در بین وقایع تاریخ اسلام، کمتر واقعهای به گستردگی، تأثیرگذاری و ماندگاری عاشورا میتوان یافت. واقعهای که سراسر دنیا را به جوش و خروش درمیآورد و همه ساله مراسم سوگواری و عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) با شور و شکوه فراوان برگزار میشود. چنین واقعه باشکوهی با نقش مهمی که در حیات مسلمانان داشته است، شایسته بررسی و مطالعه علمی از زوایای گوناگون است تا بیش از پیش شناخته شود.
سیدمحمود نجاتیحسینی، دینپژوه و مدیر گروه دین انجمن انسانشناسی ایران به مناسبت ماه محرم در سلسله مباحثی با عنوان «جامعهشناسی تاریخی - دینی عاشورا» که به همت ایکنا ضبط شده است، به بیان نکاتی درباره فرآیند عاشورا از نگاه تاریخی و جامعهشناسی پرداخته است که فیلم و متن جلسه سوم را در ادامه میبینید و میخوانید.
در دو درسگفتار قبلی سعی کردم، مقدمات روشی، پژوهشی و حتی آموزشیِ کار کردن با جامعهشناسی تاریخی - دینی عاشورا را در حد مقدورات زمانه و بضاعت علمی معرفی کنم. در این درسگفتار و درسگفتارهای بعدی تلاش میکنم این عناصر را بیشتر توضیح بدهم.
همانطور که مستحضرید، ما باید تاریخهای همزمان از جمله محرم ۶۱ هجری قمری که نزدیکترین تاریخ به آن زمان است و بعد تاریخ صدر اسلام(۶۰ سال که بسیار مهم است)، تاریخ عرب جاهلی، تاریخ تمدن بینالنهرین و تمدنهای موازی با عرب جاهلی را مورد توجه قرار دهیم.
چند نکته در این زمینه وجود دارد که باید آنها را بیان کنم. اولین نکته این است که وقتی درباره جامعهشناسی تاریخی - دینی صحبت میکنیم، میخواهیم ملاحظات اجتماعی و فرهنگی را کشف کنیم، یعنی باید ببینیم کنشگرانی که در عاشورا حضور داشتند، چه کنشگرانی که ناظر بودند، چه کنشگرانی که عامل بودند، چه کنشگران دینی که در بافتار حکومت و سپاه مقابل حسینبن علی(ع) بودند و چه کسانی که این فرایند را برنامهریزی کردند تا عاشورا شکل بگیرد، در چه حال و هوای اجتماعی زندگی میکردند.
اخیراً متنی را میخواندم که خیلی قابل تأمل بود و شاید در ملاحظات کمتر به آن توجه شده است و آن این است که در جغرافیای تاریخی - فرهنگی که این حادثه در آن اتفاق افتاده است، ویژگیهای خیلی مهمی وجود دارد. در حقیقت کربلا سرزمینی است که از آن با عناوین گوناگون مانند طف، نواویس، کربلا و مانند آن نام برده شده و بعداً «مشهد الحسین» میشود.
در اینجا یک جمعیتشناسی فرهنگی - اجتماعی و تاریخی وجود دارد که کمتر شکافته شده است. مثلاً شاید برای پژوهشهای جدید، فکت و داده قابل تأملی وجود داشته باشد که در هرگونه نتیجهگیری بسیار سرنوشتساز خواهد بود، اینکه چرا تعداد سپاهیان حسینبن علی این قدر کم است و چرا فقط یک تعداد خاصی که آن هم برگزیدگان بنیهاشم هستند، حضور دارند. یعنی طبق سنت عربی - اسلامی که کل زندگی مسلمانان را تحتالشعاع قرار داده است، به ویژه روزی که اسلام سعی کرد، این فرهنگ قبیلهای و طایفهای را تبدیل به فرهنگ نسبتاً مدرن، تمدنی و مدنی کند و امت، جای خود را به قبیله، طایفه و تعصب بدهد، ولی باز هم میبینید که این طایفهگرایی و قبیلهگرایی بسیار مهم است. بنابراین این پرسش مطرح میشود که چرا کنشگران اصلی عاشورا فقط بنیهاشم هستند و تعدادشان اینقدر کم است؟!
جمعیتشناسی در پرتو پژوهشهای جدید به ما نشان میدهد که تعداد بسیار زیادی از جمعیتی که نزدیک به محل حادثه هستند، مثلاً حتی در روستای العین که بسیار نزدیک به محل نبرد آرماگدونی و خیر و شر حسینبن علی با سپاه و سیستم و نظام یزید و یزیدی است، طایفههایی که زندگی میکنند عمدتاً مسیحی هستند و کمتر مسلمان وجود دارد و این نشان میدهد که از لحاظ تاریخی ما نباید توقع داشته باشیم، مسیحیان هم در سپاه یزید باشند و هم در سپاه حسین و یا در هیچ کدام نباشند.
این نکته را از این جهت گفتم که ببینید وقتی با نگاه جدید به عاشورا، کربلا و محرم میپردازیم و فکتهای جدید را پیدا میکنیم، چگونه این فکتهای جدید میتواند در تحلیلهای ما از عاشورا، کربلا و محرم و همچنین در شناخت ما از قضیه عاشورا و محرم و کربلا و همچنین درسهای اجتماعی - فرهنگی که میتوانیم از عاشورای حسینبن علی برای زندگی اکنونی خودمان که خیلی هم مدرن، پیشرفته و پیچیده شده است و به نظر من و بسیاری از دینپژوهان، عرفی و سکولار شده است، بگیریم. اینها ملاحظاتی است که در درسگفتارهای بعدی بیشتر درباره آن صحبت خواهم کرد.
انتهای پیام