به گزارش ایکنا، شب چهارم از مراسم سوگواری ماه محرم با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر علوی تهرانی؛ استاد حوزه علمیه، شب گذشته 19 تیرماه در مسجد حضرت امیر(ع) برگزار شد.
گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانیم؛
گفته شد وقتی امام حسین(ع) نزد ولید، والی مدینه رفت و درخواست بیعت را شنید، پاسخ حضرت این بود که ما اهل بیت نبوت و محل نزول رحمت خدا هستیم، خدا با ما شروع کرده و با ما ختم میکند و کسی چون من با شخصی مثل یزید بیعت نمیکند. در عین حال بگذارید تا صبح شود، آنگاه بنگریم چه میشود. ولید حضرت را مرخص کرد. مروان به ولید گفت بزرگترین اشتباه را مرتکب شدی، چون دیگر دستت به حسین(ع) نمیرسد و مقصودی که میخواهی اتفاق نمیافتد مگر با خونهایی که ریخته شود. او را حبس کن، یا از او بیعت بگیر یا گردنش را بزن. ولید گفت من این کار را نمیکنم. تو برای من چیزی میخواهی که نابودی دین من در آن است. به خدا دوست ندارم دنیا از آن من باشد و من در مقابلش حسین(ع) را بکشم. من عقیدهام این است کسی که به سبب خون حسین(ع) اعمالش محاسبه شود، اعمالش روز قیامت سبک خواهد بود. به هر حال امام از جلسه خارج شدند. در اینکه چه مدتی در مدینه ماندند و از مدینه خارج شدند بین مورخین اختلاف است.
آن شبی که پیک ولید آمد تا امام را احضار کند، عبدالله بن زبیر هم در مسجد در کنار حضرت بود و پیک هر دو آنها را احضار کرد ولی حضرت فرمود هر کدام از ما خواستیم میآییم و خود امام آن شب رفتند. عبدالله آن شب نرفت. پیک ولید چند مرتبه نزد عبدالله رفت ولی عبدالله نرفت و برادرش جعفر بن زبیر را فرستاد. جعفر گفت اجازه بدهید تا صبح عبدالله خدمت شما بیاید. وقتی صبح شد باز عبدالله نرفت. نیمههای شب عبدالله و برادرش فرار کردند. اشتباه اولش این بود که خلف وعده کرد، اشتباه دومش این بود که از بیراهه رفت. حتی در تاریخ ذکر شده از کدام مسیر فرار کرده است. این فرار باعث شد ولید هشتاد نفر از نیروهای نظامی خودش را دنبال عبدالله بن زبیر بفرستد.
وقتی خبر مرگ معاویه به مدینه رسید، امام از منزل بیرون آمدند تا اوضاع را بررسی کنند. در آنجا دیداری میان حضرت و مروان اتفاق افتاد. مروان به حضرت گفت من خیرخواه تو هستم، سخن مرا بشنو! حضرت فرمود حرفت را میشنوم. مروان گفت با یزید بیعت کن، این صلاح دین و دنیای تو است. حضرت در پاسخ فرمودند هنگامی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند باید فاتحه اسلام را خواند. میگویی با یزید بیعت کنم با اینکه او فردی فاسق است. من تو را برای این سخن ملامت نمیکنم چون رسول خدا(ص) تو را لعنت کرد هنگامی که در صلب پدرت بودی و از کسی که رسول خدا او را لعنت کرده سخنی جز این برنیاید که بگوید با یزید بیعت کن.
ملاقات دوم حضرت با برادرش عمر است. راوی این ملاقات محمد بن عمر است. محمد میگوید وقتی شنیدم حسین بن علی(ع) از بیعت با یزید امتناع کرده است خدمت ایشان رفتم و دیدم تنها نشسته است. به ایشان گفتم فدایت شوم برادرتان از پدرش برایم حدیثی نقل کرد. ناگهان عمر شروع به گریه کرد. حضرت فرمود آیا برادرم به تو حدیث کرد که من شهید میشوم؟ آیا او از کشته شدن من خبر داد؟ عمر گفت بله، ای کاش بیعت کنید. حضرت فرمود این حدیث را که پدرم از رسول خدا نقل کرد بشنو. پدرم فرمودند رسول خدا(ص) فرمودند تو و پسرت حسین(ع) به زودی کشته میشوید و نزدیک هم دفن میشوید. عمر فکر کردی من از آنچه تو خبر داری اطلاع ندارم؟ من خبر دارم ولی هرگز به پستی تن در نمیدهم. در دو یا سه منبع جناب عمر بن علی جزء شهدای کربلا شمرده شده است لذا ما به ایشان احترام میگذاریم.
ملاقات سوم بین امام حسین(ع) و محمد حنفیه است. ایشان هم برادر حضرت است ولی چون تبار مادریاش تبار محترمی است به خاندان مادری خود معروف است. محمد میگوید وقتی مطلع شدم برادرم قصد خارج شدن از مدینه دارد خدمت ایشان رفتم و گفتم تو محبوبترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایستهتری که من آنچه را به عنوان پند میخواهم بگویم به شما عرض کنم. با یزید بیعت نکن ولی در شهرهای بزرگ نمان بلکه به روستاها و کوهها برو، از آنجا سفیرانی را به سوی مردم ارسال کن و آنها را دعوت به بیعت با خودت بکن. من نگرانم شما به شهری بروی و مردم با شما بیعت کنند ولی بعدا اختلاف پیش بیاید و شخصیتی مثل شما که بهترین امت هستید خونتان به هدر رود.
امام در پاسخ فرمودند تو پندت را بیان کردی، مهربانی خودت را ابراز کردی. از نظر من مانعی نیست که تو در مدینه بمانی و در غیاب من آنچه در مدینه میگذرد را به من اطلاع بدهی. این بزرگترین دلیل عدم همراهی محمد حنفیه با امام است. البته در برخی نقلها گفتند که محمد حنفیه مجروح بود و قدرت راه رفتن نداشت. سپس امام قلم و کاغذی خواستند و وصیت خود را به محمد حنفیه نوشتند و در آن هدف قیام خود را بیان کردند که امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروفی که امام راجع به آن صحبت میکند چیست؟ حجاب است؟ نماز است؟ باید راجع به این مسئله بحث شود.
انتهای پیام