به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «بررسی دیدگاه رئالیسم انتقادی در علوم انسانی دینی با تأکید بر اندیشه علامه مصباح یزدی» امروز چهارشنبه 17 خرداد از سوی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین عباس گرایی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، در این نشست سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
بعد از اینکه تمدن اسلامی با بنیانگذاری حکومت اسلامی از سوی پیامبر(ص) بنا شد، این تمدن اوج گرفت و بعد از پدیدهای به نام استعمار، این تمدن رو به افول گذاشت. سپس برخی از محققان و دلسوزان دنیای اسلام دیدگاههای اصلاحی را مطرح کردند و به دنبال بازگشت به تمدن اسلامی بودند تا بتوانند دوباره به اوج تمدن اسلامی برگردند. در این راستا نظریهای مطرح شد مبنی بر اینکه باید دانش و آموزش و پرورش را اسلامی کنیم، چون تحت سیطره تعلیم و تربیت دنیای غرب قرار گرفتهایم و مسئله علم دینی از سوی افرادی همانند نقیب العطاس و اسماعیل فاررقی مطرح شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب در تعلیم و تربیت سرعت بیشتری گرفت و سرمایهگذاریهای زیادی انجام شد. یکی از افرادی که در این زمینه تلاش بسیاری کرد علامه مصباح یزدی بود. نظریه علم دینی قبلا مطرح شده و بسیاری از اندیشمندان از آن دفاع میکنند، اما کم نیستند کسانیکه به علم دینی باور ندارند و منتقد چنین نظریهای هستند. به سبب کثرت افراد ناباور به علوم انسانی اسلامی، لازم است دیدگاههای آنها نقد و بررسی شود. از جمله کسانیکه به نقد نظریه علم دینی پرداخته، شخصی به نام علی پایا است که به اذعان خودش، تحت تأثیر رئالیسم انتقادی، نظریه خودش در نقد علم دینی را مطرح کرده است.
ایشان دیدگاه خود را با این مقدمه بیان میکندکه هدف علم شناخت واقعیت است و شناخت باید در قالب گزارههایی که در حیطه عمومی نقدپذیر باشند حاصل شود. منظور وی این است که علم باید برای همگان قابل فهم باشد. منظور از نقدپذیری هم این است که ادعاهای مطرحشده به محک تجربه گذاشته شود و باید به فرق بین علم و تکنولوژی بپردازیم تا دقت ارزیابی ما بالاتر برود. یکی از تفاوتها در هدف آنهاست. هدف علم شناخت واقعیت و هدف تکنولوژی رفع نیازهای بشری است، در نتیجه معیار ارزیابی هم متفاوت خواهد شد. لذا برای اینکه ببینیم علم هست یا نه باید ببینیم آیا مطابق با واقعیت هست یا خیر؟
تفاوت دیگر در زمینه معیار پیشرفت است. هرچقدر علم ما را به روایت دقیقتری از پیشرفت برساند واقعیتر است، اما معیار پیشرفت فناوری این است که بتواند هرچه بیشتر نیازهای بشر را برطرف کند. همچنین تکنولوژی وابسته به ارزشها و زمینههای خاص فرهنگی است. بنابراین باید ببینیم نیاز هر جامعه چیست تا آن را برطرف کنیم، اما علم باید ناظر بر واقع باشد. از نظر پایا تفاوت دیگر در رابطه علم و تکنولوژی باارزش است. قطعاً تکنولوژی وابسته به ارزشهاست، چون ارزشها نیازها و اهداف انسان را مشخص میکنند، اما علم باید متأثر از ارزشها نباشد.
لذا به عالمان دینی انتقاد میکنند که الهام خود را فقط از آموزههای دینی نگیرند، بلکه باید دست این افراد باز باشد؛ لذا رئالیستهای انتقادی از کثرتگرایی دفاع میکنند. رئالیستهای نقاد معتقدند در مقام گردآوری باید از کثرت دادهها، حدسها و فرضیههایی که داریم دفاع کنیم، اما در مقام داوری، باید نظریه و حدس و فرضیه را به محک تجربه بگذاریم و هرکدام سربلند بیرون آمد میتواند معادل علم باشد و دیگر نباید آن را به شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان محدود کرد. آنها بر این اساس علم دینی را رد میکنند و هشدار میدهند کسانیکه میخواهند آموزههای دینی را وارد علم کنند و محک داوری قرار دهند باید از داستان کلیسا و پیشرفتهای علوم تجربی درس بگیرند و آن تجربه را تکرار نکنند، چون به دین ضربه وارد میشود.
بر اساس مبانی معرفتشناختی و روششناختی علامه مصباح یزدی میتوان این دیدگاهها را نقد کرد. یکی از نکاتی که علامه مصباح یزدی بر آن تأکید میکنند این است که در ابتدای هر بحثی، مفاهیم کلیدی آن توضیح داده شود. پایا قلمرو علم، مفهوم دین و مفهوم علم دینی را به خوبی تعریف نکرده و اینها منشأ ابهام شده است. لذا وقتی قلمرو علم را مشخص نکنیم و بگوییم علم فقط تجربه است دچار ابهام میشویم. نکته دیگر اینکه گویا تصور پایا از علم دینی این است که قرار است خودمان را به منابع دینی منحصر کنیم، در حالی که عموم محققانی که از علوم انسانی اسلامی دفاع میکنند چنین مقصودی ندارند.
همچنین، نمیتوانیم روش خود را منحصر به روش تجربی کرده و خود را از روشهای دیگر محروم کنیم. روش تابع موضوع است و از آنجا که روش علوم انسانی فراتر از روشهای تجربی است، میتوان از منابع دیگر استفاده کرد. حرف علامه مصباح یزدی این است که اسلام منبع معرفتبخشی در کنار سایر منابع همانند عقل و تجربه است و میتوان به عنوان منبع معرفت از آن استفاده کرد.
حجتالاسلام والمسلمین رضا حبیبی، استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، نیز در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
خوب بود بحث در چند لایه تنظیم میشد. لایه اول اینکه علی پایا، نماینده تام و تمام پوپر در ایران است و حتی سروش هم به این صراحت خود را وامدارد پوپر نمیداند. بدین منظور باید گزارشی از نظام اندیشه پوپر در مقاله ارائه میشد تا معلوم میشد منظومه فکری پوپر چیست و چقدر اینها در دیدگاههای آقای پایا انعکاس پیدا کرده است. مخصوصاً اینکه پوپر سیر تحول دارد و در هر دوره تاریخی ممکن است به باوری رسیده باشد.
همچنین، باید بررسی شود که چرا پوپر به استقرا اهمیت میدهد. وی مکرر استقرا را معادل علم تجربی میگیرد، در حالیکه یکی از بحثهای مفصل استاد مصباح یزدی، تفکیک بین استقرا و تجربه است و معتقدند این دو با هم متباین هستند. نکته دیگر اینکه علی پایا، دائما بین داوری و گردآوری تفکیک قائل میشوند، این هم باید به خوبی بررسی شود که چرا ایشان قائل به چنین موضوعی هستند. به نظر میرسد اگر پوپر را به لحاظ شاکله فکری و سیر بررسی دیدگاهها بررسی کنیم، مشخص میشود که اولاً پایا چقدر پوپری است و ثانیاً در زمینه علم دینی به کدام بخش از اندیشه پوپر به میزان بیشتری ارجاع داده است.
نکته دیگر تعریف از خود رئالیسم است. یکی از مباحث در اندیشه پوپر، قراردادگرایی است. وی درباره برخی از مباحث که ما آنها را گزارههای پایهای میدانیم و معتقدیم از لحاظ معرفت شناختی، بدیهی هستند، دیدگاه متفاوتی دارد و آنها را با ارجاع به عقل سلیم یا قرارداد میپذیرد که از جمله آنها رئالیسم است. بنابراین باید مشخص کنیم که از کدام واقعیت صحبت میکنیم و آن را با چه دلایلی ثابت کردهایم.
انتهای پیام