پس از اعتراضات و اغتشاشات حول و حوش جان باختن مرحومه مهسا امینی، در چند وقت اخیر مقامات عالی کشور از جمله رئیسجمهور و رئیس قوه قضاییه بر ضرورت فراهم کردن امکان اعتراض و گفتوگو با معترضان و منتقدان تأکید کردند و به ویژه رئیس قوه قضاییه برای این گفتوگو اعلام آمادگی کرده و از برگزاری یک جلسه با چهار نفر از منتقدان وابسته به یک جریان خاص سیاسی خبر داد.
در همین راستا ایکنا درباره جایگاه گفتوگو در قرآن و ابعاد آن با آیتالله احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری به گفتوگو نشسته که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ـ امروز به واسطه اتفاقات اخیر در کشور، بسیاری از مسئولان و مقامات کشور بر ضرورت فراهم کردن فضای گفتوگو و شنیدن نظرات و انتقادات تأکیدات دارند اما سؤال این است که قرآن چگونه با مردم گفتوگو میکند و چه رهنمودهایی در این رابطه دارد؟
ـ گفتوگو یک خصلت انسانی است. انسان وقتی میمیرد خیلی از خصلتهای او هم از بین میرود چون مربوط به این دنیا است اما بعضی از خصلتها هست که با او میماند و حتی روز قیامت که روز عمل و اعمال خصلتها نیست، چون بعضی خصلتها در ذات و نهاد انسان است و این خصلتها روز قیامت هم فعال هستند مانند خصلت امید؛ انسان با امید زنده است و زندگی میکند. این امید آنطور که بعضی نصوص دینی بیان میکنند در برزخ هم در انسان است و در قیامت هم که اساسا انسانها امید به بخشش دارند و خیلی افراد به خاطر فعال شدن امید به بخشش، علیرغم اینکه در مسیر سختیها و عذاب هستند، بخشوده میشوند و به سمت نعمت میروند و لذا این یک خصلت پایدار است. خصلت دیگر از این نوع، لذت بردن است؛ لذات بردن خصلتی است که انسان در دنیا دارد و در آخرت هم دارد بلکه قویتر، شدیدتر و. پررنگتر.
یکی از خصلتهای مانا و پایدار و ماندگار در انسان، خصلت گفتوگو است. انسان همواره در حال گفتوگو است و نمیتواند بدون گفتوگو زندگی کند و گفتوگو جزو مقوم زندگی و خصلت ریشهدوانده در اوست و حتی بنابر برخی نصوص در فضای برزخ و قیامت هم وجود دارد. در روز قیامت انسان و خدا با هم گفتوگو میکنند و اگر این گفتوگوها جمعبندی و سنخشناسی شود میتوان متوجه محتواها، حوزهها و زمینههای مختلف آن شد.
حتی گفتوگوهای روز قیامت به معنای بازنمود گفتوگوهای دنیوی است و به عبارتی گفتوگوهای روزقیامت یک نوع حالت اشراب، برآمدگی و برساختگی از گفتوگوهای دنیوی دارد. براین مبنا گفتوگو خصلت انسان است و آنچه خصلت انسان است اگر خصلت خوبی باشد در روز قیامت تجلی بیشتری دارد.
ایکنا ـ خصلت گفتوگو را در این دنیا چگونه میتوان تحیل کرد؟
ـ این خصلت را باید در دنیا در همه حوزهها بکار گرفت و اگر آن را بکار نگیریم و تعطیل کنیم، به همان اندازه که تعطیل میکنیم، بخش انسانی انسان را که زمینهای برای معنویت، زندگی، تعالی و تکامل است را به همان اندازه تعطیل میکنیم؛ به عبارتی تعطیلی خصلت گفتوگو به مثابه بخش اساسی و مقوم زندگی، موجب تعطیلی زندگی، معنویت، کمال فکری و معرفتی میشود، لذا گفتوگو یک فرصت و پل برای انتقال مفاهیم است. حیوانات انتقال پیام دارند اما انتقال مفاهیم مخصوص انسان است و هرچه مفاهیم بیشتر منتقل شود وجه انسانی انسان قویتر شده و در نتیجه وجه کمالی، معرفتی و الهی انسان به همان اندازه فضا پیدا میکند و تقویت میشود و به همان اندازه زندگی هم رشد مییابد. به عبارتی نقطه کانونی، وسط و به تعبیری شاهراه زندگی انسان، همین انتقال مفاهیم است که این انتقال مفاهیم هم بر بال گفتوگو مینشیند و با مفاهیم است که همه این حوزهها به صورت درهم تنیده و متداخل فعال میشوند. براین اساس تعطیل کردن گفتوگو و کوچک شمردن آن به ضرر همه حوزهها از جمله خداشناسی، معنویت و کمال است.
قرآن اساسا هم کتاب گفتوگو و هم کتاب حکایتگر حکایات گفتوگو است و اگر شما بخش زیادی از قرآن را مطالعه کنید میبینید که قصص گفتوگویی است که قرآن آنها را توصیه میکند و در عین حال توصیه به گفتوگو نیز میکند.
نکته دیگر این است که قرآن به این مسئله توجه دارد که گاهی اوقات گفتوگوها به یک نقاط سخت میرسد اما در اینجا قرآن از تعطیل کردن گفتوگو سخن نمیگوید و لذا به سرعت از عنوان «جدال» استفاده میکند اما از آنجا که ممکن است که جدال به نزاع بینجامد لذا بر جدال لباس «احسن» میپوشاند تا انسانها از وجه انسانی خود دور نشوند و آسیبهای جدال کم شده و زیباییهای آن بیشتر شود.
در واقع جدال بخشی از گفتوگو است که قرآن هم آن را به رسمیت شناخته است منتها نه هر جدالی، زیرا ممکن است جدال زمینهساز نزاع باشد. در واقع منظور قرآن جدال از روی تعصب نیست بلکه جدال از روی نگاه به سمت زیبایی و احسن بودن است، زیرا گاهی اوقات رسیدن به نقطه جدال یک امر گریزناپذیر است و پیش میآید.
ایکنا ـ گفتوگو از منظر دینی چه الزاماتی و آدابی دارد؟ اعم از گفتوگو بین حاکمان و معترضان، گفتوگوهای بینالادیانی، گفتوکوی شیعه و سنی و گفتوگوی بین جریانهای سیاسی. آیا این الزامات گفتوگو همان لباس احسن پوشاندن بر جدال از منظر قرآن نیست؟
گفتوگو اعم از جدال است؛ جدال نقطههای خاصی است که گفتوگو به اجبار و به اضطرار به آن سمت کشیده میشود، لذا قرآن اصل را گفتوگو قرار داده است، نه جدال. به عبارتی بر روی 90 درصد گفتوگو باید حساب کنید و ده درصدی را به جدال احتمال دهید و قرآن با لفظ «احسن» به دنبال مدیریت جدال است. در واقع قرآن به مثابه یک امر از باب اضطرار، گفتوگو را مطرح نکرده و گفتوگو را اصل حداکثری و جدال را اصل حداقلی و از سر ناچاری معرفی کرده است. در واقع از نگاه قرآن گفتوگو یک امر فرصتساز و سرتاسر فرصت برای جامعه انسانی است و لذا امیرالمومنین علی(ع) و سایر امامان دائم در حال گفتوگو بودند؛ گفتوگو یک خصلت زیبایی انسانی است که باید حالت حداکثری داشته باشد.
گفتوگو از این منظر یک سری اخلاق و آداب خاص دارد که اگر رعایت نشود به جدال تبدیل میشود و رخ دادن جدال به معنی رعایت نشدن اخلاق گفتوگو است. ممکن است یکی از دو طرف گفتوگو از حیث موقعیت اجتماعی، سن و سابقه و ... بالاتر باشد اما وقتی گفتوگو میکنند باید برتریت خود را به منزله یکی از اخلاقیات گفتوگو، به رخ دیگری نکشند و اگر این اتفاق صورت گرفت دیگر گفتوگو نیست و اگر هم انجام شود در سایه برتر بودن یکی از طرفین است و لذا گفتوگو در معنای دقیق انسانی آن انجام نمیگیرد. حتی اگر قرار است با یک کافر و مشرک گفتوگو کنید و شما خود را موحد میدانید و فرد موحد نیز نزد خداوند ارج و جایگاه بالایی دارد اما وقتی وارد فضای گفتوگو میشوید باید گفتوگو را به نوعی سطحبندی کنید که احتمال نبود خدا را که طرف مقابل به آن اعتقاد دارد، روی میز بحث بگذارید، نه اینکه در مقابل این اعتقاد قاطعیت نشان دهید زیرا این قاطعیت در نظر دیگر نیاز به گفتوگو را بیمعنا میکند.
براین مبنا یکی از آن صفات و خصلتهای اخلاقی گفتوگو این است که در گفتوگو بنا را بر این بگذاریم که این تبادل نظر صورت بگیرد و لذا در گفتوگو هر موضوع قطعی را که قطعیتر از آن وجود دارد، باید در وضعیت محل بحث قرار داد؛ وضعیت محل بحث یعنی طرف مقابل موضوع و نظری را قبول ندارد و شما هم با احتمال اینکه «نکند نباشد» بحث میکنید تا آن را ثابت کنید لذا گفتوگو حالت تحقیق دارد و بهترین مصداق تحقیق است و تحقیق هم مسبوق به شک است و موضوعی که طرف مقابل، علیرغم باور قطعی شما به آن، به آن شک دارد، آن موضوع باید در هالهای از شک مورد بحث قرار بگیرد. منتهی چون شما متیقن هستید دلایل خود را برای اثبات موضوع ارائه میدهید و طرف مقابل هم نقد میکند و مجددا شما دلایل او را نقد و بررسی و رد میکنید تا در نهایت یکی از طرفین قانع شود.
اگر جامعه ما بتواند آیات مربوط به گفتوگو و آیات ناظر به فضای شکلگیری گفتوگو را استخراج کند و اخلاق گفتوگو براساس قرآن کشف شود، آنگاه میتوان گفتوگو را در جامعه فعال کرد. امروز نسل حاضر بیشتر از سایرین به گفتوگو نیازمند است زیرا ابزار گفتوگو بسیار زیاد است و اگر گفتوگو رخت بربندد، آنگاه ابزارهای دیگری برای انتقال مفاهیم و پیام جای گفتوگو را میگیرد و آن خصلت انسانی زیبای اخلاقی که ارزشافزودهها، امتدادها و انعکاسهای خیلی شیرینی دارد و وجود انسان را در مسیر اقناع و اقتناع قرار میدهد کمرنگ میشود. البته ممکن است گفتوگو به نقاط سختی برسد یا کسانی آن را به این نقاط برساند که باید آن را مدیریت کرد اما نباید از گفتوگو دست کشید و گفتوگو را به منزله یک محور قرآنی و انسانی همیشه فعال نگه داشت و مشکلات در مسیر گفتوگو را با استفاده از نظرات جامعهشناسان، روانشناسان، اصحاب فقه، اصحاب اخلاق و هر دانشی که میتواند تخصص خود را در این مسیر به کار بگیرد، برطرف کرد.
به همین خاطر مهمترین، اولیترین و پایدارترین تلاشی که از انبیا در قرآن انعکاس یافته گفتوگو است و قرآن کلکسیونی از گفتوگوهای انبیا را، با هر که و هرچه، برای ما نقل کرده است و اگر این گفتوگو نبود، الان راه انبیا ادامه پیدا کرده نبود و لذا گفتوگو اصل است و مابقی در حاشیه ایجاد میشود.
ایکنا ـ به نسل جدید و نیاز آنها به گفتوگو اشاره کردید. از یک طرف مسئولان میخواهند با این نسل گفتوگو کنند اما از طرف دیگر به دلیل احساس مسئولان از این نسل به عنوان نسلی کمتر متدین و ارزشمدار به معنای رسمی، شاید با هدف هدایت و رفعشبهه وارد فضای گفتوگو شدند. آیا همین هدفگذاری برای گفتوگو و داشتن چنین نگاهی به نسل جدید باب گفتوگو را نمیبندد؟
ـ اساسا باید دید موضوع گفتوگو چیست. گاهی اوقات موضوع گفتوگو خداشناسی است و این طبیعت خاص خود را دارد اما وقتی موضوع گفتوگو مسئلهای اجتماعی است که این هم آداب و طبیعت مخصوص به خود را دارد. امروزه مسائل اجتماعی نوعی درهمتنیدگی و رابطه متداخل و متعامل دارند. به عبارتی در برخی موضوعات متن و زمینه اجتماعی آن فراهم شود و موضوع در زمینه اجتماعی خاص خودش مطرح شود. معنای دیگر این سخن آن است که گفتوگو در باب خیلی از موضوعات متفرع بر وجود یک سری زمینههای اجتماعی است که اگر این زمینههای اجتماعی فراهم نشود ممکن است اساسا گفتوگو منتفی شود، بنابراین توجه به این نکته دستور کار گفت وگو را فراهم میکند.
نکته دوم این است که امروز جامعه به گونهای است که همه در تکوین پدیدهها نقش دارند و شما باید پدیدهها را با نگاه اجتماعی بین نسل حاضر توزیع کنید و نسل حاضر هم در شکل دادن به برخی پدیدههای اجتماعی سهیم باشد تا رغبت به گفتوگو پپدا کنند. لذا رعایت نکته دوم زمینه رغبت به گفتوگو را ایجاد میکند.
نکته سوم هم این است که موضوعات گفتوگو سلسلهمراتبی دارند و گاهی انتقال گفتوگو به یک موضوع ممکن است برای طرف مقابل اولویت نداشته باشد و گفتوگو باید روی موضوعی اولویتدار برای دو طرف باشد.
با این نگاه شکلگیری فضای گفتوگو برمبنای یک نظم چندلایه است تا هم دستورکار برای گفتوگو ایجاد شود، هم رغبت برای گفتوگو فراهم شود و هم احساس اولویت نسبت به موضوع گفتوگو پیدا کنند و اگر گفتوگو در حوزه اجتماعی است باید تاثیرات اجتماعی داشته باشد. نکته مهم این است که تحکم مخرب گفتوگو است و نباید چنین حالتی در گفتوگو باشد.
ایکنا ـ در پایان؛ ارزیابی شما از نسبت جامعه ایرانی با مسئله گفتوگو چیست؟
ما جامعه خوبی داریم و قرآن هم کتاب گفتوگو است و جامعه دارای لایههای تحولِیافته و تطوریافتهای است و تطبیق اصول قرآنی بر جامعه کنونی باید با لحاظ شناخت جامعه باشد. چون اصول با گونههای مختلف تطبیقپذیر هستند و لذا نسلهای جدید را بهتر بشناسیم و در فرآیند تطبیق نیز جامعه مییابد تطبیقکننده باشد نه اینکه یک گروه تلاش کند جامعه را با این اصول تطبیق دهد و لذا پیامبران مردم را قائم به قسط میکردند و این یک امر اجتماعی است و هر چه جامعه به جلوتر میرود جامعه پیچیدگی این امر بیشتر میشود، ولذا باید به سمتی رفت که نسلی جامعه را بسازد و گفتوگو کند. قطعا زیباییهای قرآن آنقدر زیاد است که اصلا نیاز به توصیه ندارد منتهی بشرطها و شروطها.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام