به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، نشست «تجربۀ ترجمه؛ ترجمه ادبی» با حضور احسان عباسلو، مدرس، مترجم و سرداور کتاب سال در حوزۀ ترجمه و بتول مشکین فام، عضو هیئت علمی و رئیس پژوهشکدۀ زنان دانشگاه الزهرا و احمد شهریار، شاعر و مترجم با پوشش تصویری تلویزیون اینترنتی کتاب برگزار و در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است.
احسان عباسلو در ابتدای نشست گفت: یکی از بزرگترین اشکالاتی که در نگاه به ترجمه وجود دارد این است که ترجمه را یک پروژه میدانند، در صورتی که ترجمه در اصل یک فرآیند است. دانستن یک زبان شرط لازم و کافی برای ترجمه نیست بلکه دانستن زبان بخشی از ترجمه است اما بخشی دیگر که وارد فرآیند آن میشویم و اجراییاش میکنیم، انتخاب اثر مناسب برای ترجمه است. بنابراین یک مترجم اولین درسی که باید بیاموزد این است که نگاه فرآیندی به ترجمه داشته باشند و خود را در آن فرآیند دخیل کنند.
وی ادامه داد: برای انتخاب اثر درست، بر حسب قاعده باید مترجم، پژوهشگر خوبی باشد و به تمامی جوانب آن آگاهی داشته باشد. دانستن زبان شرط لازم و کافی نیست و بهتر است زبان ادبی آن کشوررا بدانید. یکی از مشکلات دیگر در بحث دانستن زبان این است که فکر میکنیم زبان روزمره را بلدیم و هر اثری را میتوانیم ترجمه کنیم اما زبان ادبی، زبان روزمره نیست و با زبان انشایی و روزمره فاصله دارد. بسیاری از اوقات کسی که میخواهد ترجمه ادبی انجام دهد، باید زبان ادبی کشور مبدأ را هم بلد باشد.
مترجم میتواند بازآفرینی و سلیقهسازی کند
عباسلو دربارۀ جریانسازی در ترجمه، افزود: بسیاری از نویسندگان را مترجمان به جهان معرفی میکنند. مترجم میتواند بازآفرینی و سلیقهسازی کند و این سلیقهها را در بازار داخل شکل دهد..بسیاری از کتابهایی که جریانساز میشوند از لحاظ بازاری ترجمههای خوبی ندارند. جریانسازی در کشور میتواند کتابهایی را معرفی کند که شیوههای داستاننویسی ما را مدرن و شیوههای جدیدی وارد وارد کند و خیلی از این جریانات و تکنیکهای ادبی از دل این ترجمه ها بیرون آمدند.
این مدرس بیان کرد: خوب است عنوان اثر را در اول ترجمه نکنید، زیرا عنوان اثر چیزی است که اول خوانده میشود و در آخر نوشته میشود. در ترجمه هم ممکن است ذهن را به غلط به سمت و سویی ببرد و در جریان ترجمه بر قلم شما تأثیر بگذارد.
شناخت نویسنده یا شاعر برای مترجم امری واجب است
احسان عباسلو درخصوص شناخت اثر، اذعان داشت: مترجم باید نویسنده یا شاعری که میخواهد متنی از آن ترجمه کند را بشناسد، دیدگاههای فکری و ذهنی و رویکرد احساسیشان را بداند، آثارشان را بخواند و بعد به سراغ ترجمۀ آثارشان برود. مترجم باید ابزار کار خودش را درک و آن را در اختیار خود قرار دهد.
وی افزود: ترجمه فن است و مانند دیگر مشاغل ابزار خودش را میخواهد. با چند بار خواندن اثر هم ابزار کار مشخص میشود و هم استراتژی آن برای ترجمه در میآید. کتابهایی که خریداری میکنیم نوشتۀ مترجم هستند و ترجمۀ مترجم محسوب نمیشوند. ترجمه خیانت است و اگر در انتقال روح و معنای اثر مشکلی پیش بیاید و بخشی از متن زیاد و کم شود میتواند در کل متن تاثیرگذار باشد.
این نویسنده گفت: ما باید در زبان مبدأ، زبان کوچه و بازار را بدانیم و آن اثر را بشناسیم. ما ناگزیریم که همان پیام، احساس و اندیشه که در زبان مبدأ بوده را عیناً به زبان مقصد انتقال دهیم. لازم است که خود مترجم تخصصی کار کند چون به مرور زمان با اصطلاحات و زبان خاص آن حوزه آشنا میشود و زمان کمتری صرف جسنجوهای بیرونی میکند.
وی در پایان افزود: مبحث مهم دیگر، سبک شناسی است. هر نویسنده سبک خاص خود را دارد و یک مترجم باید به این سبک نوجه داشته باشد. منطق روایت در متن نه تنها در چینش داستان بلکه در پیرنگ داستان هم باید حفظ شود. اگر بخواهید داستان معمایی و جنایی ترجمه کنید باید بتوانید این منطق را حفظ کنید. متن ادبی متنی است که عادتهای معمول را برهم بزند و مترجم باید این برهم خوردن عادت را در سبک خود به کار برد. ما باید تا آنجا که میشود ایدۀ نویسنده، ذهنیت و سبک او در متنی که ترجمه میشود را رعایت کنیم.
انتقال تخیل، عاطفه، بیان و موسیقی مبدأ
در ادامۀ نشست، بتول مشکینفام دربارۀ متون ادبی، بیان کرد: سخت ترین نوع ترجمه، ترجمۀ ادبی است. در متن ادبی ذوق، سلیقه و توانمندی مترجم باید فوق العاده باشد. به هر حال متنی را که میخواهیم از زبان فارسی که زبان مبدأ باید به زبان دیگری ترجمه کنیم باید زیبایی متن مبدأ را به خوانندۀ اثر خود منتقل کنیم. اگر متن ما، متن فاخری باشد راحت تر میتوان آن را منتقل کرد اما اگر متن نتواند احساسات را به درستی منتقل کند کار را برای مترجم دشوار میکند.
وی افزود: ادیب، نویسنده و مترجم ادیب باید دست به دست هم دهند که بتوانند متنی را به خوانندۀ مقصد منتقل کنند. در ادبیات باید به بیان توجه شود و لایههای زیبا و اسرار بیانی مبدأ را ابتدا باید بچشیم که بتوانیم آن را بچشانیم. متن ادبی، متن هنجارشکنی است و خلاف توقع خواننده عمل میکند و مرتب در حال تغییر و تحول است. من مترجم باید معنایی که در دل گوینده است بفهمم که چه در ذهن این گوینده جریان پیدا می کند که بتوانم آن را منتقل کنم.
مشکینفام در انتها، گفت: انسجام متن در ترجمه بسیار مهم و این است که ارتباطات لفظی و معنایی داشته باشد. تخیل، عاطفه، بیان و موسیقی مبدأ باید کاملا به متن مقصد منتقل شود. اگر این انسجام رعایت نشود خوانندۀ مقصد نمیتواند متوجه شود که ما چه چیزی را مطرح می کنیم.
ترجمه تولید دوبارۀ اثر است
احمد شهریار، شاعر و مترجم پاکستانی، بیان کرد: ترجمه تولید دوبارۀ اثر است. وقتی مترجم سعی میکند در ترجمه سلیقه و حرفۀ خودش را به رخ بکشد بدون اینکه متن اصلی و متن مبدأ را در نظر بگیرد وظیفۀ او در وهلۀ اول این است که اثر با چه زبانی خلق شده است. پس خیانت است که در زبان دست کاری کنیم و زبان نو تحویل مخاطب دهیم. تسلط به زبان مبدأ و زبان مقصد لازم است.
وی در ادامه افزود: هیچ مترجمی ادعای این را نداردکه همۀ متون را میتواند ترجمه کند. گاهی داستانها آنقدر سخت و دشوار هستند که مترجم متنی که آسان است را انتخاب میکند. متأسفانه در جوامع امروز زبان در همۀ کشورهای دنیا افول داشته است و دلیل آن فاصله گرفتن از آن زبان و زمان است. ترجمه اشتراک فرهنگی، بازیهای زبانی و انتخاب اثر است.
انتهای پیام