزود: بنابراین شکاف نسلی در جوامعی که در حال گذار در قالب سنتی به مدرن هستند بیشتر نمایان می‌شود و یکی از مصادیق و یا بهتر بگوییم تبعات گذار از سنت به مدرنیته همین تعمیق شکاف نسلی است؛ بدان معنا که در برابر والدینی که بر آداب و رسوم خود اصرار می‌ورزند و بر سنت‌ها تأکید دارند، فرزندانی قرار گرفتند که به سنت‌ها بی‌توجه هستند و به علت شکافی که فضای مجازی و ابزارهای دیجیتال میان خانواده‌ها ایجاد کرده است تمایل دارند که در سریعترین حالت ممکن به خواسته خود دست پیدا کنند که این موضوع منجر به شکاف نسلی می‌شود و چالشی برای خانواده‌ها ایجاد می‌کند.

به گفته دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع)، شکاف نسلی همچنان برگرفته از اختلافات متعددی در حوزه ارزش‌ها، هنجارها، افکار و باورها به ویژه در حوزه اعتقادی است. در این میان تعریفی به عنوان واحدهای بین نسلی وجود دارد که معمولاً در جوامعی که رابطه عاطفی عمیق‌تری میان اعضای خانواده وجود دارد رخ می‌دهد. در این نوع از جوامع عناصر دینی مانند صله رحم را مشاهده می‌کنیم یا جدین و والدین و فرزندان در یک محیط به صورت مشترک زندگی می‌کنند و این موضوعات شکاف بین نسلی را بیشتر نمایان می‌کند و نشان می‌دهد که بین ارزش‌ها، هنجارها، افکار، باورها و نظام اعتقادی این واحدهای نسلی شکاف واضحی وجود دارد.

موسی‌زاده ادامه داد: شکاف نسلی در جوامعی بیشتر بروز بیرونی پیدا می‌کند که دگرگونی نظام‌های ارزشی در آن جامعه شکل ‌گرفته است و در این حوزه مشاهده می‌کنیم که برای مثال واحدهای نسلی با یکدیگر درگیر هستند و فرزندان ارزش‌ها و اعتقادات خانواده یا جامعه را مورد توجه قرار نمی‌دهند و احترامی برای آن قائل نیستند. از طرفی شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی هم می‌تواند بر روی شکاف نسلی تأثیر بگذارد و یا حتی در مواقعی می‌تواند این شکاف را برطرف کند.

دیدگاه‌ جامعه‌شناسان درباره شکاف بین نسلی

وی در ادامه به بررسی دیدگاه‌ جامعه‌شناسان درباره شکاف بین نسلی پرداخت و اظهار کرد: اساساً باید عنوان کرد که جامعه هم می‌تواند بر روی شکاف نسلی تأثیر منفی گذاشته و هم می‌تواند این شکاف را حل کند. جامعه‌شناسانی که وضعیت جوامع را مورد بررسی قرار می‌دهند معمولاً سه دیدگاه کلی در زمینه شکاف بین نسلی دارند. عده‌ای قائل هستند که شکاف نسلی وجود دارد و در همین راستا دو طیف از جامعه‌شناسان وجود دارند که به‌صورت بدبینانه و خوش‌بینانه به این موضوع ورود پیدا کردند.

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) افزود: جامعه‌شناسانی که نگاه بدبینانه دارند می‌گویند این شکاف بسیار عمیق شده است و به نوعی گسست میان نسلی به وجود آمده است و خانواده‌ها دچار تعارض شدند و در این زمینه بحث و اختلافات فراوانی میان خانواده شکل گرفته است و فرزندان گرایشی به تعامل با خانواده خود ندارند. جامعه‌شناسانی که نگاه خوش‌بینانه به این موضوع دارند عنوان می‌کنند که شکاف وجود دارد اما قابل حل است و می‌توان با انواع و اقسام مداخله‌های روانشناسی، دینی، اجتماعی، تربیتی و اقتصادی تا حدی این شکاف را ترمیم کرد و روابط خانوادگی میان والدین و فرزندان را بهبود بخشید.

کد

موسی‌زاده به دسته دیگری از جامعه‌شناسان که عقیده‌ای متفاوت با نظریات یاد شده دارند اشاره کرد و گفت: گروهی از جامعه‌شناسان وجود دارند که طیف مقابل گروه‌های یاد شده هستند و قائل به تفاوت نسلی هستند و عقیده‌ای به شکاف نسلی ندارند و عنوان می‌کنند همه اختلافات میان والدین و فرزندان مربوط به تفاوت نسلی و به‌تبع آن هر یک از آن‌ها ویژگی‌های خاص اجتماعی، تربیتی، روانشناختی، شخصیتی خود را دارند و اسم این اختلاف را نمی‌توانیم شکاف نسلی بگذاریم.

وی در ادامه افزود: گروه دیگری از جامعه‌شناسان هستند که میان این دو دیدگاه قرار می‌گیرند و می‌گویند این اتفاقات که امروز در جامعه رخ می‌دهد پتانسیل گسترش شکاف نسلی را ایجاد کرده است بدان معنا که به نوعی از تفاوت نسلی گذر کرده و تا سر حد شکاف نسلی رسیدیم؛ بنابراین جامعه‌شناسان تحلیل‌های متنوعی برای خودشان دارند که هر کدام از این تحلیل‌ها بر اساس موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی و ویژگی‌هایی که در جامعه وجود دارد و رفتارهای اجتماعی که خانواده‌ها از خود بروز می‌دهند، شکل گرفته است.

عوامل ایجاد شکاف نسلی

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه به تبیین عوامل ایجاد شکاف نسلی نیز اشاره کرد و گفت: عواملی که در شکاف نسلی تعیین‌کننده است و جامعه‌شناسان و روانشناسان اجتماعی به آن اشاره می‌کنند به چند دسته تقسیم می‌شوند که مهم‌ترین آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم. یکی از عوامل تورم جوانی بعد از انقلاب جمعیتی ۱۳۶۰ است که به‌یک‌باره ۱۳ و ۱۴ میلیون جمعیت در فاصله زمانی کوتاه سه‌ ساله در بحبوحه ابتدای انقلاب و جنگ به جامعه ما اضافه شد. این کوهورت جمعیتی در هر دوره‌ای که وارد شد، مشکلاتی را ایجاد کرد برای مثال زمانی که به‌ نظام آموزش‌ و پرورش رسیدند، تحولات عجیب‌ و غریبی را در نظام آموزش‌ و پرورش ایجاد کردند؛ وقتی به‌ نظام آموزش عالی رسیدند منجر به بروز و ظهور دانشگاه‌های متعدد و متنوع کنونی شدند.

موسی‌زاده اضافه کرد: این کوهورت جمعیتی وقتی وارد حوزه کار شدند، مشکلات بسیار فراوانی نیز در این حوزه به وجود آمد. در مقوله ازدواج بسیاری از این کوهورت جمعیتی هنوز موفق نشدند که ازدواج کنند به دلیل اینکه درگیر بحث مسکن و کار و بسیاری از مسائل اقتصادی هستند؛ بنابراین اگر امروز بنا داریم که به سمت ازدیاد نسل حرکت کنیم باید برای کوهورت جمعیتی جدید برنامه‌ریزی ویژه‌ای داشته باشیم تا با مشکلات کوهورت جمعیتی بعد از انقلاب و جنگ با آن دست به گریبان هستند، مواجه نشویم چراکه خیلی اوقات ازدیاد جمعیت به جای اینکه بال حرکتی یک جامعه شود می‌تواند مشکلات دیگری را ایجاد کند.

کد

وی در ادامه به تبیین مطالبات نسل جوان از جامعه و حکومت پرداخت و گفت: به هر ترتیب نسل جوان تقاضای بهره‌مندی از استقلال و آزادی‌های شخصی دارند که خود این موضوع می‌تواند منجر به تعمیق شکاف نسلی شود. این نسل به گسترش عدالت اجتماعی و مشارکت بیشتر در امور اعتقاد دارند و از حاکمان جامعه می‌خواهند که اجازه دهند که آن‌ها در بحث مدیریت جامعه ورود کنند و در نظام‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مشارکت داشته باشند. البته نباید فراموش کرد که پیشرفت فناوری‌های دیجیتالی و شکل‌گیری فضای مجازی و ورود اینترنت و ماهواره و رسانه به جامعه از عوامل تعمیق کننده شکاف نسلی هستند.

به گفته دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق (ع)، خیلی اوقات والدین برای افزایش دانش فناوری و آگاهی در حوزه فضای مجازی فرزندان خود سرمایه‌گذاری زیادی می‌کنند تا آن‌ها بتوانند در جامعه به صورت پررنگ حضور داشته باشند، اما متأسفانه همین والدین در این فضا ورود نمی‌کنند که این موضوع می‌تواند مشکل‌ساز باشد به این دلیل که تفاوت آگاهی در حوزه فضای مجازی و فناوری نوین منجر به تفاوت دیدگاه فرزندان با والدین می‌شود و فرزندان با خود تصور می‌کنند چه دلیلی دارد که والدین ناآگاه بخواهند الگوی تربیتی آنان باشند.

بحران هویت در نسل جوان

موسی‌زاده افزود: از طرف دیگر الگوی رفتاری حاکمان جامعه متأسفانه کج‌تابی‌های فراوانی داشته است و این امر باعث شده که تا شکاف طبقاتی در جامعه تعمیق شود و همین امر به نوعی انزوایی میان حاکمیت و جوانان جامعه ایجاد کرده است. نسلی که امروز وارد نظام اجتماعی شدند می‌خواهند نقش‌آفرین باشند اما تفاوت در اولویت‌های دو نسل نیز منجر به شکاف نسلی شده است. شاید یکی از بزرگترین گسل‌هایی که در نظام اجتماعی با آن روبرو هستیم گسل‌های معرفت شناختی و جهان شناختی است. اساساً شکاف نسلی روی فرزندان تأثیر فراوانی می‌گذارد و بیشترین چیزی که خانواده‌ها با آن مشکل پیدا می‌کنند بحران هویت هست.

وی با بیان این مطلب که امروزه هویت ملی، دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و مهم‌تر از همه هویت ایرانی اسلامی فرزندان به نوعی تحت شعاع قرار گرفته است، تصریح کرد: امروز فرزندان چیزی می‌خواهند و فضایی را طلب می‌کنند که نه با ساختار جامعه و نه با نظام اعتقادی والدین و نه با سیستم تعلیم و تربیتی جامعه همخوانی دارد که این امر سبب سرکشی و طغیان فرزندان خواهد شد و اختلال در فرایند همانندسازی ایجاد می‌کند هم همانندسازی با والدین هم همانندسازی با مربیان هم همانندسازی با نظام ولایی حاکم بر جامعه و همین امر می‌تواند مشکل‌ساز شود و نقش الگویی و روابط عاطفی میان نسلی را کاهش دهد.

کد

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه یکی از مؤثرترین زمینه‌هایی که خانواده‌ها به ویژه والدین، جدین و فرزندان می‌توانند در آن ارتباط و پیوند خوبی میان خود برقرار کنند، روابط عاطفی است، گفت: روابط عاطفی تعمیق شده میان والدین و فرزندان و یا جدین می‌تواند از شکاف و گسست میان واحدهای نسلی در حوزه شناختی، تعاملات اجتماعی و اقتصادی جلوگیری کند؛ اما متأسفانه وقتی نقش الگویی والدین کاهش پیدا کند به‌تبع این رابطه عاطفی میان نسلی هم تحت شعاع قرار خواهد گرفت و نهایتاً توازن نظام قدرت در روابط والد و فرزندی را برهم می‌زند و وقتی آن توازن خراب شود فرزندان دیگر احساس می‌کنند که والدینشان منبع قدرت داخل خانواده نیستند و افرادی نیستند که بتوان به آن‌ها تکیه کرد به‌نوعی ارتباط احترام‌آمیز فرزندان با والدین از بین می‌رود و این امر می‌تواند روی شکاف بین نسلی تأثیر بسیار فراوانی داشته باشد.

موسی‌زاده همچنین به مبحث تربیت معنوی فرزندان اشاره کرد و گفت: امروزه نظام‌های تعلیم و تربیت و آموزش به فرزندان سه رویکرد متفاوت دارند. یکی از این رویکرد‌های تربیتی، رویکرد دینی هست. پارکر جی پالمر(Palmer, P. J) که در رویکرد دینی به نوعی سردمدار و بزرگترین تئوریسین آن شناخته می‌شود، می‌گوید: «معنویت من، مسیحیت من است». پالمر معنویت را جستجوی خدا می‌داند و آن را در گرو ارتباط شخصی با حقیقت تلقی می‌کند و معتقد است که دین باید بر تربیت معنوی سایه انداخته و تربیت معنوی و تربیت دینی از یکدیگر جدا نیستند.

نقد دیدگاه پالمر

وی افزود: تفاوت دیدگاه ما با این تئوریسین از اینجا شروع می‌شود که پالمر معنویت را جستجوی حقیقت و حقیقت را محصول ارتباط می‌داند اما تا چه حد می‌توان به صحت چنین حقیقتی که حاصل ارتباط(میان من و دیگران، من و محیط، من و آفریدگار و...) است، اطمینان داشت؟ چگونه می‌توان مطمئن بود که چنین جستجویی فرد را به حقیقت اعلی در دین مسیح می‌رساند؟ بنابراین به نظر می‌رسد متربی برای شناسایی حقیقت به ملاک‌هایی نیاز دارد تا بتواند به بینش صحیحی درباره آن دست یابد. از منظر معرفت‌شناسی اسلامی، حقیقت، دارای معیار مطابقت با واقع است. همچنان که در سند «مبانی نظری تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران» به این معیار اشاره شده است.

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه به یکی دیگر ایرادات اساسی و جدی بر نظریه پالمر اشاره کرد و گفت: پالمر معنویت را جستجوی خدا می‌داند و آن را در گرو ارتباط شخصی با حقیقت تلقی می‌کند اما این شناخت در دیدگاه او یک فرآیند شخصی شده است یعنی برای مثال اگر من نوعی به دنبال شناخت خداوند هستم این یک امر شخصی است و نباید سایه‌ای بر روی امور اجتماعی بیندازد و دین نباید با حاکمیت یکی شود و سر آخر طبق نظریه پالمر به این نتیجه دست پیدا خواهیم کرد که دین از سیاست جداست و اساساً دین یک امر متعالی است که در جهان هستی وجود دارد که این موضوع کاملاً با دیدگاه اسلام نسبت تربیت دینی و معنوی متفاوت است.

کد

وی افزود: از طرف دیگر پالمر معتقد است که والدین باید احساس مسئولیت نسبت به این جهان هستی داشته باشند و به امر متعالی تربیت دینی فرزندان خود ورود پیدا کنند و فرزند خود را به یک بینش شکل‌گرا سوق دهند. این دیدگاه معتقد است که ذهن و قلب باید با یکدیگر یگانه شود و برخلاف رویکردهای دیگر که بیشتر بر روی نظام شناختی متمرکز هستند، پالمر می‌گوید ذهن و قلب باید با نظام شناختی با دعا و عبادت همراه باشد و لزومی ندارد والدین به دانش شخصی شده فرزندان خود در این زمینه ورود پیدا کنند، در صورتی‌ که والدین باید بر دانش و بینش معنوی فرزندان خود مداخله کنند البته یکی از وجه اشتراکات ما با پالمر این است که دین و معنویت باید باهم در تعامل باشند.

موسی‌زاده در ادامه به تبیین رویکرد دیگر نظام تعلیم و تربیت پرداخت و اظهار کرد: رویکرد بعدی رویکرد بینابینی است که میان رویکرد دینی و غیردینی قرار می‌گیرد. در جهان‌بینی فارغ از دین، معنویت، نیاز اساسی و یکی از ابعاد وجود آدمی است، ولی برای معنوی بودن، دین ضروری نیست؛ به عبارتی، معنویت، مفهومی وسیع و فارغ از دین است که با خدمات دین به نیاز‌های معنوی انسان مخالفت نمی‌کند، اما آن را برای پاسخگویی به این نیاز کافی نمی‌داند. از این رو، تعاریفی متفاوت از معنویت و روش‌های دیگر برای پاسخگویی به نیاز معنوی مطرح می‌کنند و دیدگاه گراهام راستر(Rossiter, G) در این رویکرد قرار دارد.

نقد دیدگاه راستر

وی افزود: گراهام راستر(Rossiter, G) به لحاظ هستی شناختی، از اعتقاد به وجود یک امر متعالی سخن نمی‌گوید. غایت معنا از دیدگاه وی، فرهنگ است که دست ساز خود انسان هاست. همچنین با توجه به وجود برخی شواهد و قراین می‌توان گفت که او به لحاظ معرفت شناختی، یک سازنده گرای اجتماعی است؛ زیرا معتقد است که معانی در فرهنگ و توسط افراد ساخته می‌شود. ازاین رو، بر دانش شخصی تأکید می‌کند که دارای ساختار اجتماعی است.

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه ضمن تحلیل دیدگاه راستر، افزود: از دیدگاه راستر تربیت معنوی در مدارس، عبارت است از اهداف، تأثیرات زیست‌محیطی اجتماع، برنامه درسی و عمل پداگوژیکی قصد شده به منظور ارتقای ابعاد اخلاقی و معنوی زندگی دانش آموزان. این تعریف، بر این دیدگاه مبتنی است که امر معنوی و معنویت، شامل قلمرو وسیع معناهای فرهنگی و شخصی زندگی، معنای تعالی، دین، جهان‌بینی‌ها، ارزش‌ها، اخلاق، رشد شخصی، سلامت معنوی و زیبایی‌شناسی می‌شود.

کد

وی اضافه کرد: به اعتقاد او، تربیت معنوی نمی‌تواند به یک عرصه موضوعی خاص مانند تربیت دینی محدود شود بلکه اتخاذ یک رویکرد کل‌نگر ضرورت دارد. به اعتقاد راستر، معنویت اساسی انسان از سوی معناهای فرهنگی به شیوه‌های ظریفی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این معناهای فرهنگی شبیه مفروضاتی هستند که افراد درباره زندگیشان دارند. یک پداگوژی برای شناسایی و ارزیابی معناهای فرهنگی که تأثیر شکل دهندگی بر زندگی افراد دارد ابزار تربیتی ارزشمندی برای مطالعه هر نوع معنویت است(خواه دینی باشد یا نباشد).

موسی‌زاده در ادامه به تبیین آخرین رویکرد پرداخت و اظهار کرد: نقطه مقابل دو رویکرد قبلی رویکرد غیردینی یا سکولار است که به‌عنوان پارادایمی در مقابل رویکرد دینی قرار می‌گیرد. این رویکرد به نام دیدگاه ران بِست(Best, R) و جین اِریک(Erricker, J) شناخته می‌شود. بست، به مفهوم معنویت به عنوان امری افسارگسیخته علاقه‌مند‌ است، جین اریکر نیز اظهار می‌کند که معنویت را از دین جدا می‌کنم و این جداسازی ضروری است زیرا معنویت ضرورتاً امری انسانی است. به اعتقاد بست معنویت یک پیش‌شرط برای توسعه عقاید دینی است درحالی‌که تجربه دینی راهی برای افزایش معنویت است اما اینکه بدون ظرفیت معنوی بتوان به صورتی معنادار وارد تجربه دینی شد قابل‌تردید است. ادبیات تربیتی سکولار به‌ندرت ارتباطی میان معنویت و خدا یا دین می‌بیند.

نقد دیدگاه ران بِست و جین اِریک

وی ادامه داد: بست می‌گوید که باوجود هرگونه عدم توافق، امر معنوی مطمئناً هم به جهان درونی فرد و تجربیات او و هم به جهان بیرونی و ارتباطش با دیگران مرتبط است و این نکته با تربیت کاملاً سازگار است؛ معنویت، درباره تجربه است و آن درباره یک کیفیت خاص از تجربه است؛ تجربیاتی که تجربیات شناختی، عاطفی و فیزیکی زندگی را تعالی می‌بخشد و به هیچ مجموعه خاصی از عقاید و آیین‌های دینی مرتبط نیستند. حال اگر می‌خواهیم رشد معنوی را ارتقا دهیم مدارس باید فرصت‌هایی برای تجربیات مشارکتی و فرصت‌هایی برای لذت بردن از درون‌نگری و در نتیجه تجربیات انفرادی روح فراهم کنند. جین اریکر نیز معنویت و تربیت معنوی را از دین و تربیت دینی جدا می‌کند و این جدایی را به‌ویژه برای کودکان خردسال ضروری می‌داند. خیلی از افراد در تلاش بودند تا در دوره‌ای این مفاهیم را داخل جامعه اجرا کنند که اصلاً با نظام دینی و تربیتی جامعه ما هماهنگ نبود و نیست.

به گفته موسی‌زاده مفهوم تربیت معنوی از دیدگاه دین مبین اسلام بدین‌صورت است که تربیت معنوی ساحتی از تربیت است که با حوزه تربیت اخلاقی و دینی ارتباط دارد. تحقق هدف آفرینش انسان، تنها در پرتو تعلیم و تربیت میسر است؛ به این منظور، خداوند متعال انسان را به نیروی عقل و ابزار معرفت تجهیز کرد و پیامبرانی را با براهین روشن و احکام و قوانین متین، برانگیخت و رسالت سنگین تعلیم و تربیت انسان را به آنان سپرد؛ از این‌رو تعلیم و تربیت مهم‌ترین بخش تعلیمات و معارف ادیان آسمانی، به‌ویژه اسلام را تشکیل می‌دهد. سرمایه‌گذاری برای تربیت سالم و دینی دانش‌آموزان یک جامعه درواقع اقدامی زیربنایی است که مسئولان تربیتی کشور به‌منظور فراهم ساختن شرایط مطلوب برای پرورش نسلی باایمان و متدین و دارای اعتقاداتی قوی باید زمینه رشد همه‌جانبه و امکان رسیدن به این مهم را برای تمامی آن‌ها فراهم نماید.

کد

به گفته دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع)؛ میان علما و اندیشمندان اسلامی بر سر تربیت دینی و تربیت معنوی اختلافاتی وجود دارد. برخی میگویند حوزه تربیت اخلاقی بسیار گسترده‌تر از حوزه‌های دیگر است بعد از این حوزه، تربیت معنوی و بعد از آن تربیت دینی قرار می‌گیرد. برخی دیگر میگویند تربیت معنوی و تربیت دینی از یکدیگر جدا نیستند و قطعاً با یکدیگر عجین هستند و برخی‌ها می‌گویند تربیت معنوی تحت شعاع تربیت دینی قرار می‌گیرد و از این تربیت به معنای پروراندن و تعالی بخشی میل و شناخت قدسی و شکل بخشیدن ملکات نفسانی یاد می‌کنند.

وی افزود: علامه طباطبایی(ره) هدف غایی تربیت اسلامی را رسیدن به توحید در مرحله اعتقاد و عمل می‌داند. کمال انسانیت و هدف نهایی زندگی انسان از دیدگاه علامه در این است که انسان به وجود آفریننده آسمان‌ها، زمین و کل پدیده‌های عالم اعتقاد داشته باشد، آنگاه در مرحله عمل، هر عملی که انجام می‌دهد، حاکی از بندگی او به خداوند تبارک‌ و تعالی است. علامه در این زمینه چنین می‌گوید: از نظر اسلام، هیچ هدفی برای آفرینش انسان و زندگی او نیست، جز ایمان و توحید خداوند متعال در مرحله اعتقاد و عمل؛ یعنی اسلام کمال انسانیت و هدف نهایی زندگی انسان را در اعتقاد به خدایی می‌داند که همه پدیدها و موجودات را آفریده و بازگشت همه به‌سوی اوست؛ پس از تحصیل چنین ایمان و اعتقادی، همه اعمالش حاکی از بندگی او به خداوند متعال است؛ در این صورت، توحید در ظاهر و باطنش رسوخ کرده و خلوص در عبودیتش، در گفتار و کردارش ظاهر می‌شود.

آثار تربیت معنوی بر فرزندان

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه اشاره‌ای به جایگاه تربیت معنوی در سند تحول بنیادین نظام آموزشی کرد و گفت: سند تحول نیز الگوی مناسب برای تربیت معنوی را گوش زد می‌کند و می‌گوید ابتدا باید کشف حقیقت درباره وجود یا عدم وجود امر معنوی برای کودک و نوجوان رخ دهد سپس این شهود و کشف حقیقت به گسترش شناخت درباره خداوند منجر شود و بعد از آن باید تعمیق گرایش به‌سوی این مهم رخ دهد. پرورش روح و همه ابعاد آن برای تسهیل و تزکیه حرکت به‌سوی خداوند و در نهایت تحقق بخشیدن آگاهانه و اختیار به حیات طیبه در همه شئون و مراتب آن باید رخ دهد که حالا این می‌تواند هم فلسفه و اهداف و نظام تعلیم و تربیت جامعه ما باشد و هم می‌تواند به‌نوعی نظام خانواده ما را هدایت کند.

وی اضافه کرد: از جمله فطریات در کودک، پرورش ایمان است. اولین اصلی که در راه تربیت صحیح با زبان ساده و قابل‌فهم باید به کودک آموخت، ایمان به خداوند است؛ و بعد پرورش اخلاق در کودک است همچون راستگویی، وفای به عهد و اعتمادبه‌نفس که اساس آن‌ها از دوران طفولیت در روان کودک پی‌ریزی می‌شود. از دیگر فطریات، پرورش عواطف در کودکان است که یکی از بهترین وسایل پرورش صحیح عواطف کودکان نوازش کودک و ابراز مهر و محبت نسبت به اوست. آغاز پیدایش حس مذهبی در کودکان نیز با بررسی که روانکاوان به عمل‌آورده‌اند، مربوط به ماه‌های قبل از چهارسالگی و حتی در برخی کودکان از حدود سنین ۲ یا ۳ سالگی هم دیده‌ شده است.

موسی‌زاده با بیان اینکه توجه به همنوعان و بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه قطعاً می‌تواند محصول تربیت معنوی فرزندان باشد، گفت: این نوع تربیت آرامش و سلامت روح و روان افراد را می‌تواند تأمین کند و به افراد یاد می‌دهد که چگونه خواسته‌های درون خود را مدیریت و کنترل کنند و سعی کنند که در مسیر الهی گام بردارند؛ بنابراین ضرورت دارد که از نهاد خانواده برای تربیت معنوی فرزندان حمایت کرد. در همین راستا خانواده‌ها نیاز دارند تا ویژگی‌های رشدی و تربیتی فرزندان خود را در دوره‌های سنی مختلف شناخته و به چگونگی برخورد و رفتار در هر دوره سنی آگاهی داشته باشند. البته آشنایی خانواده‌ها با روانشناسی رشد کودک باید مبنای دینی داشته باشد و به نوعی بدانند که نیاز‌های او چیست و بر اساس معارف اسلامی به دنبال جستجوی راهکاری برای چگونگی برخورد با کودک و تقویت نگرش همه‌جانبه‌نگر خود باشند.

دانشیار گروه معارف اسلامی و علوم تربیتی دانشگاه امام صادق(ع) در پایان اظهار کرد: والدین باید به ۵ بعد جسمانی، شناختی، هیجانی، اجتماعی و اخلاقی فرزند خود در مقوله تربیت معنوی توجه کنند. اگر والدین به هرکدام از این ابعاد به‌صورت جداگانه توجه نکنند قطعاً در توازن و تعادل رشد فرزندان دچار مشکل خواهند شد و تعامل سازنده میان آنان از بین خواهد رفت و در این تعامل نامتوازن فرزندان بیشتر شکاف نسلی را تجربه خواهند کرد لذا مهم است که والدین مهارت در حوزه فرزند پروری به دست بیاورند و بدانند که با فرزند خود در هر دوره از زندگی مانند کودکی و نوجوانی چگونه باید برخورد داشته باشند.

انتهای پیام
captcha