به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «قیام معنا در عاشورا» امروز شنبه 23 تیرماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
عبدالمجید مبلغی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست به سخنرانی پرداخت.
گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانیم؛
ما در کلام شیعه با دو نوع ولایت شامل ولایت تکوینی و تشریعی مواجه هستیم و مصادیق بروز و ظهور آن در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و ... قابل مشاهده است و با عشق مربوط است به همین دلیل در مراحل مختلف ظهور و بروز ولایت، چیزی به نام قدرت نداریم بلکه ولایت با اقتدار همراه است. منظور از اقتدار، جریان محبت یا عشق به گونهای است که هم در ولی یعنی کسی که ولایت را عرضه میدارد و هم پذیرنده ولایت، نوعی پذیرش از روی طبع وجود دارد. ولایت تکوینی معانی متعدی دارد اما مهمترین معنی آن، قدرت تصرف است. ولایت تشریعی هم به معنای قانونگذاری از جنبه شرعی کلمه است.
در هر دوی این ولایتها، ما با یک ولایت خطی مواجه هستیم و در اینجا پذیرش بر اساس عنصر محبت است. بنابراین رابطه بین ولی و پذیرنده ولایت، خطی، قطعی و مطلق است که به فراخور زیست انسانی با اقتدار ظهور و بروز پیدا میکند. بین ولایت تکوینی و تشریعی باید دنبال ولایت دیگری هم باشیم که انتقال از یکی به دیگری را ممکن کند و آن هم ولایت وجودی است. این ولایت، هم از جنس محبت است اما برخلاف دو ولایت دیگر، قطعی و مطلق نیست بلکه درجهای، پلکانی و دوسویه است. مُتَعَلَقِ این ولایت وجودی، اراده معطوف به محبت و عشق است. این ولایت سلسله مراتبی و تشکیکی است.
برای توضیح دادن ولایت وجودی و ارتباط آن با امام حسین(ع) باید از استعارهای استفاده کنم. استعاره ظرف و مظروف بدین معنی است که اگر نبی را بزرگترین ظرف برای پذیرش ولایت در نظر بگیریم این ظرف نبی آنگونه که بوعلی در برهان فیض میگوید، هنگامی که سرشار و لبریز میشود به ظروف دیگر که طاقت و استطاعت پذیرش آن را دارند فرو میریزد و مشخصا این ظروف دیگر همان امامان شیعه هستند و پس از پر شدن آنها، به ظرفهای دیگر و در نهایت به کاسه کوچکی میرسد که در دست ماست و ظرف وجودی ما با ولایت، اشراب میشود. این ظرفها مرتبا پر میشوند و ظرفهای کوچکتر را سیراب میکنند بنابراین ظرفها نشان دهنده ظرفیت وجودی ما هستند.
بنده در ادامه وارد بحث امامان و سپس امام حسین(ع) میشوم. لازم به ذکر است که امامان همگی نور واحد هستند و اینگونه نیستند که اگر در یکی از آنها طیفی از این نور را برجسته میکنیم آنها از بقیه نورها جدا هستند اما ما بر اساس سیر حوادث و مسیر زندگی امام که نگاه میکنیم، یک درک وجودی از امام حاصل میکنیم که این فهم و درک به چنین مواجههای با امام کمک میکند. بر پایه آنچه عرض کردم یعنی تجربه وجودی ولی و پذیرنده ولایت، وقتی به هر امامی نگاه میکنیم به فراخور طاقتِ شناخت و ظرفیت فهم خود با تجربه وجودی از امام مواجه میشویم و اگر ظرفیت وجودی در ما باشد نحوه خاصی از ارتباط با آن امام برای ما حاصل میشود. بنده به زندگی امام رضا(ع) و امام کاظم(ع) میپردازم و سپس به امام حسین(ع) میرسم.
تجربه وجودی امام رضا(ع) معرف شکوه و بزرگی و جاه و جلال است. وقتی به زیست و نحوه حضور امام رضا(ع) و حتی احادیث باقی مانده از ایشان در معنای الهیاتی و غیرسیاسی نگاه میکنیم متوجه میشویم که ایشان، شاهنشاه و محل زایش شوکت و حشمت است. هیچ بارگاهی در جهان به عظمت و وسعت بارگاه امام رضا(ع) نیست. این تجربه وجودی در مواجهه وجودی ما با امام رضا(ع) هم خودش را نشان میدهد. کسی که صاحب حشمت و عظمت است معمولا دست دیگران را خالی نمیگذارد و سفره برزگ و خوانِ گسترده دارد و اگر به درگاه او پای بگذارید دست خالی برنمیگردید حتی اگر یک آهوی خسته و رمیده و در معرض شکار شدن باشید. بنابراین مواجهه شما با امام رضا(ع) از جنس نعمت است و این خوانِ تنعم همواره گسترده است.
امام موسی کاظم(ع) نیز امامی است که با تحمل شدائد و دشواریها شناخته شده است. وی زندگی سیاسی پر افت و خیزی دارد و سپس زندان طولانی و پر رنج و دشواری را تجربه میکند. البته بدن امام کاظم(ع) را به زندان میکشند ولی نمیتوانند جان و روح وی را به زندان بکشند. این هم نشان میدهد که روح را نمیتوان به بند کشید. امروز که به امام کاظم(ع) توسل پیدا میکنیم حدی از ولایت وجودی را مشاهده میکنیم که معرف رهایی از دشواریها و مشکلات زندانگونه است. گویا توسل به تجربه وجودی امام، ما را کمک میکند که از سختترین زندانهای ممکن رهایی پیدا کنیم. این بحث را در ارتباط با دیگر امامان هم میتوان دنبال کرد. اما بنده به امام حسین(ع) میپردازم.
به نظرم امام رضا(ع) وجودیترین تجربه را در این عالم داشته است. ایشان در مرز تجربه وجودی ایستاده است. مرز تجربه وجودی هم بازی با جان است. آدمی با جان است که میان این جهان و آن جهان ایستاده و زندگی خود را معنا میدهد. این بازی با جان، معرف نابترین معنی و وجودیترین تجربه هستی است. آن شهادت ناب و وجودی که امام حسین(ع) تجربه میکند و نور سرخی که در کانون این آئینه میدرخشد رنگی از جنسِ رنجِ سازنده دارد که در الهیات مسیحی، چنین رنجی، بسامد بسار بالایی دارد. هدف این رنج این است که انسان زندگی را پاس بدارد. ما امام حسین(ع) را اسطوره نمیدانیم چون اسطوره از جنس خیال است اما امام حسین(ع) فراتر از اسطوره است یعنی قهرمانِ زیستن و قهرمانِ بودن را در خود دارد.
امام حسین(ع) برای مرگ نایستاد بلکه برای زندگی ایستاد و آن هم زندگی که ارزش ایستادگی دارد. امام حسین(ع) ایستاد و جان خود را داد تا به زندگی شایسته برای جامعه و خودش برسد. امام حسین(ع) مرگآئین نیست بلکه ایشان تجربهای دارد که زندگیآئین است. ارسطو میگوید قوام و دوام هرچیزی به غایت آن است. در اینجا شرافتمندی از اهمیت بالایی برخوردار است و البته تحقق این شرافتمندی نیازمند اراده است. اگر وقتی به امام رضا(ع) نگاه میکنیم حوائج ما از جنس نعمت است و اگر به امام موسی کاظم(ع) نگاه میکنیم حوائج ما از جنس رفع شدائد و خروج از زندان است آنگاه که به امام حسین(ع) نگاه میکنیم انگار حوائج ما از جنس حوائج بیرونی نیست بلکه تمنای درونی است. در عمل کسانیکه به امام حسین(ع) نگاه میکنند آخرین توان خود را برای تابآوری به کار میگیرند.
وقتی کسی خواستهای دارد و مثلا بیمار است و دشوارهای در زندگی وی افتاده ناخواسته میگوید یا عباس، اما وقتی که به یک مادر شهید، خبر شهادت فرزندش را میدهند نمیگوید یا عباس بلکه میگوید یا حسین، هدف وی این است که توشه و توانی برای توانایی به دست بیاورد. در واقع وقتی میگوئیم یا حسین، آخرین توان خود را به کار میگیریم چون امام حسین، امامِ تاب آوردن و امام دلهای شکسته است. آخرین نفس ما برای ماندن، در دم مسیحایی امام حسین(ع) است بنابراین ما به امام حسین(ع) متوسل میشویم تا راهی برای ماندن پیدا کنیم.
انتهای پیام