محبت و مؤدت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) امری تأکید شده از سوی پیامبر(ص) است که در طول زندگی مبارک ایشان و طبق روایات موجود، همواره از لسان مبارک پیامبر(ص) بیان شده است. حضرت محمد(ص) قرآن و اهل بیت(ع) را به عنوان دو ثقل مهم برای سعادت دنیوی و اخروی مسلمانان ارائه کردند، اما نکته مهم این است که محبت و مؤدت به اهل بیت(ع) برای رسیدن به سعادت کافی نیست، بلکه برای رسیدن به کمال انسانی و الهی باید علاوه بر محبت، با اهل بیت(ع) همراه بود و از آنان تبعیت کرد.
حجتالاسلام سیدحمید میرباقری، پژوهشگر حوزه دین، درباره ضرورت همراهی با اهل بیت(ع) در کنار محبت و مؤدت به ایشان به ارائه توضیحاتی برای مخاطبان ایکنا پرداخته است که در ادامه میبینیم و میخوانیم:
خداوند در آیه 119 سوره مبارکه توبه میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد». این آیه شریفه کوتاه است، اما یک نسخه تمامعیار برای سعادت دنیا و آخرت انسان محسوب میشود. اولاً خطاب آیه با اهل ایمان است؛ یعنی کسانی که مؤمن شدهاند، نماز میخوانند، روزه میگیرند و به حج میروند. در این آیه خطاب به مؤمنان آمده است که خود را به مقام والای تقوا برسانید و دست خود را در دستان صادقین قرار دهید. در این آیه دو دستور لحاظ شده است؛ دستور به تقوا و دستور به اینکه مؤمنان باید همراه صادقین باشند. برخی بیان کردهاند که باتقوا و همراه صادقین بودن در این آیه هر دو یک موضوع است. تقوا داشتن همان با صادقین بودن است و با صادقین بودن نیز رسیدن به مقام والای تقواست.
این آیه شریفه برنامه عملی برای زندگی انسان است تا او را به سعادت دنیا و آخرت برساند. اینگونه از این آیه شریفه برداشت میشود که انسان در زندگی دنیا به عنوان مؤمن در تشخیص مسیر تقوا و عمل به شریعت و برای اینکه خود را به مقام والای تقوا برساند، دچار سردرگمی میشود. قرآن کریم برای اینکه انسان دچار سردرگمی، انحراف و اختلاف نشود، میفرماید که همراه با صادقین باشید. وقتی دست انسان در دستان صادقین قرار گیرد، دیگر مسیر را گم نمیکند. پیامبر(ص) در روایتی به این مطلب اشاره کرده و فرمودند که امت موسی(ع) پس از او 71 فرقه و امت عیسی(ع) نیز 72 فرقه شدند. سپس پیامبر(ص) فرمودند: «امت من به زودی به 73 فرقه تبدیل میشوند که فقط یک فرقه از آنها اهل نجات هستند و مابقی این فرقهها در آتش خواهند بود». طبیعی است که تمامی این 73 فرقه خود را اهل نجات بدانند، اما چگونه ممکن است که انسان اینگونه بیندیشد و با خیال راحت بیان کند، فرقهای که در آن قرار دارد حتماً او را به مقام تقوا و سعادت میرساند؟ آیه شریفه 119 سوره مبارکه توبه، ضمانت میکند که همراهی با صادقین انسان را به سعادت میرساند؛ چراکه همراهی با صادقین انسان را آسودهخاطر میکند که حتماً به مقام والای تقوا، که سعادت دنیا و آخرت است، خواهد رسید و جزو اهل نجاتی قرار میگیرد که پیامبر(ص) وعده داده است.
صدق به چه معناست؟ صدق در لغت عبارت از چیزی است که با واقع مطابقت دارد، چه در حرف و چه در عمل، برخلاف کذب که با واقعیت و حقیقت در این عالم تطابق ندارد. صادق و کاذب دو مدل هستند. گاهی فردی صادق است، اما همه جا صادق نیست و گاهی فردی کاذب است و همه جا کاذب نیست. انسانهای معمولی گاهی اوقات صادقاند و گاهی نیستند که خوب نیست. لذا به این افراد «صادق فیالجمله» گفته میشود. آیه شریفه سوره مبارکه توبه برای سعادت انسان، همراهی با صادق فیالجمله را توصیه نمیکند؛ چراکه ممکن است گاهی به کمک انسان بیاید، اما در بسیاری مواقع انسان را از مسیر خارج میکند. این آیه شریفه به صادق مطلق اشاره دارد؛ یعنی کسی که همه زندگی، رفتار، کردار و اعمال او با واقعیت تطابق دارد که همان معصوم و کسی که هیچ گناه و نافرمانی در زندگی او وجود ندارد، است. لذا برای رسیدن به مقام والای تقوا باید با صادقان همراه بود.
همچنین، صادق کسی است که در همه عرصههای زندگی خود صادق باشد. نکته مهم درباره کلمه صادق به معنای صادق مطلق این است که فقط ائمه معصومین(ع) صادق مطلق هستند که در برخی روایات نیز بدان اشاره شده است. سلیم بن قیس هلالی میگوید که روزی امیرالمؤمنین(ع) در حال خواندن خطبه بودند و خطاب به مردم فرمودند شما را به خدا قسم میدهم زمانی که آیه 119 سوره مبارکه توبه نازل شد، آیا پیامبر(ص) نفرمودند که عنوان صادقین ویژه علی(ع) و جانشینان ایشان تا روز قیامت است؟ سلیم بن قیس میگوید در این زمان تمامی مردم سخن حضرت امیر(ع) را تأیید کردند. لذا مراد از صادقین در این آیه اهل بیت(ع) هستند.
در روایتی دیگر از عبدالله بن عمر درباره تفسیر این آمده است که مراد از صادقین در آیه شریفه محمد(ص) و اهل بیت(ع) هستند. موفق بن احمد از ابن عباس نقل میکند که مراد از صادقین علی بنابیطالب(ع) است. در روایتی از امام رضا(ع) آمده است: «الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّهً؛ صادقون همان ائمه(ع) هستند»؛ یعنی برای رسیدن به مقام والای تقوا باید با صادقین همراه بود. برید بن معاویه نیز از امام باقر(ع) نقل میکند که از امام باقر(ع) سؤال کردم که مقصود از این آیه چیست؟ حضرت فرمودند: «مراد اهل بیت(ع) هستند». نکته مهم آیه این است که وقتی عرب از کلمه «کان و کونوا» استفاده میکند، قصد دارد که استمرار و همیشگی بودن را برساند. انسان گاهی در زندگی مقید به کاری است و گاهی آن را انجام میدهد و گاه انجام نمیدهد. این آیه میفرماید که جایگاهی انسان را به سعادت میرساند که همراه همیشگی صادقین باشد. طبق این آیه شریفه انسان باید همواره همراه با صادقین باشد تا اثر سعادتی را که از سوی خداوند تضمین شده است به او برسد.
علاوه بر این، در مورد صادقین، که اهل بیت(ع) هستند، برخی به علاقه و دوست داشتن آنان اکتفا میکنند. در این آیه علاقه و محبت به صادقین (اهل بیت(ع) وجود دارد، اما آیه بر اکتفای محبت دلالت نمیکند. صرف دوست داشتن اهل بیت(ع) سعادت را تضمین نمیکند و زمانی انسان به سعادت میرسد که با اهل بیت(ع) همراه باشد و از آنان تبعیت کند. ممکن است انسان بسیاری از افراد را دوست داشته باشد اما تابع آنها نباشد. در دعای ماه شعبان که هنگام ظهر خوانده میشود، امام سجاد(ع) در فرازی میفرمایند: «کسانی که از اهل بیت(ع) جلو میافتند بیچاره هستند و آنهایی که از ایشان عقب میافتند نیز بیچاره هستند. فقط کسانی که ملازم و همراه اهل بیت(ع) هستند نجات پیدا میکنند». لذا صرف علاقه به اهل بیت(ع) موجب نجات انسان نمیشود. شاهد این موضوع بسیاری از اتفاقاتی است که در کربلا رخ داد. برای مثال زهیر بن قین دشمن امام حسین(ع) نبود و اصطلاحاً عثمانیمذهب بود. پس از موسم حج و در مسیر کوفه هر کجا امام حسین(ع) خیمه برپا میکردند، زهیر خیمه برپا نمیکرد؛ چراکه نمیخواست با امام حسین(ع) رو در رو شود و خجالت بکشد. اگر زهیر هیچ علاقهای به امام(ع) نداشت، چنین نمیکرد و راه خود را ادامه میداد، اما وقتی خیمه خود را نزدیک امام(ع) برپا نکرد نشان میدهد که او به امام(ع) علاقه داشت، ولی با ایشان همراهی نمیکرد. اگر زهیر با علاقه صرف به امام(ع) به کربلا نمیآمد، به سعادت نمیرسید. آنچه او را اهل نجات کرد، معیت و همراهی با امام حسین(ع) بود و از لحظهای که همراه امام حسین(ع) شد، نجات یافت.
یکی از گناههای بزرگ حر بن یزید ریاحی، بستن راه بر امام حسین(ع) بود، اما در دل او نیز علقه و محبت امام حسین(ع) وجود داشت. زمانی که به سیدالشهدا(ع) رسید، با وجود اینکه جزء دشمنان ایشان محسوب میشد، نماز جماعت را به امام حسین(ع) اقتدا کرد. زمانی که راه را بر امام حسین(ع) بست و سیدالشهدا(ع) به او گفت که مادرت به عزایت بنشیند، حر به احترام حضرت زهرا(س) سکوت کرد. البته این علاقه به تنهایی برای سعادت حر کافی نبود و زمانی به سعادت رسید که همراه امام(ع) شد. البته افراد بسیاری در سپاه دشمن بودند که محبت امام(ع) را در دل داشتند و به دلایل مختلفی به کربلا آمدند، اما این علاقه نتوانست آنها را نجات دهد؛ چراکه با امام(ع) همراهی نکردند و مقابل ایشان ایستادند.
برای مثال کودکان و خردسالان عاشق والدین خود هستند، اما گاهی در کوچه و بازار دست خود را از والدین جدا میکنند و ممکن است حوادث بسیاری برای آنها رخ دهد. لذا آنچه انسان را نجات میدهد، همراهی با اهل بیت(ع) است نه اینکه فقط ایشان را دوست بداریم. عبیدالله بن حر جعفی از کوفه بیرون آمد تا جزء سپاه عمر بن سعد نباشد و از سوی دیگر همراه با امام حسین(ع) نباشد و به قول معروف بیطرف باشد که همین امر برای او عاقبت خوشی نداشت. لذا بیطرفی عامل سعادت و خوشبختی نخواهد شد و فقط زمانی انسان به سعادت میرسد که در جبهه حق قرار گیرد. عبیدالله بن حر جعفی از کوفه خارج شد تا سمت گروهی نباشد. امام حسین(ع) پرسیدند که این خیمه از آن کیست؟ گفتند خیمه عبیدالله بن حر جعفی است. امام(ع) فرمودند که بگویید عبیدالله نزد ما بیاید. زمانی که پیام امام(ع) را به او رساندند، او از این مسئله استنکاف کرد. به همین دلیل سیدالشهدا(ع) به سراغ او رفت و او دوباره حاضر به همراهی با امام(ع) نشد. بعد از واقعه کربلا، عبیدالله بن حر جعفی به دلیل عدم همراهی امام(ع) بسیار حسرت خورد.
در بحث همراهی در زیارت نیمه شعبان امام حسین(ع) آمده است که با آیه شریفه 119 سوره توبه مطابقت دارد. در فرازی از این زیارت آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ؛ شهادت میدهد که تو به شهادت رسیدی به به مرگ طبیعی از دنیا نرفتی». زمانی که انسان به شهادت میرسد، مصداق این آیه میشود: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند مرده مپندار، بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند». لذا امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و طبق این آیه شریفه، زنده هستند و نزد خدای خود روزی دریافت میکنند.
در ادامه این فراز از زیارت نیمهشعبان امام حسین(ع) آمده است: «بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ؛ به امید حیاتی که تو داری، قلوب و دلهای شیعیان تو نیز زنده میشوند». حال چگونه دل شیعیان با امام حسین(ع) زنده میشود؟ پاسخ همراهی با امام(ع) است. تشیع و شیعه جایی است که انسان پیرو و تابع اهل بیت(ع) است. زمانی قلب انسان با قلب سیدالشهدا(ع) زنده میشود که تابع ایشان باشد. لذا این فراز از زیارت نیمهشعبان این مضمون را میرساند که اگر انسان صرفاً محب اهل بیت(ع) باشد، به مقام سعادت نمیرسد، بلکه باید همراه و پیرو آنان باشد تا به سعادت برسد. این همراهی باعث میشود تا قلب انسان به قلب و دل زنده سیدالشهدا(ع) پیوند بخورد و به سعادت برسد.
همچنین، روایاتی که درباره جایگاه امام و تبعیت از امامت از اهل بیت(ع) صادر شده است به تبیین این همراهی میپردازد. زراره از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمود: «ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ- وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ؛ بلندا و بزرگی و کلید و درب همه چیز و خشنودی پروردگار متعال بعد از معرفت، اطاعت از امام است». این سخن بدان معناست که حتی اگر شناخت وجود داشته باشد، اما همراهی و پیروی از امام وجود نداشته باشد، انسان به مقام سعادتی که خشنودی خدا در آن است نخواهد رسید. در روایت دیگری نیز فضیل بن یسار درباره آیه 71 سوره مبارکه اسرا «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا؛ روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرامىخوانيم پس هر كس كارنامهاش را به دست راستش دهند آنان كارنامه خود را مىخوانند و به قدر نخك هسته خرمايى به آنها ستم نمىشود» از امام صادق(ع) سؤال کردند. امام فرمودند: «اِعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»؛ امامت را بشناس، زيرا هر گاه امامت را شناختی، تقدم يا تأخر اين امر زيانت ندهد. يعنی چه آنكه دولت حق زود ظاهر شود يا دير، برای تو مساوی است و زيانی نكردهای. همانا زيان برای كسی است كه امامش را نشناسد.
کسی که با اهل بیت(ع) همراه باشد، به سعادت میرسد و دیگر تفاوتی نمیکند که در عصر غیبت یا در هنگام ظهور زندگی کند. اگر انسان به امام خود معرفت پیدا کند و پیش از ظهور از دنیا برود، بنا به روایات مانند کسی است که در لشکر امام زمان(عج) و حتی زیر پرچم ایشان نشسته است. در نقل دیگری از معصوم(ع) آمده است که کسی که در عصر غیبت به امام خود معرفت پیدا کند، ولو اینکه امام را ندیده باشد و به ظهور نرسد، مانند کسی است که در رکاب پیامبر(ص) به شهادت برسد. تمامی این نکات محور مهمی همچون همراهی، تبعیت و معرفت به امام را داراست.
در یکی از فرازهای بسیار زیبای زیارت اربعین آمده است: «وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ؛ و قلبم تسلیم قلب شما و امرم تابع امر شما و یاریم برای شما آماده، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شما هستم با شما، نه با دشمن شما». ممکن است افراد بسیاری حضرت امیر(ع) را دوست داشته باشند، اما دلشان با دشمنان امیرالمؤمنین(ع) باشد. این افراد شیعه حقیقی حضرت امیر(ع) نیستند و عاقبت به خیر نمیشوند. آنچه سعادت را برای مردم به بار میآورد، همراهی با اهل بیت(ع) است.
مردم در برابر اهل بیت(ع) داخل یکی از این چهار گروه هستند. یک گروه مانند ابوسفیان و معاویه و ... کسانی هستند که نه دل آنها و نه امر زندگی ایشان هیچگونه سنخیتی با اهل بیت(ع) ندارد. گروه دوم کسانی هستند که دل آنها با اهل بیت(ع) است اما امر زندگی ایشان با اهل بیت(ع) هماهنگی ندارد. در زمان حرکت امام حسین(ع) از مکه به کوفه افراد بسیاری به ایشان گفتند که پیراهن خود را بالا بزنید تا ما جای بوسه پیامبر(ص) را ببوسیم. همین افراد برای امام حسین(ع) گریه کردند، اما با ایشان همراه نشدند. آنان امام(ع) را دوست داشتند، اما در عمل با ایشان همراه نبودند. مصادیق زیادی در زندگی امروزی نیز وجود دارد که افراد به اهل بیت(ع) علاقه دارند، اما زندگی ایشان با اهل بیت(ع) هماهنگی ندارد که ضمانت سعادت در آن وجود ندارد.
با کمال تأسف و تأثر باید گفت که امثال عمر بن سعد نیز در این دسته قرار دارند. قلب عمر بن سعد با امام حسین(ع) بود، اما هوا و هوس بر او غلبه کرد و در برابر امام(ع) ایستاد. از گفتوگویی که میان امام حسین(ع) و عمر بن سعد در کربلا رد و بدل شد، مشخص میشود که عمر بن سعد با سیدالشهدا(ع) بغضی نداشت و حتی در دل خود به ایشان بیعلاقه نبود. البته همانگونه که گفته شد، علاقه بدون همراهی منجر به سعادت نمیشود و چهبسا کسانی مانند عمر بن سعد در برابر امام(ع) ایستادند و ایشان را به شهادت رساندند. در سوره مبارکه نساء آمده است: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا؛ ولى چنين نيست به پروردگارت قسم كه ايمان نمىآورند مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است، داور گردانند. سپس، از حكمى كه كردهاى در دلهايشان احساس ناراحتى (و ترديد) نكنند و سر تسليم فرود آورند». در زمان پیامبر(ص) نزاعی میان زبیر بن عوام، پسرعمه پیامبر(ص) و شخص دیگری در مدینه بر سر میزان آب زمین زراعی درگیری پیش آمد. پیامبر(ص) پس از شنیدن سخن ایشان، حق را به زبیر دادند، اما فرد مقابل وقتی دید که نتیجه این حکمیت به نفع او نیست به پیامبر(ص) توهین و ایشان را به جانبداری از اقوام خود متهم کرد و باعث شد که رنگ از رخسار پیامبر(ص) بپرد و این آیه از جانب خداوند نازل شود. مفهومش این است که عدهای به زبان ایمان دارند و از ایمان حقیقی خبری نیست. لذا اینکه دل انسان با جبهه حق و اهل بیت(ع) باشد، اما با ایشان همراهی نکند، کفایت نمیکند و موجب سعادت نخواهد شد.
گروه سوم کسانی هستند که زندگی ایشان تابع اهل بیت(ع) است، اما دلشان با اهل بیت(ع) نیست. بسیاری از کسانی که در جنگ صفین همراه امیرالمؤمنین(ع) بودند، دلشان با امام علی(ع) نبود، اما تابع ایشان بودند. بعدها بسیاری از این افراد به عنوان خوارج از سپاه امام علی(ع) جدا شدند و جنگ نهروان را به راه انداختند. ایشان در امر زندگی با امام علی(ع) همراه شدند، اما دل آنها با امام(ع) صاف نبود. این گروه نیز اهل نجات نخواهند بود.
گروه چهارم که قطعاً اهل نجات هستند، کسانیاند که هم قلب و هم امر زندگی آنها تابع امام معصوم و همراه با امام معصوم است. شاهد آن تعداد فراوانی از یاران خالص و صدیق اهل بیت(ع) مانند سلمانها، ابوذرها، اویس قرنیها، مقدادها و... است. لذا از این چهار گروه فقط یک دسته اهل نجات هستند و بقیه ضمانت قطعی ندارند یا اهل نجات نخواهند بود. یکی از نمونههای اهل نجات و تابع معصوم، ابن ابییعفور از اصحاب امام صادق(ع) است. این شخص میگوید که اگر میوهای را دو نیم و سپس امام صادق(ع) نیمی از آن را حلال و نیمی دیگر را حرام اعلام کنند، نظر ایشان صحیح و دقیق است و من از نیمه حرام آن تناول نخواهم کرد که نشاندهنده همراهی عمیق او با امام معصوم است. همچنین، وقتی که ابن ابییعفور دچار بیماری شد و طبیب بر بالین او حاضر شد، به او گفت که اگر قصد بهبودی داری، باید شراب بنوشی و درمان تو در شراب است. او پاسخ داد تا زمانی که به امام صادق(ع) نامه نفرستم و از ایشان کسب تکلیف نکنم، لب به شراب نخواهم زد. امام صادق(ع) برای او نوشتند که هرگز لب به شراب نزن. زمانی که نامه امام(ع) به ابن ابییعفور رسید، گفت که حتی اگر بمیرم لب به شراب نخواهم زد. البته او بعدها شفا پیدا کرد، اما حاضر بود بمیرد، ولی آنچه را امام(ع) به او امر کرده بود زیر پا نگذارد.
اویس قرنی یکی از صحابه پیامبر(ص) بود که ایشان را در زمان حیات ملاقات نکرد، اما مورد علاقه پیامبر(ص) بود. ایشان فرمودند که اویس در رکاب جانشین من یعنی علی بنابیطالب(ع) به شهادت خواهد رسید و اگر کسی او را دید، سلام مرا به او برساند. پیامبر(ص) فرمودند که اویس همان کسی است که در روز قیامت به اندازه دو قوم ربیعه و مضر شفاعت خواهد کرد و رایحهای از سمت منطقهای که او زندگی میکند به سمت ما میوزد. در زمان خلیفه دوم عدهای از اصحاب به یمن رفتند و سراغ اویس قرنی را گرفتند. فردی، اصحاب پیامبر(ص) را در حالی که اویس نماز میخواند نزد او بردند. اصحاب به اویس بیان کردند که ما مأموریم تا سلام پیامبر(ص) را به تو برسانیم. اویس به سجده افتاد و اشک ریخت و گفت که من چه کسی هستم که پیامبر(ص) سلام خود را به من رسانده است. اصحاب به اویس گفتند تو که عاشق پیامبر(ص) بودی چرا به مدینه نیامدی و ایشان را ملاقات نکردی؟ اویس گفت که آنقدر ایشان را دوست داشتم که برای دیدار ایشان نیامدم؛ زیرا در قرآن آمده است که باید مراعات مادرم را میکردم و مادرم نیز دوست نداشت که از او جدا شوم. من بین ملاقات پیامبر(ص) و دستور قرآن مانده بودم. به همین دلیل پا روی دل گذاشتم، اما روی حکم خدا و قرآن پا نگذاشتم. این کار به معنای همراهی است. معنای «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» این است که در هر شرایطی نباید دستور خدا و اهل بیت(ع) را فراموش و باید بدان عمل کرد.
ابن ابیعمیر از دیگر کسانی است که دل و عملش با اهل بیت(ع) همراه بود. زمانی که او را به زندان بردند و تازیانه زدند تا یاران امام کاظم(ع) را افشا کند، زیر بار نرفت. تمام اموال او را که مردی ثروتمند بود، مصادره کردند و زمانی که از زندان بیرون آمد، فقیر بود. پیش از رفتن به زندان 10 هزار درهم به یکی از شیعیان قرض داده بود و زمانی که از زندان بیرون آمد، فرد شیعهای که از او قرض کرده بود نیز پول چندانی نداشت تا قرض او را بدهد، اما با مشاهده وضعیت ابن ابیعمیر، خانه خود را معامله کرد و پول آن را برای ابن ابیعمیر آورد. زمانی که ابن ابیعمیر متوجه وضعیت نامساعد آن فرد شد، دست به پول نزد و آن را به فرد شیعه بازگرداند. زمانی که آن فرد علت را جویا شد، ابن ابیعمیر گفت که از ذریح محاربی شنیدم که از مولایم امام صادق(ع) نقل کرد که فرمودند انسان بدهکار را از زیر سقف خانهاش خارج نکنید. این سخن نشان میدهد که قلب و امر زندگی ابن ابیعمیر با امام همراه بود. وقتی قلب و امر زندگی انسان با ائمه معصومین(ع) همراه باشد، انسان چه در عصر ظهور، چه در عصر حضور و چه در عصر غیبت میتواند قطعاً به سعادت دست یابد.
شاید یکی از دلایل طولانی شدن غیبت این باشد که بسیاری از افراد هنوز به مرحله همراهی با امام خود نرسیدهاند. ممکن است که افراد به امام زمان(عج) علاقهمند باشند، اما همراه ایشان نباشند. در احادیث آمده است که بسیاری از افراد زمانی که امام زمان(عج) ظهور میکنند، از زیر بیرق همراهی ایشان خارج میشوند. مرحوم آیتالله ضیاءآبادی در یکی از سخنرانیهای خود گفتند که تعدادی از متدینان در نجف به مباحثه درباره علل عدم ظهور امام زمان(عج) مشغول بودند و از میان خودشان فردی را انتخاب کردند تا به مسجد کوفه برود و ضمن انجام اعمال ویژه، به محضر امام زمان(عج)شرفیاب شود و از ایشان علت عدم ظهور را سؤال کند. وقتی که این فرد قصد انجام این کار را کرد، متوجه شد در محلی سرسبز قرار دارد که مشابه نجف نیست. وقتی از مردم سؤال کرد که اینجا کجاست؟ گفتند شهر امام زمان(عج) است. آن فرد سراغ منزل امام(عج) را گرفت و وقتی به در خانه ایشان رسید، امام(عج) به ایشان پیغام دادند که ظهور نزدیک است و فعلاً برای استراحت به منزلی که برای تو در نظر گرفته شده است، نقل مکان کن و در آنجا صاحبخانه دختری دارد که ما او را به عقد تو درآوردهایم.
زمانی که این فرد در آنجا مستقر شد و به همصحبتی با دختر صاحبخانه پرداخت، خبر آمد که ظهور اتفاق افتاده و باید در رکاب امام زمان(عج) باشید. این فرد به دلیل همصحبتی با این دختر خبر فرستاد که به امام(عج) بگویید حرکت کنند و من دقایقی دیگر به ایشان خواهم پیوست. امام(عج) فرمودند که به او بگویید که باید همین الان بیاید، اما این فرد گفت که در حال حاضر مشغولم و نمیتوانم بیایم. در این لحظه فرد شیعه به خود آمد و دید که در بیابانهای اطراف نجف است و از آن حالت خارج شده است. با این اتفاق امام(عج) پاسخ منتظران را دادند که ممکن است شما به ما علاقهمند باشید، اما با ما همراهی نکنید. لذا آنچه طبق آیات و روایات به داد انسان میرسد و باعث سعادت او خواهد شد، معیت و همراهی و تبعیت از اهل بیت(ع) است و صرف علاقه به معصومین(ع) و اهل بیت(ع) ضمانتی برای سعادت انسان نیست.
به کوشش محسن مسجدجامعی
انتهای پیام