امام علی(ع) در دوره خلافت و حکومت تقریباً پنج ساله خویش در گفتار و رفتار خود، توجه ویژهای به حقوق عمومی مردم داشتند. دقت در ابعاد مختلف مباحث حقوقی مطرح شده از سوی آن حضرت به عنوان رهبری الهی میتواند منبعی کمنظیر برای دستیابی به شیوه حکومت و وظایف متقابل مردم و حاکمیت نسبت به یکدیگر باشد. امیرالمؤمنین علی(ع) بحث کلی در مورد حقوق متقابل مردم و حکومت را در خطبههای مختلف نهجالبلاغه به زیبایی تمام بیان فرمودهاند.
انسان امروز با وجود برخورداری از امتیازات ویژه از بخشی از حقوق اساسی خویش محروم مانده است که معلول نگرش تک بعدی و مادی گرایانه به انسان است. امام علی(ع) که در دامان وحی پرورش یافته با توجه به دو بعد مادی و معنوی انسان، حقوق وی را در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تبیین کرده است. ایشان همچنین، به وظایف مردم نسبت به حاکمیت پرداخته و مردم را موظف به اطاعت از حاکمیت اصیل الهی و حکومتی میدانند که طبق دستورات الهی، وظایف خود نسبت به مردم و جامعه را به خوبی انجام میدهد.
در رابطه با وظایف متقابل حاکمیت و مردم نسبت به یکدیگر از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به گفتوگو با حجتالاسلام سیدمصطفی حسینی نیشابوری، دبیر اجرایی بنیاد بینالمللی غدیر در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رئیس مرکز بینالمللی قرآن و تبلیغ این سازمان پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میبینید و میخوانید.
حاکمیت و حکمرانی از آن خداست، یعنی شأن خالق بوده و ربوبی است و در طول آن نیز این حاکمیت در اختیار کسی قرار دارد که خدای متعال حکمرانی و حکومت را به او تفویض کرده است. براساس آیات قرآن کریم این حکمرانی در حوزه ولایت، اطاعت و حاکمیت، به رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و براساس روایات و آیات الهی به کسی که از ناحیه معصوم(ع) و شارع به او اذن داده شده، سپرده شده است که شامل ولایت خاص و ولایت عام است. لذا اصل حکمرانی و حاکمیت باید در چارچوب بیانات شارع باشد. همین شارع است که شأن ویژه برای حکمرانی داشته و این شأن را به رسول اکرم(ص) و معصومین(ع) و در عصر غیبت نیز به ولایت فقیه سپرده است و چارچوب این مسئله را نیز مشخص و حدود آن را نیز بیان کرده است.
یکی از منابع مهمی که میتوان با استناد به آن چارچوب، حدود و حقوق حاکمیت را تبیین کرد، نهجالبلاغه حضرت امیر(ع) است. نهجالبلاغه نسخه عملیاتی و بیانات فصیح و بلیغی است که از مولای سخن حضرت امیرالمؤمنین(ع) به عنوان امام، رهبر، حاکم حکیم و از ناحیه شارع بیان شده است. در این حوزه میتوان به نامه 53 نهجالبلاغه که نامه امام علی(ع) به مالک اشتر است اشاره کرد که به عنوان یک سند زرین برای ما مسلمانان در حوزه مدیریت به جای مانده است. در این نامه آمده است که «ای مالک! چه کسی که مسلمان است و چه کسی که مسلمان نبوده اما شهروند تو است، نسبت به تو مطالبات و حقوقی دارد که باید آنها را رعایت کنی».
متأسفانه ما گاهی اوقات در فضای تدافعی و انفعالی قرار داریم و بیانات وحیانی و افتخارات دینی و قرآنی خود را کمرنگ عرضه میکنیم و برخی اوقات نیز افراد دیگر، نداشتهها و موهومات خود را به صورت خیلی پررنگ به ما غالب میکنند. اگر ما یک شخصیت واقعی قرآنی و وحیانی و الگو به نام حضرت ابراهیم(ع) را در اختیار داریم، مشاهده میکنیم که ایشان پس از ابتلائات الهی مختلف به مقام امامت میرسند و این مسئله الگویی واقعی برای همگان بوده که میتوانیم آن را با افتخار و سربلندی به همه جهانیان عرضه کنیم. البته چنانچه نتوانیم این الگوی قرآنی را به خوبی عرضه کنیم، ممکن است برخی در غرب شخصیتهای خیالی برای خود بسازند و آن را به قهرمان تبدیل کنند و با تمسک به همین شخصیتهای خیالی، فیلمها، رمانها، عروسکها، بازیهای رایانهای و ... تولید کرده و این شخصیتها را در قالب تهاجم فرهنگی به ذهن آحاد جامعه ما از کودک گرفته تا میانسال و بزرگسال غالب کنند و این مسئله سبک زندگی جامعه ما را تغییر دهد.
چنانچه قرار باشد حقی از حقوق فرهنگی را برشماریم که حاکمیت قرآنی و وحیانی باید آن را در حوزه فکر و اندیشه و در کنار بقیه حقوق به شهروندان ارائه کند، این حق فرهنگی شامل تغذیه اندیشه و خرد جامعه براساس شخصیتها، الگوها و اسوههای حسنه است. زمانی که ابراهیم خلیل(ع) و یوسف کریم(ع) که حقیقت هستند و دیگر الگوهای دینی مانند حضرت امیر(ع) را به خوبی معرفی نکنیم، جامعه دچار خلأیی میشود که دشمنان آن را با شخصیتهای قلابی و موهوم جایگزین میکنند؛ لذا وظیفه ما در این زمینه بسیار خطیر است.
اگر قرار باشد در حوزههای تربیتی، تعلیمی و معیشتی و اقتصادی به سمت تعالی حرکت کنیم، در اولین قدم باید اندیشهها را تصحیح کنیم تا انگیزهها تصحیح شوند. همچنین، باید افکار را تصحیح کنیم تا رفتارها درست شوند. این مسئله یک وظیفه حاکمیتی است که حتی اگر در درون خانواده ایجاد میشود، باید اسباب و لوازم آن نیز آماده شوند. از این جهت اهتمام قرآن و کار ویژهای که قرآن کریم برای خود تعریف میکند، هدایت است. هدایت پیش از آنکه تحقق عینی، خارجی و جوارحی پیدا کند، یعنی دست و پای ما نیز در جاده مستقیم باشد، نیازمند فکر صحیح و مستقیم است. لذا از گذشته تا به امروز تمامی جبهه طاغوت و انحراف به دنبال منحرف کردن افکار بوده است. این جبهه در تهاجمات خود و در به انحراف کشاندن و به ظلمت راندن بشری که قرار است خلیفه خدا بر روی زمین باشد، در اولین قدم، فکر و قلب او را بیمار میکند.
تمامی مستکبران جهان از نمرود و فرعون گرفته تا به امروز به دنبال این هستند که فکر شرکآلود را به جای فکر توحیدی جایگزین کنند. زمانی که فکر جامعه مسموم شود، ذائقههای مردم تغییر میکند. تغییر ذائقه بدان معناست که انسانها چیزی را مطالبه کنند که با سرشت الهی وجود ایشان متفاوت و مخالف باشد. انسان به صورت طبیعی جستوجوگر طیبات است اما زمانی که دچار تغییر ذائقه میشود، به جای اینکه طیبجو و پاکیزهخواه باشد، به سراغ چیزهایی میرود که واقعی نیستند. برای مثال این مسئله در قرآن کریم در رابطه با ماجرای قوم لوط آمده است که افراد این قوم چیزی را مطالبه میکردند که براساس بنیان فکری انسان ارائه نشده است. در دنیای امروز نیز نهضتهای همجنسگرایی در غرب ذائقه پاکیزهجوی انسان را به سمتی بردهاند که از این مسئله با افتخار یاد میکنند.
زمانی که در فضای ارائه خود در حوزه حاکمیت کمکاری کنیم، نمیتوانیم سرمایهها و داشتههای وحیانی که خالق به ما ارائه کرده را به خوبی بیان کنیم و مستکبران از این مسئله سوء استفاده کرده و به ارائه جایگزینهای موهوم و خیالی که با ذائقه طبیعی انسان در تعارض است، اقدام میکنند. تربیت افکار و اندیشهها و تغذیه براساس وحی و قرآن و کلام خالق، وظیفه حاکمیت اسلامی مدنظر حضرت امیر(ع) است. تمامی نهادهای این حاکمیت از جمله نهادهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ... نیز باید در این مسیر حرکت کنند. امروز متأسفانه برخی از جوانان جامعه در حوزه آموزش و تربیت و تعلیم خود مدلهای سکولار را انتخاب میکنند؛ در حالی که جنس اصلی و اکسیر واقعی و همان چیزی که خدا برای ما تجویز کرده، چیز دیگری است. لذا در این بخش اولین حقوقی که مرم از حاکمیت مطالبه میکنند، فضای حاکمیت دینی، اسلامی، قرآنی و علوی است که براساس کلام خالق استوار باشند نه کلام نپخته و منحرف شدهای که از سوی مستکبران ارائه میشود.
اگر حاکمیت به اندازه وسع خود و براساس رابطه متصله و مستمره بین الله و رسول(ص) و اولیالامر (ائمه اطهار(ع)) تا حاکمیت در عصر غیبت که براساس ولایت فقیه است، رفتار کرد و مردم احساس کنند که حاکمیت در حال اجرای عدالت و توزیع عادلانه معیشت براساس کرامت انسانی بدون منت است و به دنبال بهرهگیری از جوانان و نوجوانان است، باید از این حاکمیت تبعیت کنند. نمونه این تبعیت از حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود. زمانی که امام(ره) و مقام معظم رهبری مردم را در تقاطعات سرنوشتساز فرا میخوانند، مردم با دل و جان به رهبر خود لبیک گفته و وارد میدان میشوند. این نشان دهنده آن است که مردم مصادیق حاکمیت اسلامی را صحیح و به جای خود دیدهاند. «وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ و آنچه را فرستاده او به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد».
زمانی که ولایت و حاکمیت کار خود را به درستی و در مسیر تحقق اهداف الهی و تعالی مردم انجام میدهد، به مردم نیز توصیه شده است که در این فضا از اوامر حاکمیت دینی به عنوان اوامر الهی تبعیت کنند. وفاق و عدم اختلاف نیز از دیگر وظایف مردم نسبت به حاکمیت است؛ چراکه اگر وحدت در میان جامعه نباشد، هر کدام از اجزای حاکمیت به سمت دیگری خواهد رفت. مسئله بعدی در حوزه وظایف مردم نسبت به حاکمیت، مشارکت است. زمانی که حاکمیت زمینه مشارکت مردم در حوزههای مختلف را آماده کرده و مردمیسازی را به درستی پایهریزی کرده باشد، مردم نیز باید در عرصههای مختلف جامعه مشارکت کنند. وقتی زمینه برای مشارکت مردم فراهم است، هرکسی باید به اندازه ظرفیتهایی که دارد، به میدان آمده و آوردههای خود را به شراکت بگذارد.
نکته مهم بعدی در این زمینه، مطالبهگری و پرسشگری صحیح است. نمیتوان توقع داشت حاکمیت دینی پیاده شود؛ در حالی که جامعه بیتفاوتی داشته باشیم و مردم در این جامعه نسبت به مسائل حکومتی و اجتماعی بیتفاوت باشند. رفتار امیرالمؤمنین(ع) در زمان حکومت کوتاه خود به گونهای بود که ایشان فضا را کاملاً فراهم کرده بودند که مردم برای مشارکت و مطالبهگری تشویق شوند. یکی از ایراداتی که برخی به پیامبر(ص) میگرفتند این بود که کل وجود ایشان تبدیل به گوش شنوای مردم شده بود. البته ممکن است گاهی اوقات مردم سخنان شایسته مقام رسالت را بیان نکنند اما همین که بستر مطالبهگری از سوی پیامبر اکرم(ص) ایجاد شده بود، باعث خیر و تعالی جامعه اسلامی میشد. قرآن کریم نیز از این مسئله با عنوان خیری برای مردم یاد کرده است. مطلع بودن حاکمیت از دردهای جامعه با همین اتصالات به وجود میآید و اتفاقاً در حوزه موضوع مشورت که توصیه دینی است، یکی از نکات مهم همین است که مردم احساس مسئولیت کنند و آنچه را که در حوزه مشورت و مشارکت در ذهن دارند، به اشتراک بگذارند.
حضرت امیر(ع) براساس مقام ولایت و ولی خدا بودن، نکتهای را در تمام دورانی که در زمان زیست خود با پیامبر اکرم(ص) و سپس، در خانهنشینی خود پس از رحلت رسولالله(ص) مدنظر قرار دادند که شامل دو مسئله امرالله و امرالناس بود. جایی که امرالله و دستور خداست و مصلحت الهی نیز در آن جای دارد، حضرت امیر(ع) به هیچ وجه کوتاه نیامده و معامله نمیکردند و پای تمام دستورات الهی ایستادند. تمامی لحظات زندگی امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه به مجاهدت گذشت. لذا کار اینچنین یعنی امرالله را باید خیلی محکم و قرص و به شدت در پیش گرفت. حضرت امیر(ع) در استکبارستیزی و کفرستیزی در تمامی فضاهایی که مربوط به مسئله امرالله بود، محکم ایستادند. ایشان در مقاطع حساس تاریخ اسلام به ویژه در دوران جنگ با کفار در بدر و احد و سایر جنگهای صدر اسلام، با قدرت در برابر دشمنان اسلام ایستادند.
نکته بعدی امرالناس است که شامل مسائلی است که باید به مردم واگذار شود. امروز اگر در تبیین، توضیح و تولید محتوا از سیره امیرالمؤمنین(ع) مانند محصولات هنری، فیلم کوتاه، پادکست و ... به خوبی عمل کنیم، این مسئله تأثیر فراوانی در جامعه و حتی خارج از مرزها خواهد داشت. بسیاری از اندیشمندان مسیحی همچون میشل کعدی لبنانی و ... ذوب در سیره و شخصیت حضرت امیر(ع) شدهاند؛ چراکه زیباییهای حاکمیتی امیرالمؤمنین(ع) را به خوبی لمس کردهاند. حضرت امیر(ع) در زمان حاکمیت خود در میان مردم بودند و با پیگیری و حقخواهی و مطالبهگری، حق مردم را به ایشان میرساندند. بسیاری از افراد بودند که حتی مسلمان نبودند اما وقتی برای دستیابی به حق خود به امیرالمؤمنین(ع) مراجعه میکردند، ایشان با جدیت حق آنها را مطالبه و پیگیری میکردند.
بنابراین، امرالناس براساس سیره عملی حضرت امیر(ع) باید به جد از سوی حاکمان دنبال شود. امیرالمؤمنین(ع) زمانی که شنیدند دشمنان در مرزهای اسلامی خلخال از پای یک زن غیر مسلمان درآوردهاند، اینگونه فرمودند که اگر انسان با شنیدن این مسئله از غصه بمیرد، جای دارد. امروز باید این مسائل در جامعه منتشر شود و اگر مردم به خوبی در جریان سیره حضرت امیر(ع) قرار گیرند، عاشق شخصیت ایشان خواهند شد. عدم تبعیض، برقراری عدالت، مساوات، اخوت، رعایت حقوق شهروندی و ... در جای جای زندگی حضرت امیر(ع) مشاهده میشود. لذا در پیگیری امرالناس از سوی امام علی(ع)، جدیت، خیرخواهی، پیگیری و دلسوزی موج میزند. یکی از نکات قابل توجهی که در سیره تمامی انبیا و اوصیا وجود دارد، خیرخواهی برای مردم و امت خود است. گاهی اوقات موضوع پهلوانی امیرالمؤمنین(ع) در جنگ خیبر را بزرگ میکنیم که اگر انسانی ناآشنا با زندگی ایشان باشد، اینگونه میاندیشد که تنها کار حضرت امیر(ع) در زندگی همین بوده است. باید بدانیم که تمامی لحظات زندگی امام علی(ع) به عنوان یک امام در ابعاد زهد و تقوا و مردمداری و ... در اوج کمال است.
امیرالمؤمنین(ع) در گرمای طاقتفرسای کوفه در مسجد مینشستند و به دعاوی مردم رسیدگی میکردند. یکی از توصیههای حضرت امیر(ع) به مالک اشتر در نامه 53 نهجالبلاغه این است که در هفته یک روز را به مردم اختصاص بده و به اصطلاح امروزی درب اتاق کار خود را باز بگذار تا مردم به ویژه پابرهنگان و مستضعفان بتوانند به تو مراجعه کنند. تمامی بار حمل معنویات و توسعه دین و اخلاق در طول تاریخ بر دوش مستضعفان بوده است؛ چراکه طبقه مرفه جامعه اغلب متعهد به این موضوع نبودهاند. امیرالمؤمنین(ع) همسفره فقرا بودند و برای فقرا سفرهداری میکردند.
امام و امامت جایگاه الهی دارد؛ یعنی وقتی امام در جامعه حضور دارد، امامت میکند ولی امام باید امامت خود را به عنوان یک فضای اجرایی محقق کند. یکی از اسباب محقق شدن امامت و حکومت ائمه(ع) بر روی زمین و در میان مردم، مقبولیت است. به همین دلیل است که ائمه(ع) در دورههای مختلف اینگونه به صحابه خود میفرمودند که امروز، روز ما و حکومت ما نیست. درست است که جایگاه امامت جایگاهی الهی بوده و از سوی خداوند متعال عرضه شده و امام نقش هدایتی خود را ولو آن زمانی که در خانه نشسته و خار در چشم و استخوان در گلو دارد، ایفا میکند اما بحث حکومت ظاهری و اجرایی نیاز به همراهی مردم و مقبولیت در میان مردم دارد.
زمانی مسئله غدیر در میان مسلمانان نادیده گرفته شد و حتی تلاش شد تا در برابر واقعه غدیر، غدیرسازیهای دیگری مانند سقیفهسازی کنند. این مسئله باعث انحراف افکار مردم از مصداق امام شد و گاهی اوقات حتی قلوب انسانها با حضرت امیر(ع) بود اما زبان و لسان آنها قدرت چرخش به نفع امیرالمؤمنین(ع) را نداشت. زمانی که حضرت صدیقه طاهره(س) برای حقخواهی حضرت امیر(ع) به درب خانه اصحاب رفتند، آنها منکر غدیر نمیشدند اما جرئت ابراز آن را نداشتند و مسائل دیگری همچون رفاهطلبی و ... برای آنها مهم بود. در این زمینه مسلماً امام براساس مصالح رفتار میکنند؛ چراکه حضرت امیر(ع) به دنبال این نبودند که رشته تلاش پیامبر اکرم(ص) و انبیا در طول تاریخ به صورت خارج از حکمت، پاره شود. امام به عنوان حجت خدا بر روی زمین، دلسوزترین فرد نسبت به رشته دینی و اتصال بین زمین و آسمان است.
بنابراین، اگر حتی سرانجام امام به شهادت و مسمومیت و جراحت بینجامد، آنچه که اهم و ارجح است، حفظ صراط مستقیم و عروةالوثقی و حبلالمتین است. امام علی(ع) در کمال سختی و مجاهدت نفسانی و مظلومیت، آنچه که در رابطه با حفظ اسلام وظیفه داشتند را انجام دادند و حتی یک قدم جلوتر گاهی اوقات به حاکمانی که به ناحق بر مسند حکومت نشسته بودند، مشورت نیز میدادند. لذا افق دید امیرالمؤمنین(ع) حفظ اتصال بین زمین و آسمان و بین خدا و مردم بود. این دلسوزی برای مردم، اصلی است که میتواند به مظلومیتهایی مانند مظلومیت حضرت زهرا(س) نیز بینجامد. نقش هدایتی امیرالمؤمنین(ع) و نقش صیانتی ایشان که از اصل دین حفاظت کردند، موضوع بسیار مهمی است و نتیجه آن این شد که رشته دین در جهان باقی ماند و با مجاهدتهای زیاد تداوم پیدا کرد. امروز بقای وحی و قرآن و اسلام به برکت سختیهایی است که حضرت امیر(ع) با مجاهدت خود تحمل کردند. امروز معرفی صحیح چهره امیرالمؤمنین(ع)، مطالبه فطری و عینی همه انسانهاست و باید در این زمینه تلاش کرد.