تأملی در نظریه اصالت وجود؛ تبیین و نقد براهین ملاصدرا در اصالت وجود
کد خبر: 4199955
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۰
علی‌اکبر ضیائی در قالب کتاب نوشت

تأملی در نظریه اصالت وجود؛ تبیین و نقد براهین ملاصدرا در اصالت وجود

توده مردم در هر شرایطی علاقه به فلسفه و مباحث عقلی ندارند و با استناد به سخنان دیگران قضاوت‌های نادرستی از فیلسوفان عصر خود ابراز می‌کنند و این روند در گذشته و حال وجود داشته و در آینده نیز به علّت گسترش فضای مجازی و نبودن فضای تأمّل و تعمق در مباحث عقلی و عقل گریزی فلسفی روبه‌افزایش است.

به گزارش ایکنا، دکتر علی اکبر ضیایی در معرفی کتاب خود با عنوان «تأملی در نظریه اصالت وجود؛ تبیین و نقد براهین ملاصدرا در اصالت وجود: نوشته است: 

 انسان در مسیر تکامل خود به علوم و دانش‌هایی دست می‌یابد که در مراحل بعد از آن حرکت تدریجی این علوم مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرند و برخی همچنان معتبر و برخی دیگر به صفحات تاریخ سپرده می‌شوند و تنها در تاریخ علوم اثری از آن نظریّات باقی می‌ماند. فلسفه نیز همانند دیگر علوم نتیجه کاوش و تلاش بسیاری از دانشمندان و فیلسوفان است که دستخوش چنین تحولاتی در مسیر تکاملی‌اش گردیده است. علوم بشری و از جمله علوم عقلی در هر عصری با مسائلی روبرو بوده است که در دیگر اعصار یا به فراموشی سپرده شده‌اند و یا همچنان از منظر و دیدگاهی متفاوت از گذشتگان مورد بحث‌وبررسی و نقد قرار گرفته‌اند.

برخی مسائل فلسفی ماهیّتی ابهام‌آمیز و پیچیده دارند که شناخت آنها نیازمند آگاهی تاریخی از سیر تحولات آن اندیشه‌ها، مفهوم‌شناسی، شناخت شخصیّت و میزان آگاهی و دانش فیلسوف مبدع نظریّه و یا ناقد و شارح آن و تنقیح محل نزاع در مسأله و شناخت مبانی فلسفی هر یک از فیلسوفان و یا اطراف نزاع است، زیرا گاهی اختلاف فلاسفه در مفهوم‌شناسی است و هر یک از آنها بر اساس تعریفی که از یک مفهوم خاص دارند استدلال خود را تبیین می‌کنند و دیگری با به‌کارگیری همان اصطلاح در معنایی دیگر استدلال خود را علیه گروه اول اقامه می‌نماید و این نزاع به‌صورت مشاجرات لفظی غیرقابل‌حلّ باقی‌مانده‌اند. مسأله اصالت وجود یا ماهیّت از جمله مسائلی است که شاید بتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ فلسفه اسلامی بشمار آورد و هر اندازه نقد و بررسی چنین مسائلی در مجامع علمی صورت گیرد ابعاد و دامنه و تأثیرات آن در فرهنگ و تمدن اسلامی و انسانی گسترده‌تر خواهد بود.

بدیهی است که اگر ارسطو و افلاطون و دیگر فلاسفه یونان به دانش‌های عصر ابن‌سینا و ابن رشد و فارابی دست می‌یافتند بدون شک و تردید در بسیاری از مسائل فلسفی و دیدگاه‌های خود تجدیدنظر می‌کردند و اگر ابن‌سینا و فارابی و دیگر فلاسفه مشاء به تحولات علمی و فلسفی عصر میرداماد و ملاصدرا آگاهی می‌داشتند بدون شک و تردید در برخی دیدگاه‌های فلسفی خود مطابق با دانش عصر خود تغییراتی قائل می‌شدند و اگر ملاصدرا و شارحان آثار وی به دانش عصر مدرن و علوم‌شناختی و فلسفه اطلاعات و فلسفه علم و علوم عصب‌شناختی آگاهی می‌داشتند در مسائل مهمی چون وجود ذهنی و ادراک و معقولات ثانوی فلسفی و مانند آنها تجدیدنظر می‌کردند و شاید زمانی نیز فرارسد که فیلسوفان در بسیاری از یافته‌های فلسفی در عصر کنونی شک و تردید نمایند و یا آنها را به صفحات سرد تاریخ بسپارند و این سنت پژوهش‌های علمی و عقلی بشر است که همواره در تکاپوی حقیقت به یافته‌های جدید دست می‌یابد و به نقد و بررسی آرا و نظریّات دانشمندان گذشته بر اساس آخرین یافته‌های علمی و فلسفی می‌پردازد.

فلسفه به انسان می‌آموزد که عقاید و سنت‌های حاکم بر جامعه به حریم اندیشه‌های او راه نیابد، اما این بدین معنی نیست که اندیشه‌های انسان بیگانه از میراث فکری گذشتگان و متفکّران قبل از او باشد و آنها را ناچیز و بی‌اهمیت قلمداد نماید، بلکه هر انسانی برای خلق اندیشه نو و ابداع فکری بر شانه‌های فیلسوفان پیش از خود نشسته است و آرا و نظریّات آنان را مورد کنکاش و نقد و بررسی قرار می‌دهد و نباید چنین پنداشت که سخنان فیلسوفان پیش از عصر ما نیز همواره در میان مردم عصر آنان پذیرفته شده بوده است، بلکه گاهی متفکّران و فیلسوفان با نقدهای تند و گاه با نگاهی تحقیرآمیز و آمیخته با تکفیر به نظریّات ابداعی ملاصدرا و پیروان او می‌نگریسته‌اند، اما به‌مرورزمان اندیشه‌های ملاصدرا به‌صورت عام مورد پذیرش فیلسوفان پس از او قرار گرفت و تا به امروز نیز این روند ادامه دارد.

اصالت مادّه نخستین دیدگاه‌های فلاسفه یونان باستان را تشکیل می‌داد و در سیر تکاملی آن فلسفه به اصالت هستی و وجود اعتقاد پیدا کردند و با واردشدن مفهوم لوگوس در ادبیات مسیحی اعتقاد به نخستین «کلمه» یا «عقل اول» برای توجیه تثلیث نقش مهمی در آثار فلاسفه الهی رواج بسیاری یافت و با پایان‌یافتن دوران قرون‌وسطی و پیدایش رنسانس علمی دوباره اصالت مادّه در صدر مباحث علمی قرار گرفت و هم اکنون نیز در فیزیک مدرن انرژی سخن از این است که آیا مادّه در خارج اصالت دارد یا انرژی، زیرا دانشمندان انرژی را عامل حرکت و امتداد مادّه می‌دانند که غیرمعلوم الذات و شیء فی‌نفسه و مطلق است. سخن آنان در این است که آیا این انرژی خود شاغل حیّز و منبسط و ممتد و جوهری مادی است و یا همچون فکر است که ما آن را غیر حیّز و غیر ممتد در جهات نمی‌دانیم. آیا در دل مادّه امری غیر‌مادی نهفته است که به آن صورت و نیرو می‌دهد و خود دارای حیات و اختیار مخصوص به خویش است و این امر نهفته لطیف دارای آثار حرکت و جنبش در همه جهان هستی است که ماهیّت نهایی همه اشیای مادی است؟

اینها پرسش‌هایی است که ذهن بشر کنونی را در فیزیک مدرن و فلسفه آن به خود مشغول کرده است. به عقیده دانشمندان انرژی امری جدا از مادّه نیست و رابطه انرژی و مادّه بی‌شباهت به رابطه روح و جسم از منظر دوگانه انگاران الهی نیست که به دو اصل مادّه و روح یا مجرّدات عقلی اعتقاد دارند. مادی‌گرایان با اصالت مادّه روح و مجرّدات را از عالم ملکوت به عالم ناسوت برده‌اند و فلاسفه الهی با قائل‌شدن به اصالت وجود عوالم مادی را به عالم ملکوت هویّت بخشیده‌اند و موجودات مادی را جلوه‌ای ذات باری‌تعالی و یا تعیّنی از تعیّنات ممکن دانسته‌اند که عین ربط به حقیقت هستی است و چون ظلّی از ذی‌ظلّ و پرتویی از ذات حق‌تعالی می‌باشد.

سؤالی که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا چنین نگرشی از منظر جامعه‌شناختی و معرفت‌شناختی می‌تواند با علل رشد و عقب‌ماندگی انسان در عصر مدرن ارتباط داشته باشد. بدیهی است تفکّر فلسفی نقش بنیادین در ساختار تمدن بشری دارد و هر اندیشه فلسفی می‌تواند در رشد و تعالی و یا عقب‌ماندگی انسان‌ها نقش ایفا نماید که این امر نیازمند کنکاشی دیگر در ابعاد جامعه‌شناسانه افکار فلسفی است و باید در فرصتی دیگر به این مهم پرداخت.

توده مردم در هر شرایطی علاقه به فلسفه و مباحث عقلی ندارند و با استناد به سخنان دیگران قضاوت‌های نادرستی از فیلسوفان عصر خود ابراز می‌کنند و این روند در گذشته و حال وجود داشته و در آینده نیز به علّت گسترش فضای مجازی و نبودن فضای تأمّل و تعمق در مباحث عقلی و عقل گریزی فلسفی روبه‌افزایش است.

اگر فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه زمینه را برای اندیشه‌ورزی و نظریّه‌پردازی فلسفی فراهم نیاورد عقل‌ورزی فلسفی به بوته فراموشی سپرده می‌شود و تقلید کورکورانه و خرافات و سخنان بیهوده بر فضای جامعه حاکم می‌گردد. میزان اندیشه‌ورزی و عقل‌گرایی در نسل‌های گذشته ما بر نظام فکری نسل کنونی ما تأثیر فراوان دارد و هر اندازه که فیلسوفان و متفکّران و اندیشمندان در نسل‌های قبل از ما در تربیت نسل اندیشه‌ورز تلاش کرده باشند نتیجه آن را در رفتار و کردار و سخنان نسل کنونی مشاهده خواهیم کرد.

همان گونه که در مبحث تاریخ اصل نخستین در فلاسفه یونان خواهیم دید برخی از فلاسفه یونان بیشتر به اصالت مادّه اعتقاد داشته‌اند و در مصداق آن سخن‌های بسیاری گفته‌اند و برخی نیز به عوالم روحانی و خدایان متعدّد و یا خدای واحد اعتقاد داشتند و اصل نخستین و اصالت را به غیر مادّه تسرّی می‌داده‌اند و در نهایت به اصالت وجود و هستی اعتقاد پیدا کرده‌اند که در بخش پیشینه اصالت وجود در فلاسفه یونان به آن خواهیم پرداخت. فلاسفه یونان اصل نخستین یا اصالت را به هوا، آب و مانند آنها داده‌اند و شاید برخی این سخنان را بیهوده و خرافی بدانند که صرف‌کردن وقت و تلاش در فهم آنها اتلاف عمر دانسته شود، اما باید بدانیم که همین نظریّات به‌ظاهر ساده و غیرعلمی و یا غیرفلسفی توانستند در دایره‌ای کوچک و محدود به مغزهای انباشته از افسانه‌های کهن تکانی داده و آنها را به اندیشیدن درباره اصل هستی و جهان وادارد.

اندیشیدن و فلسفیدن درباره اصل هستی در دوران یونان باستان تا دوران تمدن اسلامی همچنان به حرکت مستمر خود ادامه داده است تا اینکه اکنون با نظریّات مختلفی چون جهان‌های موازی و نظریّه پیدایش جهان از بیگ بنگ در دنیای غرب و نظریّه اصالت وجود در حکمت متعالیه آشنا شده‌ایم و همچنان باید روند دوباره اندیشیدن در باره مسائل بنیادین هستی برای پیداکردن پاسخ‌هایی به ناشناخته‌های جهان پهناور هستی و رمز و رموز پیدایش آن ادامه یابد و نگارش این کتاب به‌عنوان «تأمّلی در نظریّه اصالت وجود» در همین راستا بوده است که امیدوارم به‌عنوان «یک تأمّل» فلسفی و نه یافته‌های مسلّم عقلانی مورد پذیرش اهل تدبر و اندیشه قرار گیرد.

این اثر صرفاً یک تکانه‌ای کوچک به اندیشه افرادی است که درباره اصل هستی و یافته‌های فلاسفه‌ای چون ملاصدرا می‌اندیشند و درصدد یافتن حقیقت هستی و ارائه پاسخ به بنیادی‌ترین مسأله در نظام فلسفی یعنی وجود هستند.

سؤالات و تأمّلات نگارنده تنها ازاین‌جهت به دیدگاه‌های ملاصدرا و پیروان او وارد شده است که شاید همین ایرادات و اشکالات به ذهن خواننده محترم نیز رسیده باشد، اما عظمت نظام فلسفی ملاصدرا و شخصیّت والای او در میان اندیشمندان عصر ما مانع از ابراز آن نقدها و تأمّلات در گفتار و نوشتار فلسفی باشد، به همین علّت بیان آن نقدها می‌تواند زمینه را برای مطرح‌کردن سؤالات بیشتر و کنکاش نقّادانه نسبت به دیدگاه‌های رایج فلسفی هموار سازد، زیرا اگر جامعه‌ای با نقد منصفانه و به‌دور از تعصب همراه و همدل نباشد به‌زودی با اضمحلال و نابودی در حیطه تفکّر روبرو خواهد شد.

مهم نیست که در کنکاش و پژوهش تا چه اندازه به حقیقت نزدیک می‌شویم، مهم آن است که هیچگاه این سیر تکاملی فکر بشری را از تکاپو و نقّادی بازنداریم و تلاش فکری و فلسفی خود را برای درک عمیق‌تر از خالق هستی، موجودات در جهان پهناور و ابعاد ناشناخته انسان ادامه دهیم و از خطاهای فکری و لغزش‌های قلمی نیز نهراسیم، زیرا به جز وحی الهی و سخنان انبیا و ائمه اطهار علیهم‌السلام نمی‌توان یافته‌های علمی و فلسفی بشر را مصون از خطا و لغزش دانست.

در گزاره‌های متون مقدّس و روایات صحیحه که تردیدی از صدور آنها از جانب معصوم علیه‌السلام نداریم تفسیرها و برداشت‌های مختلفی توسط مفسران، متکلمان و فیلسوفان صورت می‌گیرد که برخی از آنها قابل‌قبول و برخی دیگر به دلایلی مورد نقد قرار می‌گیرند.

موضوع اصالت وجود یا ماهیّت از مهم‌ترین مسائل فلسفی است که بسیاری از مسائل نظام فلسفی را تحت‌تأثیر قرار داده است. طرفداران هریک براهینی برای اثبات مطلوب خود ارائه کرده‌اند که می‌توان به آنها مراجعه نکرد و کاخ‌های بلندی را که بر آنها ساخته‌اند مشاهده نمود، به‌ویژه طرفداران ملاصدرا و شارحین آثار او که بر نظریّه اصالت وجود بناهای عظیمی را چون تشکیک وجود، حرکت جوهری و وحدت وجود برافراشته‌اند و چندین قرن است که اندیشمندان بسیاری در آن بناهای زیبا و فاخر سکنی گزیده و از آثار و برکات آن تخیّلات بلند بهره‌مند شده و به‌زعم خویش بر اریکه قدسی تکیه کرده‌اند و به تماشای تجلّیات و انوار الهی مشغول هستند و به حق‌الیقین همه معارف قرآنی و روایات مرویّ از اهل‌بیت علیهم‌السلام را با نظریّه اصالت وجود تفسیر و تبیین می‌کنند. برخی از فلاسفه و متکلمین نیز اصالت وجود را رد کرده و از اصالت ماهیّت همچون شیخ اشراق دفاع نموده‌اند.

سال‌ها بود که اصالت وجود یا ماهیّت در ذهن من لاینحل مانده بود و فایده این بحث را دقیقاً نمی‌فهمیدم تا اینکه در ذی‌الحجه سال 1402 شمسی در مکه مکرمه در هتل بلد طیب مدتی به این موضوع تدبر کردم و تصمیم گرفتم حداقل ابعاد شناختی این موضوع را برای شخص خودم روشن‌تر سازم تا از این تردید و شک خارج شوم. کتاب حاضر تلاشی است که نویسنده برای فهم موضوع اصالت وجود و اشکالاتی که بر ذهن او گذشته است انجام داده است. در ایام و لیالی حج در مکه مکرمه یا مدینه منوره به موضوع وحدت وجود می اندیشیدم و رابطه وجود در دو شیء متمایز را درک نمی‌کردم، یعنی چگونه دو شیء از نظر وجودی یکی هستند، درحالی‌که هر یک دارای اجزای خود با خواص مشخص است، آیا وجود داشتن هر یک به معنای یک حقیقت مشترک میان آن دو است و اختلاف میان آن دو به مراتب وجود بستگی دارد، آن گونه که طرفداران اصالت وجود می‌گویند؟

آیا بر اساس اصالت ماهیّت، وجود شیء چیزی جز مفهومی ذهنی نیست که از وجود خارجی انتزاع شده است؟ یعنی ممکنات در خارج از ذهن به تحلیل عقلی دارای وجود و ماهیّت هستند، ولی این دو مفهوم در خارج از ذهن یک حقیقتی به نام زید مثلاً دارد. حال این سؤال مطرح می‌شود که مصداق و فرد واقعی مفهوم وجود است و بالعرض مصداق ماهیّت قرار گرفته است و یا مصداق واقعی ماهیّت انسان در خارج است و بالعرض مصداق وجود شده است؟ آیا نمی‌توان تصوّر کرد که نه وجود و نه ماهیّت اصالت ندارند، بلکه همان وجود مقیّد در خارج اصالت دارد، یعنی قائل به اصالت موجود شویم و نه اصالت وجود یا ماهیّت؟ درهرحال کتاب حاضر نتیجه کنکاش شخصی نگارنده برای رفع شک و تردیدهای موجود درباره اصالت وجود، ماهیّت یا موجد بالفعل خارجی است و عموماً بیشتر آثار نگارنده نتیجه دغدغه‌های فکری او در مراحل مختلف زندگی بوده است و شاید کمتر به اندیشه‌ورزی و نگارش مطالب مفید برای دیگران می‌اندیشیده است و این نقصی است که معمولاً متوجه افرادی می‌شود که با کنجکاوی تمام به دنبال شناخت اسرار هستی و پاسخ‌دادن به ناشناخته‌ها در جهان مادی و غیرمادی هستند و شاید عمر کوتاه انسان به‌اندازه‌ای نباشد که توفیق تربیت شاگردان و علم‌آموزی به دیگران حاصل گردد. درهرحال وضعیت دغدغه‌های فکر نگارنده تا کنون چنین بوده است و شاید زمانی فرارسد که به فکر تألیف آثاری برای دیگران باشد. چنین آثاری طبیعتاً در چارچوب کتاب‌های آموزشی یا فلسفی کلاسیک قرار نمی‌گیرند، اما می‌توانند تا حدودی راه را برای اندیشیدن به مسائل مهم فلسفی و جهان‌بینی دینی و غیردینی باز نماید.

به عقیده ملاصدرا مفاهیمی ذهنی چون وجود و ماهیّت که از موجود خارج از ذهن انتزاع می‌شوند اصالت ندارند و اصالت وجود به اسم‌مصدری وجود یا همان «بودن و یا هستی» در خارج از ذهن تعلق می‌گیرد. به عقیده وی این هستی دارای مراتب شدت و ضعف یعنی قابل تشکیک است و این هستی دارای وحدت بوده و همه مراتب وجود را شامل می‌گردد. سؤال دیگر این است که آیا اسم‌مصدری وجود بنا به قول ملاصدرا قابل‌اثبات است؟ و اگر بتوانیم اصالت وجود یا ماهیّت را ردّ کنیم در آن صورت اصالت موجود به اثبات نرسیده است؟ و چرا اصولاً باید به یکی از دو آن نظریّه یعنی اصالت وجود یا ماهیّت اعتقاد داشته باشیم؟ آیا واقعیّت امر دائر مدار وجود و ماهیّت است که باید یکی را اصیل بدانیم و دیگری را اعتباری، آیا امر سومی قابل ادراک نیست که اصالت نه با وجود به معنای اسم‌مصدری و نه با ماهیّت بما هی باشد؟

 به نظر می‌رسد شیء خارجی بما هو اصالت دارد و نه وجود و یا ماهیّت آن، یعنی اصالت موجود به عقلانیت نزدیک‌تر است تا اصالت وجود یا ماهیّت. سید حیدر آملی و ملاصدرای شیرازی و بسیاری از فلاسفه معاصر ایران اعتقاد دارند که وجود اصیل است و ماهیّت امری اعتباری و انتزاعی از حدود وجودات خاصه است و شیخ اشراق و محقق دوانی و بسیاری از متکلمین ماهیّت را اصیل و وجود را امری اعتباری و انتزاعی از ماهیّات خارجی می‌دانند که بر آن ماهیّات حمل می‌گردد.

منظور از اصالت ماهیّت این است که ماهیّت در خارج از ذهن دارای مصداق واقعی به نام انسان مثلاً است که وجود از آن انتزاع می‌شود. منظور از اسم‌مصدری وجود همان مصداق خارجی وجود است و نه لفظ و مفهوم آن و منظور ملاصدرا از ماهیّت همان مصداق خارجی ماهیّت مثلاً انسان است و نه مفهوم و لفظ آن. فرض ملاصدرا و طرف‌داران اصالت وجود این است که در خارج از ذهن یک امر بسیط واحدی به نام انسان داریم که ذهن از آن دو مفهوم وجود و ماهیّت را انتزاع می‌کند و چون در خارج تنها یک امر حقیقت بالذات دارد، بنابراین یا انسان مصداق ماهیّت است و وجود امری اعتباری است و یا وجود اصالت دارد و ماهیّت امری اعتباری است و نمی‌شود هر دو اصالت داشته باشند، زیرا در حاق واقع با یک حقیقت روبرو هستیم و نه دو حقیقت. در این کتاب استدلال طرف‌داران اصالت وجود را مورد مناقشه قرار داده‌ایم و گفته‌ایم که ما در خارج از ذهن با یک حقیقت واحد بسیط روبرو نیستیم، بلکه حقیقت خارجی وجود مقیّد یا وجود متحد با ماهیّت است و این وجود مقیّد منشأ دو تصوّر وجود و ماهیّت در ذهن می‌گردد، بنابراین اصالت با موجود و یا اتحاد وجود و ماهیّت در یک حقیقت و یک مصداق خارجی است.

چه‌بسا نه قول اصحاب اصالت وجود قابل‌اثبات باشد و نه قول اصحاب اصالت ماهیّت، بلکه امر سومی به نام اصالت موجود یا اتحاد وجود و ماهیّت در موجود مقیّد نیز وجود داشته باشد که می‌توان آن را با نفی دو گروه اول به اثبات رساند. در بحث اصالت وجود یا ماهیّت سخن از اصالت دو مفهوم ذهنی وجود و ماهیّت نیست، بلکه مقصود این است که در خارج از ذهن کدام حقیقت اولاً و بالذات واقعیّت دارد و منشأ آثار واقعی در خارج از ذهن می‌گردد، وگرنه تا کنون کسی ادّعای اصالت در امر اعتباری و ذهنی ننموده است و بطلان آن اظهر من الشمس است.

مناقشاتی که در دیدگاه طرف‌داران اصالت وجود مطرح می‌گردد بدین معنی نیست که همه آن فحول فلاسفه چون ملاصدرا و حاج ملا هادی سبزواری و دیگران به‌طورکلی به‌اشتباه رفته‌اند و ما مکتب جدیدی در اصالت موجود به‌جای وجود آورده‌ایم، بلکه منظور ما از تحریر این کتاب تمرین و مشق فلسفی در مسلّم ندانستن یافته‌های بزرگان فلسفه و کوشش در توسعه و گسترش فهم نقّادانه از فلسفه است و شاید کسانی در آینده نیز پیدا شوند که این دیدگاه را به مذاق فلسفی خود مناسب‌تر تشخیص دهند و در تقویت این دیدگاه ادلّه و شواهد دیگری را نیز بیفزایند و از این منظر راه برای فلسفه نقّادی در ایران گسترش بیشتر یابد و به همین علّت است که نام این کتاب را تأمّلی در نظریه اصالت وجود گذاشتم تا بیشتر بیانگر تأمّلات شخصی نگارنده درباره یکی از امهات فلسفی در حکمت متعالیه باشد.

ایراد مناقشات و اشکالات بر اصالت وجود از طرف نگارنده به معنی نادیده‌انگاشتن دانشمندان بزرگ فلسفه و دستاوردهای عظیم آنان در مکتب اصالت وجود نیست، و همه می‌دانند که اصالت وجود مبنای برپاساختن کاخی عظیم و پرشکوهی با ایوان‌ها و رواق‌های پر زرق‌وبرق تشکیک وجود و حرکت جوهری و برهان صدیقین ملاصدرا در اثبات واجب‌الوجود بوده است و نظریّه‌پرداز و معمار این بنای پرشکوه معرفتی کسی نیز جز صدرالمتألهین معروف به ملاصدرای شیرازی که کسی در علوم الهی و فلسفه ماوراءالطبیعه بلندای مقام شامخ او را درک نکرده و غواصان برجسته در طول این چهار قرن هر یک به استعداد و توان خویش درهای گهربار را از دریای وجود او صید کرده‌اند، بنابراین این کتاب با به چالش کشیدن دیدگاه‌های ملاصدرا در مبحث اصالت وجود درصدد نمایاندن چهره درخشان این فیلسوف الهی و برگرفتن پرده از حجاب‌های معرفتی نگارنده به دانش‌پژوهان و علاقه‌مندان به مباحث عقلی و معرفتی است و بی‌تردید از اهمیت جایگاه رفیع این دانشمند فرزانه و طرف‌داران وی نمی‌کاهد، بلکه نشان می‌دهد که این معماری زیبا در معرفت‌شناختی هنوز پابرجا بوده و در جایگاه رفیع علوم عقلی همچنان می‌درخشد و انظار اندیشمندان جهان را به خود جلب کرده است.

ملاصدرا نیز خود از استقلال فکری در مباحث فلسفی برخوردار بود و همواره با دیده نقّادی به یافته‌های معرفتی اساتید خود و فلاسفه پیش از خود می‌نگریست و این استقلال فکری را هرگز فدای هیچ اسم و رسمی به جز رضای الهی نمی‌کرد و ما که در عصر دیجیتال و رسانه فرسنگ‌ها از معارف عمیق فلسفی به‌دور افتاده‌ایم باید در اندیشه‌های خود بازنگری کنیم و ضمن ارج‌نهادن به میراث فکری و فلسفی خود با نقّادی هر چه بیشتر به اعتلا و رشد معارف عقلی کمک نماییم.

سید جلال‌الدین آشتیانی در وصف ملاصدرا چنین نوشته است: «آخوند ملاصدرا در پروراندن مسائل غامض اعجاز نموده است. در حسن تعبیر و سلاست کلام و جودت تقریر و تحریر در بین مؤلفان نظیر ندارد، مشکل‌ترین مطلب علمی را به صورت‌های مختلف و عبارات گوناگون بیان کرده است، لذا کتب او ازاین‌جهت بر کتب سایر فلاسفه ترجیح دارد، بین تحقیق تام و تتبع کامل و دقت نظر به‌حداعلا جمع کرده است. در حل هیچ مشکل علمی اظهار عجز ننموده است. در جمع بین مبانی حکمی و حکمت بحثی و قواعد ذوقی و عرفانی کسی به پایه او نرسیده است. در سلوک علمی و فهم حقایق و حل غوامض همیشه راه اعتدال را پیموده و از تعصب خشک و بی جا و طرف‌داری یک‌جانبه خودداری نموده است و به پیروان خود این معنا را توصیه کرده است». [1]

در خاتمه به وصیت صدرالمتألهین ملاصدرای شیرازی برمی‌گردیم که طالبان حقیقت را چنین سفارش می‌کند: «انشدک بالله و ملکوته و اهل رسالاته ان تترک عادة النفوس السفلیة من الالف بما هو المشهور بین الجمهور و التوحش عما لم تسمعه من المشایخ و الاباء و ان کان مبرهناً علیه بالحجة البیضاء فلاتکن ممن ذمهم الله علی التقلید المحض من غیر برهان من مواضع کثیرة من القرآن کقوله: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کتابٍ مُنِیرٍ (سوره حج، آیه 8) وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیهِ آبَاءَنَا (سوره مائده، آیه 104)[2]، فایاک ان تجعل مقاصد الشریعة الالهیة و حقایق الملة الحنیفة مقصورة علی ما سمعته من معلمیک و اشیاخک منذ اول اسلامک، فتجمد دائماً علی عتبة بابک و مقامک غیر مهاجر الی ربک، بل اتبع ملة ابینا الحقیق ابراهیم حنیفاً مسلّماً حیث قال لابیه المجازی: «یا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیطَانَ»،[3] «وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّی سَیهْدِینِ»،[4] فاذهب الی ربک و سافر من بیت حجابک و عتبة بابک مهاجراً الی الله و رسولته لتری من آیات الجبروت و عجائب الملکوت ما الا عین رأت و لا اذن سمعت»،[5] یعنی: «تو را بر خدای جهان فرشتگان سوگند از خوی مردم فرومایه و تیره نهاد و زشت‌کردار دوری جوی و آنچه در چشم همگان نیک افتد مپسند و از سخن که از استادان تا کنون نشنیدی و اینجا به برهان هویدا گشت هراسناک مباش و انگیخته مگرد. از مشتی دون و سفله که به تقلید محض بسنده کردند و در قرآن مورد نکوهش قرار گرفتند دوری گزین، زیرا خدای بزرگ در نامه آسمانی در باره آنان گفت: «و از مردم کس هست که از روی جهل و گمراهی و بی‌هیچ هدایت و کتاب و حجت روشن در کار خدا جدل می‌کند». زنهار مقاصد شریعت دادار گیتی و اسرار کیش آسمانی را دستخوش گفتار استادان قرار ندهی و آنچه در آغاز اسلام و عنفوان شباب از مبانی عقاید به دست آوردی بر آنها بسنده نکنی، زیرا اگر آدمی بر عقاید آغاز اسلام و اوان جوانی اقتصار کرد بر آستان در و نخستین پایه فرومانده دگرباره ره پروردگار نمی‌پوید. پس باید از ملت ابراهیم که به پاکی گراییدند پیروی کرد و او را نمودار عادت خویش قرار داد، چنان که خدای بزرگ از زبان ابراهیم گفت: «همانا من به‌سوی پروردگارم می‌روم که من را هدایت خواهد نمود» [6] و ابراهیم چون دید پدر مجازی خویش را که ره ناسپاسان و سیه ساران می‌پوید در نکوهش او گفت: «ای پدر، هرگز شیطان را نپرست»، [7] پس ای خواننده گرانقدر از جهان عنصر بیرون آی و ره پروردگار خویش پوی تا از جهان روشن خرد و جایگاه والای فرشتگان آگاه گردی و از آنجا مایه حیات جاوید و مدد جان گیری و آنچه هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر هیچ دلی فراز نامده ببینی و بشنوی و بر تو فراز آید».[8] اکنون به حول و قوه الهی گوش جان به نصایح ملاصدرا می‌سپاریم و سعی می‌کنیم تا آرای او را در اصالت وجود در حد وسع و توان اندک مورد مناقشه قرار دهیم.

در تبیین آرای فلاسفه در اثبات اصالت ماهیّت یا اصالت وجود گاهی مجبور شده‌ایم که اصل متن به زبان عربی را بیاوریم و آن را ترجمه و مورد بحث‌وبررسی قرار دهیم، زیرا ممکن است خواننده محترم بخواهد اصل مطلب را به زبان عربی بداند و فهم ما از آن متن را به دیده نقّادی بنگرد.

امیدوارم این کتاب مختصر راه را برای اندیشیدن نقّادانه در یکی از اصول مهم فلسفه و حکمت متعالیه باز نماید و وظیفه همه ما علاقه‌مندان به مباحث عقلی آن است که سخنان بزرگانی چون ابن سینا و شیخ اشراق و سید حیدر آملی و ملاصدرای شیرازی را به دیده نقد بنگریم و درستی و نادرستی آنها را در بوته براهین عقلی بیازماییم و با نقّادی منصفانه راه را برای رشد علوم عقلی فراهم سازیم.

 

 

 

[1] جلال الدین آشتیانی، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ص 28-29.

[2] در متن عرشیه این آیات چنین نقل به مضمون شده است: واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه آبائنا، بدیهی است که اختلاف زیادی با اصل آیه شریفه دارد و ملاصدرا به حافظه خود در بیان این آیه اکتفا نموده است و از چنین اشتباهاتی در نقل آیات و روایات در سخنان بزرگان بسیار اتفاق می افتد.

[3]  سوره مریم، آیه 44.

[4]  سوره صافات، آیه 99.

[5] ملاصدرا، عرشیه، ترجمه غلامحسین آهنی، اصفهان، کتابفروشی شهریار، 1341، ص 286.

[6] صافات، آیه 99.

[7]  مریم، آیه 44.

[8] ملاصدرا، عرشیه، ص 170.

انتهای پیام
captcha