در نهی از شراب و قمار و شرط‌‌‌بندی
کد خبر: 4126629
تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۱:۲۶
در صحبت قرآن/ 78

در نهی از شراب و قمار و شرط‌‌‌بندی

نهی از آشامیدنی‌های مست‌کننده کاری بسیار خردمندانه است و امروز نیز عقلانی جهان عامه مردمان را به شیوه‌های گوناگون از مصرف خمر بر حذر می‌دارند.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی ‎ از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. هفتاد و هشتمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در نهی از شراب و قمار و شرط‌‌ بندی» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾

إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾(مائده 91-90)

ای اهل ایمان، شراب و قمار و بت‌پرستی و شرط‌بندی، همه اینها ناپاک و از کارهای شیطان است. البته از آن دوری کنید تا رستگار شوید(90) همانا که شیطان قصد دارد که به وسیله شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه برانگیزد و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. پس آیا شما دست از این کارهای ناموزون برمی‌دارید. (تا به فتنه و فریب شیطان مبتلا نشوید؟)(91)

خمر به معنای پوشش است و از همین لغت خمار به معنای روسری و دستار آمده است و همچنین چشم خمار به چشمی گفته می‌شود که گویی جامه‌ای از مستی و بی‌خویشی به خود پوشیده و مخمور نیز به همین معنی است. اما نهی از آشامیدنی‌های مست کننده کاری بسیار خردمندانه است و امروز نیز عقلانی جهان عامه مردمان را به شیوه‌های گوناگون از مصرف خمر برحذر می‌دارند و در پاره‌ای موارد مانند رانندگی مستی را جرم و تجاوز به حقوق دیگران می‌دانند، زیرا شخصی که با مستی رانندگی می‌کند به حیات آدمیان بی‌اعتناست و نگران آن نیست که همنوعی را دستخوش خطر مرگ یا آسیب‌های ماندگار چون فلج و نابینایی و غیره کند و می‌توان گفت که این کار نوعی توطئه علیه جان انسانهاست و محکومیت‌ جزایی دارد. مهمترین سخنی که در نهی شراب می‌توان گفت این است که شریف‌ترین گوهر وجود آدمی همان عقل اوست که مایه امتیاز بر سایر حیوانات است و اگر این امتیاز به سکر و مستی برداشته شود آدمی را با چهارپایان چه تفاوت خواهد بود.

البته چنانکه در قرآن نیز آمده (بقره219) شراب را منافعی نیز در بر است از جمله اینکه نوشنده شراب در حال مستی جوهر ذات خود را بی‌پرده بروز می‌دهد به همین جهت اگر در باطنش اوصاف نامطلوب باشد ظهور خواهد کرد و اگر باطنش پاک و لطیف و شریف باشد در حال مستی بر درخشش آن خلوص و پاکی خواهد افزود و نیز طبیبان جهان خواص دارویی بسیار را برای شراب در موارد خاص یافته‌اند و نیز انواع قمار را اهل خرد می‌آموزند و از آن حکمت کسب می‌کنند:

باده نی در هر رسی شر می‌کند
آنچنان را آنچنان ‌تر می‌کند
گر خورد عاقل نکو فر می‌شود
ور خورد بدخوی بدتر می‌شود
لیک چون اغلب بدند و ناپسند
بر هم می‌را محروم کرده‌اند (مثنوی)

مقصود مولانا این است که به هر حال به ملاحظه خیر جامعه نهی را کلیت بخشیده‌اند تا مردمان به سلامت نزدیک‌تر باشند.

از دیدگاه پزشکی جمله متخصصان برآنند که مصرف الکل موجب اختلالات و زیان‌های بسیار در جسم آدمی می‌شود و اگر چه مختصری از الکل ممکن است برای بدن و به خصوص قلب سودمند باشد اما آن الکل را بدن می‌تواند از منابعی غیر از مسکرات به دست آورد و بشر می‌تواند نوشابه‌های از همین انگور و خرما و میوه‌های دیگر بسازد که در شمار مسکرات نباشد و الکل مورد نیاز را نیز فراهم کند و در این مورد می‌توان به کتاب نوروزنامه حکیم عمر خیام مراجعه کرد.

اما مضار و آسیب‌هایی که از قمار به انسان می‌خورد روشن و آشکار است: اولا انتقال مال در مقابل هیچ کالا یا مال و منفعتی موجب اختلال در نظام اقتصادی می‌شود و صواب آن است که کالایی سودمند بدهند و کلایی سودمند بستانند تا چرخ اقتصاد به درستی بگردد، اما اینکه ناگهان شخصی بی‌هیچ خدمتی و بی‌هیچ کاری قدرت خرید پیدا کند بازار اقتصاد را پریشان خواهد کرد. اما آنچه مهمتر است تاثیری است که قمار بر اعصاب و روان قمار بازان می‌گذارد و وسوسه‌ای بیمار گونه در ایشان پدید می‌آورد که سرچشمه اضطراب و اختلاف روحی است و بسیار دیده شده است که قمار باز پس از مدتی راهی بجز خودکشی ندارد. کتاب قمار باز، اثر داستایوسکی ، یکی از بهترین و زیباترین گزارش‌ها از احوال قمار‌بازان است.

اما در ادب فارسی که سخنان بسیار در ستایش شراب و قمار می‌خوانیم معانی متعالی‌تری منظور است که در حقیقت شاعر آدمیان را از نوع نامرغوبی از کالا به نوعی برتر و سودمند‌تر دعوت می‌کند و به همین سبب از همان کلمات شراب و قمار بهره می‌گیرد:

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی (شیخ بهایی)

قمار عاشقی با خویش می‌باخت
نوای دلبری با خویش می‌ساخت جامی
به قمارخانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی عراقی
خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچ الا هوس قمار دیگر (دیوان شمس)

در ادب پارسی عموماً قمار، قمار عشق است که آدمی خود را و هواها و آرزوهای خود را به خواست معشوق می‌بازد و هر چه دارد به چرخش سکه‌ای به مخاطره می‌افکند اما در مقابل، معشوق را که جان عالم است برنده می‌شود و شراب نیز شراب عشق است که در مستی آن آدمی باز خودخواهی و خودپرستی را می‌بازد و از کثرت و پریشانی که محصول خودخواهی است رهایی می‌یابد و برنده وحدت و دوست می‌شود.

به می‌پرستی از آن نقش خود بر آب زدم
که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن (حافظ)

زان می عشق کزو پخته شود هر خامی
گرچه ماه رمضان است بیاور جامی (حافظ)

ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
تا دُرد نیاشامی زین درد نیارامی (سعدی)

البته در موارد بسیاری نیز در ابیات، شراب به همان معنی شیره انگور آمده و یا قمار به همان معنی ظاهر به کار رفته اما در این گونه موارد هدف شاعر گاه مقایسه است.

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام، ولی بِه ز مال اوقاف است (حافظ)

و گاه در مقام انتقاد از کسانی است که مال مردمان را بی هیچ دغدغه‌ای می‌خورند و خورنده آب انگور را مجازات می‌کنند.

بیا که خرقه ما گرچه رهن میکد‌ه‌هاست
ز مال وقف نبینی به نام من دِرَمی (حافظ)

گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غرّه مشو بدان که می می نخوری
صد کار کنی که می غلام است آن را خیام
ای مفتی شهر از تو پرکارتریم
با این همه مستی از تو هشیارتریم
ما خون رزان خوریم و تو خون کسان
انصاف بده کدام خون‌خوار‌تریم (خیام)

این همان مفتی است که فتوا داد: قد خرج الحسین عن دین جده.

انتهای پیام
captcha