خشم حالت برانگیختگی و هیجان شدید در هنگام روبهرو شدن با محرکهای نامناسب محیطی است. احساس خشم بخشی از زندگی ما بوده و همه کودکان به نوعی آن را تجربه میکنند. از این رو باید به آنها بیاموزیم که چگونه با خشم خود کنار بیایند. کودکان گاهی احساساتشان را از طریق رفتار بروز میدهند؛ زیرا این تنها روشی است که به کمک آن میتوانند آنچه را احساس میکنند، بیان کنند.
اینکه خشم در کودکان از چه سنی بروز میکند، چه زمانی میتوانیم یک رفتار را ناشی از خشم بدانیم، علت این رفتارها چیست، والدین در مقابل این رفتارها باید چه واکنشی نشان دهند و راهکارهای مدیریت خشم در کودکان چگونه است و ... سوالهایی است که در مصاحبه با زهرا عزیزی، روانشناس کودک در پی پاسخ به آنها هستیم.
بخش نخست صحبتهای این روانشناس و درمانگر کودک را با خبرنگار ایکنا میخوانید؛
میخواهیم درباره این صحبت کنیم که والدین و مراقبان کودک برای مدیریت رفتارهای پرخاشگرانه کودکان به ویژه کودکان نوپا چه کنند و کودکان ما باید چگونه یاد بگیرند که هیجانهای خود را مدیریت کنند. وقتی درباره نوپاها صحبت میکنیم از صفر تا سهسالگی را شامل میشود که کودکان زیر سه سال نوپا محسوب میشوند. سن حساس در این بازه، ۱۸ ماهگی تا سهسالگی است و در این سن نوپاها متوجه استقلال خود از والدین و جهان میشوند. تا قبل از این، کودکان خود را بخشی از والدین و جهان میدانند، اما به تدریج وقتی یاد میگیرند با پای خود به توپ شوت بزنند، راه بروند و با دست خود چیزی را بردارند، متوجه میشوند که وجود مستقلی از جهان دارند و آنچه برای آنها جالب است اینکه، تلاش میکنند، خودشان را ثابت کنند. در این تلاش، آنها علاقهمندیها و اعتراضات خود را بیان میکنند و تا جایی که میتوانند سعی دارند، مستقل عمل کنند.
طبیعی است که کودکان در این سن پرخاشگر باشند و علت آن هم این است که آنها خودکنترلی ضعیفی دارند و تازه یاد گرفتهاند که مهارتهایی چون انتظار کشیدن، تحسین کردن، رعایت نوبت و ... را بیاموزند و برای همین پرخاشگر بودن در این سن بسیار طبیعی است و همچنین این کودکان، تازه کلام خود را شکل میدهند و بیشتر با رفتارهای خود خواستههایشان را به ما میفهمانند.
مثلاً وقتی یک اسباب بازی را میخواهند، آن را به ما نشان میدهند یا با کلمههایی نشان میدهند که میخواهند بیرون بروند. کلام آنها ناقص است و به تدریج منظورشان را به ما میفهمانند و این بسیار طبیعی است که وقتی آنها عصبانی، خسته و هیجانی میشوند، نمیتوانند بیان کنند که خسته یا عصبانی هستند، رفتارهای عجیب و غریبی نظیر زدن، هل دادن، چنگ گرفتن، لگد زدن یا گاز گرفتن را بروز میدهند و پشت همه اینها این است که میخواهند نشان دهند، عصبانی هستند و خسته شدهاند. خیلی وقتها میخواهند بگویند که نمیخواهند کسی دستشان را بگیرد یا کسی بغلشان کند.
مثل همه جنبههای رشدی، رفتار پرخاشگرانه کودکان طیف گستردهای دارد، بعضی از بچهها این رفتارها را بیشتر بروز میدهند و بعضی از آنها این طور نیستند و به اصطلاح بچههای آسانتری هستند. اما بچههایی که تکانشگر هستند و واکنشهای شدیدی دارند، عموماً در کنترل هیجان هم مشکلات بیشتری دارند، بنابراین خیلی مهم است که فرزند خود را مقایسه نکنید که چرا بچه من این کار را میکند یا چرا این کار را نمیکند و پیدا کنید که فرزند شما در کدام دسته قرار دارد، احساساتش را چگونه بروز میدهد. اینها تفاوتهای فردی است که بچههای برونگراتر و تکانشگرتر هیجانهای خود را بیشتر بروز بدهند و آنهایی که کلام در آنها شکل نگرفته است، رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری داشته باشند.
به عنوان یک والد یکی از کارهایی که قرار است، انجام دهید این است که به نوپای خود کمک کنید، احساساتش را بفمهد و بعد از آن، ابراز آن را به شیوهای درست و غیر پرخاشگرانه یاد بگیرد. این کار، اصلاً آسان نیست و صبر و زمان زیادی میخواهد، اما مطمئناً با حمایت و راهنمایی والدین، کودک در ماهها و سالهای آینده یاد میگیرد که هیجانهایش را درک و آنها را به صورت درست ابراز کرده و بتواند آنها را مدیریت کند.
اکنون میخواهیم ویژگیهای کودکان صفر تا ۱۲ ماهگی، ۱۲ تا ۲۴ ماهگی و ۲۴ تا ۳۶ ماهگی را به صورت مجزا بیان کنیم، چون کودکان در این دورهها ویژگیهای مشترکی دارند و در اولین مرحله یعنی تولد تا ۱۲ ماهگی یکی از بزرگترین چالشهای والدین، در رفتارهای پرخاشگرانه کودکان این است که این رفتارها هم به لحاظ حسی و هم جسمی میتواند بسیار آزاردهنده باشد. به این صورت که وقتی کودک شما با مشت به بینی شما میزند یا موهای شما را میکشد یا سینه مادر را زمان شیر خوردن گاز میگیرد، این طبیعی است که دردتان خواهد گرفت و از کوره در بروید و از دستش عصبانی شوید ولی این را بدانید که کودکان دوست ندارند، شما را به عنوان عزیزترین فرد زندگیشان اذیت کنند و به شما آسیبی بزنند، آنها فقط در حال کشف جهان اطرافشان به وسیله حواس پنجگانه هستند و با گاز گرفتن، چنگ زدن، ضربه زدن و دیدن نتیجه آن میفهمند که دنیا چگونه است.
متأسفانه در اغلب موارد هم با برخورد شدید والدین روبرو میشوند. اگر بخواهیم از نگاه نوزاد یا نوپا جهان را ببینیم، او با مشت به بینی مادر میزند و میخواهد ببیند نتیجه چه میشود یا وقتی موهای مادر را میکشد، داد میشنود. درست است که درد دارد و برخی واکنشها ناخودآگاه است، اما این احساسات و واکنشها را با خود مرور کنید، چون گاهی ممکن است به ذهنتان برسد که شما را اذیت یا لجبازی میکند. در حالی که او فقط حواس پنجگانهاش و دنیا را کشف میکند و شما برای او عزیز هستید، چون در آغوش شما و کنارتان آرامش دارد و ایمن است. در آن صورت میتوانید بازخورد بهتری برای بچه داشته باشید تا کودک جهانبینی زیباتری در آینده داشته باشد.
در ۱۲ تا ۲۴ ماهگی، رفتارهای پرخاشگرانه کودکان معمولاً حوالی دوسالگی رخ میدهد، زمانی که نوپاهای ما احساسات شدیدی را تجربه میکنند ولی هنوز نمیتوانند به خوبی صحبت و احساساتشان را بیان کنند. آنها خودکنترلی و خودتنظیمی ندارند و نمیتوانند احساسات خود را متوقف کنند و نمیتوانند براساس احساساتشان رفتار نکنند و همه اینها باعث میشود که برخورد با آنها مشکل باشد. آنها تازه یاد میگیرند که همدلی کنند و بفهمند که طرف مقابل چه احساسی دارد، به همین دلیل نمیتوانند بگویند که مثلاً من از دست سارا عصبانی هستم، چون عروسک مرا برداشته است.
هیچ وقت یک نوپای ۱۲ تا ۲۴ ماهه نمیتواند این کار را انجام دهد و معمولاً وقتی سارا عروسک او را برمیدارد، با ماشین محکم به سر سارا میکوبد و یک رفتار پرخاشگرانه بروز میکند. باید در این سن به او کمک کنیم که بفهمد چه احساسی دارد تا بتواند برخورد درستی داشته باشد.
در ۲۴ تا ۳۶ ماهگی رفتارهای پرخاشگرانه مثل مشت زدن به والدین اغلب زمانی اتفاق میافتد که نوپای ما در شرایط استرسزا است یا یک هیجان منفی مانند خشم، حسادت و ... را تجربه میکند، این زمانها، برای والدین میتواند خیلی چالشبرانگیز باشد، چون برای آنها آسیبزننده است و معمولاً والدین انتظار دارند، همان طور که نوپای آنها صحبت کردن و قدرت تفکرش پیشرفت کرده است، قدرت خودکنترلیاش هم افزایش یابد. در حالی که اصلاً این طور نیست و این مرحله رشدی میتواند گیجکننده باشد، چون در حالی که کودک دوونیمساله میتواند بگوید قانون چیست، اما هنوز قدرت کنترل تکانه را برای متوقف کردن خودش ندارد. یعنی میتواند بگوید که قانون این است که یک عدد شکلات بخورد، ولی نمیتواند با دلش مقاومت کند و یک شکلات بردارد، در نتیجه یک مشت شکلات برمیدارد.
در این سن، احساسات هنوز تقریباً بر مهارتهای تفکری غلبه میکند، یعنی وقتی دوست دارد شکلات بردارد دیگر قدرت فکر کردن ندارد، وقتی عصبانی است و رفتار پرخاشگرانهای نشان میدهد، اصلاً به این فکر نمیکند که این چه آسیبهایی دارد.
هر وقت شما یک رفتار پرخاشگرانه در نوپای خود میبینید، این علامت مهمی است و نشان میدهد از کنترل خارج شده و احساساتش بر تفکرش غلبه کرده است و در آن لحظه کاری که باید انجام دهید، این است که بدانید این کودک از کنترل خارج است و وقت آموزش نیست و قبل از اینکه بخواهیم به او آموزش دهیم، نیاز دارد، آرام شود. در این صورت ابتدا باید آرامش خود را حفظ کنید و بهترین پاسخ را به کودک خود بدهید.
ادامه دارد ...
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام