به گزارش ایکنا، آیتالله محمود رجبی، رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در جلسه تفسیر در دفتر مقام معظم رهبری در قم به آیات 183 سوره بقره تا 187 اشاره کرد و گفت: در این آیات هدف اصلی بیان حکم تشریعی و فلسفه ماه مبارک رمضان است ولی این آیات از ابعاد مختلف میتواند مورد بررسی قرار گیرد؛ هم مسائل فقهی در آن مطرح است که فقها در مباحث خود به آن پرداختهاند؛ هم مباحث کلامی، مباحثی در مورد شیوه تعلیم و تربیت و نوع بیان تشریع روزه و مباحث سلوکی و حتی مباحث روانشناختی هم در آن وجود دارد و میتواند مورد استناد روانشناسان قرار گیرد.
مشروح سخنان این عضو جامعه مدرسین و استاد درس خارج حوزه علمیه به شرح زیر است:
در این آیات هدف اصلی بیان حکم تشریعی و فلسفه ماه مبارک رمضان است ولی این آیات از ابعاد مختلف میتواند مورد بررسی قرار بگیرد؛ هم مسائل فقهی در آن مطرح است که فقها در مباحث خود به آن پرداختهاند؛ هم مباحث کلامی، مباحثی در مورد شیوه تعلیم و تربیت و نوع بیان تشریع روزه و مباحث سلوکی و حتی مباحث روانشناختی هم در آن وجود دارد و میتواند مورد استناد روانشناسان قرار بگیرد.
موضوع اول فلسفه تشریع روزه است که در همین آیات سه مطلب در مورد فلسفه روزه بیان شده است؛ در آیه اول فرموده است لعلکم تتقون یعنی هدف از تشریع روزه این است که انسانها متقی شوند و دو فلسفه دیگر هم در انتهای این آیات بیان شده است یعنی «لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» یعنی اینکه خداوند را بزرگ بدارید و شکرگزار باشید.
موضوع دوم هم مربوط به نزول قرآن است که در این آیات شریفه مطرح شده است و تنها آیهای که در آن رمضان آمده است همین آیه است و فرموده است شهر رمضان همان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است. اینکه قرآن برای چه نازل شده است باز سه موضوع مطرح است؛ هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان؛ یعنی هدایتبری مردم، آیات و معجزات بینات و فارق بین حق و باطل است؛ این سه هم از مقوله معرفت و از اهداف نزول قرآن است.
صریحاً فرموده است کتب علیکم الصیام ... یعنی روزه بر شما واجب شده است کما اینکه روزه بر امتهای قبل هم نازل شده بود. در اینجا این بحث مطرح است که اصل روزه بر همه امتها واجب بوده است ولی نوع روزه و شرایط آن در بین آنها تفاوت داشته است.
مفسرین در ذیل این آیه بیان کردهاند مقصود اصل تشریع روزه است زیرا روزه امتهای قبل شبیه روزه ما در تمام جهات نبوده است و در روایات داریم که این نوع روزه لطف الهی است و خداوند بر امت پیامبر(ص) لطف داشته است که روزه با این خصوصیات را تشریع کرده است.
فرموده است این روزه برای آن است که شما اهل تقوا شوید یعنی این ظرفیت در روزه وجود دارد که اگر انسان روزه را با شرایط خودش انجام دهد به تقوا دست یابد؛ تقوا هم مراتبی دارد؛ درجات بالای آن چیزی است که نتیجه آن به تعبیر علامه طباطبایی این است که انسان به نزدیکترین مرتبه قرب و حضور الهی دست مییابد.
تقوا از ریشه وقایه است؛ وقایه یعنی مصون ساختن و حفظ کردن و نگه داشتن از آسیب و خطر و این ریشه وقی به باب افتعال میرود شش معنا پیدا میکند که سه معنا برای این آیات مناسب است و بنده فقط یک معنا یعنی مبالغه را بیان میکنم یعنی اگر انسان نهایت مراقبت را در جلوگیری از آسیب و خطر به خود و دیگران داشته باشد به نهایت تقوا رسیده است. این خطر متوجه سعادت ابدی انسان است و برای حفظ آن باید نهایت محافظت و دقت و نگهداری و صیانت را داشته باشیم.
تقوا در فرهنگ قرآنی دو نوع است؛ یکی تقوای فطری، یعنی انسان طبق ساختار وجودی و آفرینش و سرشت خودش این طور خلق شده است که هر کجا امری و موضوع و کاری را برای خودش و خانواده و اطرافیانش مفید تشخیص دهد میل به آن دارد، لذا دفع خطر در سرشت انسان وجود دارد.
در برخی آیات هم همین نوع تقوا مد نظر است؛ مرحوم علامه طباطبایی و علامه مصباح در آیه دوم سوره شریفه بقره فرمودهاند که این تقوا، فطری است. ایشان توضیح دادهاند که اگر این تقوای فطری نباشد اساسا الذین یؤمنون بالغیب محقق نمیشود. شرط ایمان به معاد و خدا و وحی و نبوت تقوای فطری است و اگر کسی از خطراتی که متوجه او است، ترسی نداشته باشد و نسبت به امور مفید به حال خود بیتفاوت باشد، طبیعتا وقتی به این فرد بگویند خدایی وجود دارد که چقدر به تو لطف کرده است و باید از او تشکر کرد میگوید ارزشمند باشد برای چه باید تشکر کنم یا اگر بگویند عقاب سختی در کار است باز این فرد نسبت به آن بیتفاوت است.
اگر تقوای فطری نباشد، ایمان به خدا و نبوت و معاد حاصل نخواهد شد، لذا در آیه مد نظر فرموده است این کتاب هدایت برای متقینی است که واجد ویژگیهایی است که در آیات بعد فرموده است. نوع دوم تقوا، اکتسابی است و انسان باید با تلاش خودش به دست آورد و به تعبیر علامه طباطبایی تقوای شرعی است یعنی کسی که موحد و باورمند به وحی و نبوت و معاد است حالا باید تلاش کند تا مراتب تقوا را در خود پرورش دهد و بالاتر برود. این تقوا که در آیات مرتبط با بحث روزه آمده است از این نوع یعنی اکتسابی است.
این تقوا سه مؤلفه دارد؛ اول اینکه از سوی یک موجود آگاه و مختار و توانا متوجه انسان شده است یعنی خداوند روزه را واجب کرده است تا شما به واسطه آن از خطراتی که متوجه تقوای شما است فرار کنید همانطور که انسان خود را از خطراتی چون سیل و زلزله و ... حفظ میکند. همچنین تقوای شرعی متوجه سعادت ابدی انسان است؛ وقتی قرآن فرموده است روزه واجب شده است تا شما به تقوا برسید یعنی به مرحلهای برسید که شما را خطراتی که متوجه سعادت ابدی است حفظ کند. البته تقوای شرعی در دنیا هم برکات و آثار فراوانی دارد.
کسی ممکن است بگوید من روزه میگیرم تا جسم سالمی داشته باشم؛ این تقوا گرچه آثار دنیوی دارد ولی تقوای شرعی نیست زیرا در راستای سعادت ابدی نیست. ما باید خودمان از آسیب رسیدن به سعادت اخروی حفظ کنیم و اگر اینطور عمل کردیم تقوای دینی و شرعی است به همین دلیل نیت الهی در این بحث شرط است و اگر ما با نیت الهی تلاشی کردیم نتیجه آن تقوای شرعی است.
هر دو نوع این تقوا جایگاه بسیار مهمی در سعادت دنیوی و اخروی انسان دارد؛ تقوای اول اگر نباشد انسان به ایمان به اصول دین نمیرسد و قطعا هر عملی که بدون ایمان باشد ارزش ندارد و موجب سعادت ابدی نمیشود. اینکه شرط اعمال مهم معرفت امام و پیامبر شده است به خاطر این است که اگر انسان تقوای فطری داشته باشد این معرفتها حاصل میشود.
انسان اگر از تقوای فطری خودش مراقبت نکند کم کم بیاثر میشود و انسان طالب حقیقت نمیشود و میداند کاری به ضرر او است و باز انجام میدهد زیرا روحیه جلب منفعت مادی در او رشد کرده است. در آیات شریفه دارم که آیا میخواهید به شما خبر دهم که چه افرادی از همه زیانکارتر هستند؟(اخسرین اعمالا) اینها کسانی هستند که مطابق تقوای فطری خود حرکت نکردهاند. کسی که میفهمد دین حق چیست و نمیپذیرد، یعنی عدهای یقین داشتند ولی هم در فکر و هم در عمل به آن پایبند نماندند. بنابراین تقوای فطری هم نیازمند مراقبت است و اگر مراقب نباشد زنده و کارآمد نیست.
تقوای شرعی هم خیلی مهم است، یعنی اگر دستورات پیامبران و اولیاء الهی را شنید ولی نگران سعادت ابدی نبود و به آنها عمل نکرد؛ نگران از دستدادن مقامات معنوی و ایمان وجودیش نبود، یاد معاد را در وجودش زنده نگه نداشت باز سعادت ابدی او دچار آسیب است و به «اخسرین اعمالا» خواهد رسید.
به این جهت هر دو نوع تقوا در فرهنگ دینی ما جایگاه بسیار والایی دارد و 240 مرتبه در آیات قرآن مطرح شده است و این نشان میدهد مهم است؛ از این 240 مرتبه نزدیک به 100 مرتبه به تقوای از خدا تاکید شده و فرموده است: فاتقوالله یعنی از خدا، خودتان را محافظت کنید یعنی از معصیت الهی و از اینکه قرب به خدا را از دست بدهید، بپرهیزید. گاهی در یک آیه ما دو یا سه بار توصیه به تقوا شدهایم و در برخی آیات، شرط قبولی اعمال، تقوا ذکر شده است؛ در ماجرای هابیل و قابیل وقتی قربانی هابیل پذیرفته شد سر راز آن بیان شده است که«یتقبل الله من المتقین» خدا از متقین قبول میکند، یعنی سر اینکه قربانی قبول نشد من هابیل نیستم بلکه سرش این است که خدا اعمال را از اهل تقوا قبول میکند و کسی که متقی نیست عملش قبول نیست.
امام علی(ع) در نهجالبلاغه فرموده است: وَاللهِ، مَا أَرَی عَبْداً يَتَّقِی تَقْوَی تَنْفَعُهُ حَتَّی يَخْزِنَ لِسَانَهُ...؛ به خدا قسم کسی به تقوایی که مفید برای او باشد نمیرسد مگر اینکه زبانش را در گنجینه قرار دهد و حفظ کند؛ اگر میخواهیم به تقوای سودمند برسیم باید مراقب زبانمان باشیم. در همان آیات اول سوره بقره تاکید کرده است کسانی که تقوای فطری داشتند و بر مبنای آن عمل کردند، خداوند هدایت ویژهای به آنها داد و آنها مفلح و رستگار شدند یعنی کسی که باتقوا نباشد رستگار نخواهد شد.
در آیات پایانی سوره مبارکه قمر هم فرموده است که متقین در باغها هستند در نشستگاه صادقی (مقعد صدق) در نزد خداوندی که مالک مقتدر است؛ علامه طباطبایی فرموده است فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ، نزدیکترین جایگاه قرب الهی است که هیچ بعد و دوری در آن وجود ندارد. سرور و لذتی است که هیچ غمی در آن وجود ندارد و کان بالاترین مقامی که یک انسان میتواند به آن دست یابد؛ تقوا سبب میشود تا دشمنان هرقدر توطئه کنند، انسان از آسیب آنها دور میشود.
تقوا در رفع نیازهای مادی و علمی و معیشتی هم مؤثر است یعنی از جایی که انسان فکر آن را نمیکند خداوند به او روزی و رزق میدهد. انسان خودش در تامین رزق مادی و نظامی و امنیتی و فرهنگی و ... تلاش میکند، ولی گاهی احساس بنبست دارد و در چنین شرایطی خدا از جایی که متقین فکر آن را نمیکردند و نمیکنند نیازها را تامین میکند. قرآن صریحا فرموده است اگر تقوا باشد هم خدا در دنیا و هم در آخرت به انسان کمک میکند. لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِی الْآخِرَةِ.
انتهای پیام