پرداختن به شهدا و موضوعاتی مرتبط با آنها همیشه جزء یکی از چالشهای بزرگ در فیلمسازی بوده است زیرا حساسیت پیرامون چنین مفاهیمی به اندازهای زیاد است که معمولاً فیلمسازان برای نزدیک شدن به آن کمی تردید دارند در این میان معدود کارهایی هم وجود دارند که به این حوزه ورود کرده و گاهاً موفق هم بودهاند. در این یادداشت میخواهیم به فیلم داستانی «لالایی نیزار» به کارگردانی حسین باکیده بپردازیم که در نخستین جشنواره بینالمللی فیلم و فیلمنامه ایثار به نمایش درآمد.
داستان فیلم درباره دختری عکاس است که برای پیدا کردن جنازه پدر شهیدش به جنوب کشور سفر میکند، اما در این سفر نشانههایی را با چشم خود میبیند و رفتارهایی از خود بروز میدهد که باعث میشود همراهانش فکر کنند دچار توهم شده است. دختر شهید طی اتفاقاتی با روح پدرش و همرزمانش روبرو شده و پلاکهای آنها را به گروه تفحص میدهد. قصه «لالایی نیزار» موضوعی نو و جدید ندارد چون پیرامون بحث تفحص آثار دبگری هم تولید شدهاند. فیلمنامه بدون گرههای داستانی است و اوج و فرود خوبی را نمیبینیم. شخصیتها همگی تیپ بوده و بارها در فیلمهای مختلف مشابه آنها را دیدهایم.
پیرامون مسائل فنی اگر بخواهیم نقدی به فیلم داشته باشیم، نکته چشمگیری را به عنوان امتیاز مثبت نمیتوانیم بیابیم. فیلمنامه همانگونه که گفته شد کاملاً شعاری و سطحی بوده و کارگردانی حسین باکیده نیز حرف جدیدی برای گفتن ندارد. «لالایی نیزار» یک کار تلویزیونی ضعیف است که تلاش دارد حرف خود را به ابتداییترین شکل ممکن بزند.
حسین باکیده، کارگردان فیلم برای ساخت اثرش مطمئناً پژوهش و تحقیق کافی نداشته و تنها سعی کرده فیلمنامهای دم دستی را جلوی دوربین ببرد، او حتی در بخش طراحی صحنه و لباس نیز ابتداییترین نکات را مد نظر قرار نمیدهد. در سکانسی از فیلم وقتی گروه نظامی برای نجات دختر به میدان میآیند، لباس آنها به اندازهای تمیز و اتو کشیده است که انگار همان لحظه از خشکشویی در آمده است درحالیکه افرادی که چند روز است در مناطق جنگی حضور دارند، این اتوکشیدگی نباید در وضعیت ظاهری شان دیده شود!
دیگر مسائل فنی «لالایی نیزار» هم حرف خاصی برای گفتن ندارد. برای مثال نمیتوانیم از موسیقی، تدوین و... به عنوان امتیاز نام ببریم. البته این فیلم در جشنواره فیلم «ایثار» حضور دارد و مطمئناً چند جایزه نیز به خود اختصاص خواهد داد اما این موضوع را نباید فیلم دانست چراکه جشنوارههایی که دستشان از آثار خوب کوتاه است، مجبورند به هرحال آثاری را به عنوان برگزیده اعلام کنند.
درباره بازیهای فیلم هم باید گفت که به دلیل شخصیتپردازی ضعیف بازیها هیچ یک از بازیگران، خوب و دوستداشتنی از کار در نیامده است هرچند بازیگران با تجربهای چون اکبر رحمتی و مهدی امینیخواه در فیلم حضور دارند.
محتوای «لالایی نیزار» باید در ظاهر بالاترین امتیاز فیلم باشد چون صرف پرداختن به موضوع تفحص شهدا یک امتیاز مثبت است اما وقتی فیلم قربانی ساختار بیکیفیت میشود، دیگر چندان محتوا به چشم نمیآید و مفهوم به نوعی قربانی ضعف ساختارش میشود. نکته حائز توجه در این بحث این است که صرف پرداختن به شهدا موفقیت یک فیلم را تضمین نمیکند بلکه کیفیت ساختار و فیلمنامه است که به معنا رنگ میبخشد. باید اضافه کرد چنین فیلمهایی کارکردشان پر کردن آنتن برای تلویزیون است، آنتنی که مطمئناً خالی از تماشاگر خواهد بود.
نکته پایانی، سخنی است که بارها گفته شده است: فیلمسازی که میخواهد در حوزه شهدا ورود کند، نباید فردی بیتجربه یا تازهکار باشد چون نتیجه بیتوجهی به این موضوع، فیلمهایی نظیر «لالایی نیزار» خواهد بود که به لحاظ محتوا مفاهیمی ارزشمند در خود دارند ولی به لحاظ اجرا ضعف آشکار.
داوود کنشلو
انتهای پیام