تحفه نقد را به زهر تبدیل نکنیم
کد خبر: 4096515
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۴
محمدی قره‌قانی:

تحفه نقد را به زهر تبدیل نکنیم

یک جامعه‌شناس با تأکید بر اینکه تا فضا و زمان مغتنم است، نقد را باید گرامی داشت و در پی آن دوان‌دوان رفت، گفت: وقتی فرزند یا شهروند قدم از خانه و چارچوب بیرون گذاشت و غیظ و غضب کرد، دیگر فرصت نصیحت، گفت‌وگو و حتی مفاهمه از دست رفته است. وقتی که از موقع نقد گذشته و فضای منازعه­­‌آمیزی شکل گرفته باشد، دیگر تحفه نقد حکم فزونی صفرا و بلغم دارد.

تحفه نقد را به زهر تبدیل نکنیمفرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفه‌ها و پیشران‌های اصلی یک جامعه پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس می‌شود. برای بررسی هر چه بیشتر این موضوع باید پای صحبت کارشناسان علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایه‌ریزی این فرهنگ گفت‌وگو کرد. بنابراین، هرکدام از کارشناسان و پژوهشگران حوزه جامعه‌شناسی و ارتباطات برای ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری راه‌های متفاوت را معرفی می‌کنند، اما همه آنها بر ایجاد فرهنگ نقد و نقدپذیری از دوره دانش‌آموزی در مدارس هم‌نظر هستند.

ایکنا در ادامه سلسله گفت‌وگوهای خود در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری به سراغ محمدعلی محمدی قره‌قانی رفته و با او در این زمینه گفت‌وگو کرد. محمدی قره‌قانی جامعه‌شناس و عضو هیئت‌ علمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی است. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

ایکنا ـ نقد سازنده و اصلاحگر چه خصوصیاتی دارد؟

مفهوم معاصر نقد از نهضت روشنگری اروپا گرفته شده است که در آن نقد به قدرت و تعصب دو منشأ دین کلیسایی و صاحب‌منصبان سیاسی داشت. نقد به این معنا نوعی تفکر باشکوه و افتخارآمیز محسوب می‌شود که در محافل دانشگاهی و آکادمیک متداول بود. از طرفی، نقد در تاریخ از نوع افلاطونی و بعد هگلی آن، نوعی دیالکتیک بین منطق حاکم و منطق مخالف یا جایگزین محسوب می‌شد که بین دو فرد یا افراد و مجامع شکل می‌گرفت تا از میان این گفت‌وگوها مفهوم جدیدی که بر آن اجماع شود و فصل‌الخطاب باشد، آشکار شود.

فلسفه در این مباحثه و گفت‌وگو ابزار محوری بوده که مسئولیت طرح پرسش‌های اساسی را برعهده دارد تا از آن نظر به شناخت و حل مسئله نزدیک شود. بنابراین، نقد و نقادی یک مبنای روشنفکری و نخبه­‌گرایانه دارد و جایی برای عموم مردم نیست. نقد شرایط و زمینه‌ای است تا نخبگان و روشنفکران دو گفتمان با هم به‌ منظور یافتن راه‌حل اساسی به گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز بپردازند که زمان و اوضاع‌واحوال خاص خود را می‌‌طلبد.

بدیهی است که در هنگامه نزاع بین دو گفتار، مشی سیاسی و گفتمان رقیب، نقد معطل می‌ماند تا تکلیف نزاع مشخص شود. بر همین اساس، نقد باید قبل از آغاز تنازع و اردوکشی انجام شود، وگرنه در میانه جنگ و شورش، تیغ روشنفکری نقد به‌شدت کند است، زیرا عملگرایان بر عرصه مسلط هستند و تقریباً طرفداران نقد و گفت‌وگو به شدت طرد و نفی می‌شوند. از آنجا که نقد یک عرصه نخبه­‌گرایانه و روشنفکرانه است باید توده­‌ها و عموم مردم را نمایندگی کند و اگر نخبگان نمایندگان عموم نباشند، نقد تبدیل به نمایش گفت‌وگویی درون‌گروهی بین نخبگان دو جناح خواهد شد که هیچ اثری بر مردم منتقد و ناراضی ندارد.

ایکنا ـ میان نقد و انتقاد چه تفاوتی وجود دارد؟

نقد نوعی عمل روشنفکرانه، فیلسوفانه و همدلانه با موضوع مورد نقد است، اما انتقاد آمیخته با نوعی سرزنش و عیب‌جویی هم هست که معمولاً رفتاری مداراجویانه نیست و لزوماً به کنشگری منازعه‌آمیز نمی‌انجامد. بنابراین، نقد اصولاً مبتنی بر هواداری است و به منظور رفع نقایص و برای تقویت ابژه مورد نقد طرح می‌شود.

این نوع نقد آنچنان گرامی و غنیمت است که معمولاً والدین نسبت به فرزندان خود و یا اعضای یک خانواده منسجم نسبت به هم بیان می‌کنند که وجه مشخصه آن دلسوزی و عواطف است. در واقع در آن نگرانی والدین نسبت به رفتارها و انتخاب‌های فرزندان احساس می‌شود یا شوق‌ و ذوقی که والدین در نقد فرزند خود به ارتقا و پیشرفت او نظر دارند. از این نظر نقد بسیار ارزشمند و تحفه‌ای از دوست تلقی می‌شود.

والدین هنگامی که فرزند خود را در راه بهتر شدن و موفقیت نقد می‌کنند، خود را در موضع یک حکیم یا فیلسوف قرار می‌دهند که گویا سره را از ناسره تشخیص داده است و آینده را پیش­‌بینی می‌کند. معمولاً افراد هم عزیزان خود را مستحق نقد می‌دانند، ولی با دیگران وارد چنین رابطه صمیمانه‌­ای نمی‌شوند. بنابراین، نقد بسیار هواخواهانه و مغتنم است که در روابط غیرصمیمانه محقق نمی‌‌شود، اما همین نقد ارزشمند یک انتخاب بسیار هوشمندانه و مدبرانه­‌ای را می‌طلبد که نیازمند درک زمان و مکان و حال و هوای سوژه مورد نظر است؛ مثلاً اگر والدینی بدون توجه به این مقدمات و زمینه‌­ها اقدام به نقد فرزندان خود کنند، مقرون به نتیجه دلخواه نخواهد بود و چه‌بسا که زمینه‌ساز فاصله و تضاد شود.

کل این ساخت و رویکرد را می‌توان در سطح ساختارهای کلان و مناسبات بین حکمران و شهروند هم فهمید. اینکه شما نقد می‌کنید یا انتقاد، آیا فضا و زمان و شرایط مساعد نقد و انتقاد است و آیا فرصت سوزی نشده و این امر بهنگام بوده است یک موضوع اساسی تلقی می‌شود، وگرنه وقتی که از موقع نقد گذشته و فضای منازعه­­‌آمیزی شکل گرفته باشد، دیگر تحفه نقد حکم فزونی صفرا و بلغم دارد.

تا فضا و زمان مغتنم هست، نقد را باید گرامی داشت و در پی آن دوان‌دوان رفت، زیرا وقتی فرزند یا شهروند قدم از خانه و چارچوب بیرون گذاشت و غیظ و غضب کرد، دیگر فرصت نصیحت، گفت‌وگو و حتی مفاهمه با روش‌های آلترناتیو از دست رفته است. اینجا برای برگرداندن به میز مذاکره و مفاهمه باید امتیاز داد. برای برقراری مجدد عواطف و احساسات دو سویه و متقابل باید مهارت جذب و بازسازی رابطه را به ظرافت و صداقت به کار گرفت.

ایکنا - از چه راه‌هایی می‌توان فرهنگ نقدپذیری را نهادینه کرد؟

در جوامع سنتی و کمتر توسعه‌یافته‌­ غالباً نقد با انگ یکی انگاشته می­‌شود و انتقاد بیشتر از نقد متداول است. اصولاً در جوامع یا خانواده و به طور کلی مناسبات مبتنی بر قدرت مرکزی (پدر- حکمران) فرایند نقد به درستی شکل نمی‌گیرد و آنچه هست، بیشتر انتقاد با ویژگی عیب­‌جویی، سرزنش و طعنه­‌آمیز است؛ یعنی آن روابط عاطفی که برای تغییر و تکامل نقد می‌کند، هم از طرف قدرت و هم مردم شکل نمی­‌گیرد و انتقاد بدون احساسات هوادارانه و جانبدارانه به تخاصم می‌انجامد. بنابراین، نقد در وضعیت اوتوروتیک مبتنی بر قدرت قاهره مرکزی شکل نمی‌گیرد، بلکه در وضعیت دموکراتیک شکل خواهد گرفت.

تحفه نقد را به زهر تبدیل نکنیم

نهادینه کردن یک رفتار مناسب اجتماعی مانند نقدپذیری یک امر علت و معلولی تام نیست که تا اراده کنیم و مقدمات و علت را مهیا کنیم، معلول به دست آید. یکی از اشتباهاتی که در مدیریت جامعه مکرر رخ داده این بوده است که تصور می‌شود ساماندهی جامعه از آنجا که علم جامعه‌شناسی در غرب بسیار موفق بوده است، در ایران هم هرگاه اراده کنیم و همان معیارها و شاخص‌‌ها را به کار بندیم، محصول مورد نظر حاصل می‌شود.

رویکرد به علم مدیریت جامعه مثل آزمایشگاه یا کارگاه، مکانیکی و ابزاری بوده است، در حالی که جامعه­‌شناسی و مدیریت اجتماعی از نوع علوم قیاسی و پوزیتیویستی نیست که به سلک قوانین ثابت علمی درآید. از آنجا که علم‌الانسان و مردم­‌شناسی در این گفتمان نقش مسلط و ویژه‌ای دارد، روش آن استقرایی و مبتنی بر تفسیر، هستی‌­شناسی، معرفت‌شناسی و در نهایت تولید یا انتخاب پارادایم مدیریتی خاصی است.

عجالتاً می‌­توان با پذیرش چارچوب این بحث و مباحث علمی از اذعان به باور قلبی به نقد شروع و سپس فضای مناسبات مبتنی بر قدرت قهاره را عوض کرد. همچنین در پی ایجاد و تقویت روابط عاطفی با شهروند و یا فرزند بود و با دادن امتیازات اولیه و اساسی، جدیت و صداقت برای ایجاد نقد و گفت‌وگو و مفاهمه در یک فضای آزاد و قابل اعتماد را اثبات کرد. پس از شروع این فرایند، با مراقبت مستمر از این وضعیت به تدریج نقد و گفت‌وگو درونی می‌شود و با التزام عملی به نتایج، نهادینه و تبدیل به فرهنگ خواهد شد.

ایکنا ـ برپایی کرسی‌های آزاداندیشی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایده بسیار عالی، اما اجرا به همان نسبت بد بود. این کرسی­‌ها برای تحقق فرایندی که اشاره شد، طراحی و پیشنهاد شده بود که می‌توانست ظرفیت بسیار خوبی باشد، اما آنچه در دانشگاه‌ها اجرا شد بسیار مأیوس‌کننده بود؛ یعنی دانشجو، استاد و تعدادی سخنران مورد تأیید حاکمیت با ایده قبلی و ثابت را دعوت می‌کردند تا همان گفتارهای ایدئولوژیک را تبلیغ کنند و تقریباً به هیچ صراطی، به غیر از آنچه از قبل در ذهن داشتند، مستقیم نبودند. در واقع اصلاً گفت‌وگو و کرسی آزاداندیشی نبود و نشد! بیشتر شبیه همان منابر وعظ و خطابه و ارشاد بود و بیشتر واعظان از میان اساتید دانشگاه برگزیده شده بودند که شاید تأثیر بیشتری داشته باشد، ولی این‌طور نبود.

این کرسی­‌ها به هیچ وجه به ضرورت‌ها، زمینه­‌ها و الزامات نقد، گفت‌وگو و مفاهمه التزام نداشت، زیرا افرادی آمده بودند تا دانشگاهی را نصیحت و به راه راست هدایت کنند. در نتیجه ادامه وعظ و خطابه مساجد و منابر بود. اگر نصیحت و خطابه‌ها در طول تاریخ در جای خود کارکرد داشته‌­اند، اینجا به دلیل نبود خلاقیت کارکرد و اثر ندارند.

وقتی نتیجه گفت‌وگو از قبل معلوم باشد، اساساً گفت‌وگو و نقد نیست. نقد و گفت‌وگو آن است که در پایان به عنوان نتیجه، نگرش هر دو طرف تا حدی متعادل و نیز مواضع طرف مقابل پذیرفته شود. کرسی­‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها از نظر جایگاه قدرت و مشروعیت گفتمانی به هیچ وجه از طرف‌­های گفت‌وگوی هم‌سطح و همسان انتخاب نشده بودند. به قول ایوان ایلیچ، اندیشمند برجسته در حوزه تعلیم و تربیت و گفت‌وگو، رابطه پارچ و لیوان بود که یکی آنچه را از محتویات ذهنی داشت به عنوان کل حقیقت در ذهن مخاطب خالی می‌کرد و می‌رفت.

اگر قرار است کاری در حوزه نقد و اشاعه گفت‌وگو و مفاهمه انجام شود، اول باید اهمیت و ضرورت آن را عمیقاً باور کنیم و به تحقق آن التزام عملی داشته باشیم. سپس نهادی را برای اجرای آن با مشخصه‌­هایی که برای نقد و گفت‌وگو ذکر شد، طراحی کنیم و با جدیت و آزادی عمل و اختیارات ویژه، پروژه گفت‌وگوی ملی را آغاز کنیم. اگر چنین شد، مراحل بعدی واضح­‌تر و عملی­‌تر خواهد بود.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان

انتهای پیام
captcha