به گزارش ایکنا، هادی موسوی، پژوهشگر و نویسنده آثاری چون «از موضوع، تا مسئله علم؛ در تفسیر موضوعی شهید صدر» 7 فروردین ماه در نشست علمی «کارکردشناسی تفسیر موضوعی شهید صدر در حوزه علوم انسانی و نظام اجتماعی» با بیان اینکه برخی سنتهای تاریخی و یا تفسیر موضوعی، یک رویکرد اجتهادی در تفسیر قرآن است که خروجی آن نظریاتی است که در علوم انسانی رویکردساز و مدلساز است، گفت: اگر به آثار شهید صدر مراجعه کنیم محور سخنان ایشان پرداختن به نظام سرمایهداری دموکراتیک و یا نظام مارکسیستی و اشتراکی است ولی وقتی از علوم انسانی مدرن سخن میگوییم پارادایم آن طور دیگری است و صحبت از هرمنوتیک و پوزتیویست میشود.
وی با بیان اینکه علم وابسته به پارادایم است و روششناسی علم براساس پیش فرضهایی است که در پاردایم علم تعریف میشود، اظهار کرد: علم همیشه در خدمت پارادایم است ولی ایده شهید صدر در برابر ایده پارادایم در سال 1960 مطرح شده است گرچه قبل از اقتصادنا در آثار دیگر شهید صدر هم وجود داشته است و بنده در نشریه اندیشمندان مسلمان تقابل تاریخی رویکرد و پارادایم در چیستی علوم انسانی را بررسی کردم و نشان دادم که ایده رویکردی که شهید صدر مطرح کرده است چه فواید و ظرفیتهایی دارد گرچه ایده پارادایم شهرت بیشتری پیدا کرده است.
موسوی اظهار کرد: ایشان تاکید دارد ما باید نظریات اسلامی را در برابر نظریات غربی مشخص کنیم تا مسلمین در زندگی خودشان در سطح خرد و کلان دچار مشکلات و سردرگمی نشوند. طبق نظریه رویکرد، ایشان از رویکرد سرمایهداری، مارکسیستی و اسلامی سخن میگوید اما امروزه در پاردایمهای علوم انسانی بحث از هرمنوتیکهایی مانند گادامر و ... و پوزتیویست است. بحث پارادایم انتقادی است که شامل مارکسیسم و فمنیسم و عقلگرایی و رئالیست انتقادی و ... است.
وی با طرح این پرسش که آیا علوم انسانی تابعی از علوم طبیعی است یا خیر و آیا روشهای علوم انسانی را میتوان از علوم تجربی و طبیعی گرفت؟ افزود: براساس این ملاک، جریانات مختلف در علوم انسانی موضعگیری کردهاند؛ اثباتگرایی با «بله» مطلق نشان داده است که تمامی روشهای علوم طبیعی را میتوان در علوم انسانی به کار برد زیرا انسان هویتی غیر از عالم ماده و طبیعت ندارد؛ جریان دیگری بین بله و خیر و ترکیبی از این دو را مطرح کرده است که همان رویکرد تاریخی است. پاسخ دیگر هم پاسخ خیر مطلق است.
این نویسنده اظهار کرد: پاسخ دیگر از رویکرد هرمنوتیک کلاسیک است که با خیر مطلق نشان داده است که چون انسان با علوم طبیعی فرق دارد هویت علوم انسانی هم با هویت علوم طبیعی فرق دارد. البته وقتی جریاناتی پیش آمدند که هویت و اراده انسانی را در علم نادیده میگیرند جریان تاریخگرایی به خصوص در آلمان ایجاد شد و طبق این مکتب، همه چیز موقعیتمند و تاریخمند است.
وی با بیان اینکه مشکل تاریخگرایی، غیرعلمی بودن آن به خاطر ایجاد معرفتهای موقعیتی بود، اظهار کرد: در برابر تاریخگرایی، جریان دیگری به نام تاریخگری هم ایجاد شد؛ تاریخگری میگوید ما نباید از لایههای زیرین تاریخ غافل باشیم بلکه پدیدههای تاریخی یکسری مراحل پیشرفت داشتهاند و ما براساس این مراحل باید پدیدههای تاریخی را مطالعه کنیم.
وی افزود: ماتریالیسم یا مادهگرایی تاریخی از این تاریخیگری استفاده کرد و برای اینکه وجهه علمی به جریان تاریخی برگردد اراده انسان را کنار گذاشت. این رویکرد با الغای اراده انسان توانست قانون عامی را در جریان علمی خود برقرار کند و این قانون عام جوی است که در رویکرد مارکسیستی شاهد آن هستیم البته جامعه علمی نتوانست در برابر نادیده گرفتن اراده و هویت انسانی ساکت بماند به همین دلیل افرادی تلاش کردند تا خود انسانی را وارد جریان علم کنند از جمله جریاناتی که روح جمعی را وارد علم کردند که هرمنوتیک یکی از این نمونهها است.
موسوی بیان کرد: این جریان با استفاده از ماده خام تاریخیگری و با اضافه کردن ساختارهایی برای مفاهمه انسان، نوعی نظم علمی به جریان هرمنوتیک بخشید و از این به بعد هرمنوتیک نه مانند تاریخگراها، مطالعات علوم انسانی را بدون قاعده میدانست و نه مانند مارکسیستها قائل بود که جو تاریخی و رفتار انسانی حاکم است و نه مانند پوزتیویستها انسان را مانند سنگ و کوه و اشیاء میدانست.
این پژوهشگر با بیان اینکه جریان دیگر در این مسیر پارادایم تفسیری است، تصریح کرد: این پارادایم با وبر شناخته شده است؛ مارکس وبر پایه جامعه را درون اذهان انسانی مستقر کرد و به سمت نمونههای آماری پیش رفت. او تلاش کرد تا از تفهم عبور کند و به تبیین برسد.
وی تاکید کرد: از منظر وی، یکسری انتزاعات کاریکاتوری وجود دارد که دانشمند آن را درست میکند تا امر عامی ایجاد شود و دانشمند بر اساس آن بتواند واقعیاتی را که با آن مرتبط است مطالعه کند و در دوره وی بود که تبیین به شکل کیفی و براساس نمونههای آماری وارد علوم انسانی شد.
موسوی اظهار کرد: شهیدصدر با روش تفسیر موضوعی که آن را در سنتهای تاریخی پیاده کرده است؛ تاریخ را در جریان علم حفظ و قانونمندی تاریخ و انسانیبودن و نقش اراده انسان در آن را نشان میدهد و در کنار همه اینها ربانیبودن همه عناصر و نسبت آن با خداوند را بیان کرده است؛ بنابراین تفسیر موضوعی شهید صدر توانست بر این مشکل غلبه کند و این غلبه از طریق بازتعریف سؤالی که برای متفکران پیش آمده بود.
وی افزود: ایشان برای نظم موقعیتی هم پیشنهاداتی داشت و اینکه ما در موقعیتهای خاص تاریخی هم میتوانیم نسخه داشته باشیم و ایشان با نمونه اعلای پست و نمونه آرمانی آرمانمحدود و نمونه آرمان همگی را در این راستا مطرح کرد. در تفسیر شهیدصدر، این ویژگیها به شکل فنی و علمی در کنار همدیگر آمدهاند. شهیدصدر تمام نقاط قوت پارادایمهای مختلف را در درون نظریه خود حفظ کرده است و در عین حال نقاط ضعف را هم ندارد.
انتهای پیام