به گزارش ایکنا؛ دومین شماره از پنجاه و ششمین دوره فصلنامه علمی «پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی» به صاحب امتیازی دانشگاه تهران منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «مقایسه کاربرد نمادین رنگ در نگاره سیر شبانه پیامبر(ص) به سوی مسجدالاقصی (معراجنامه میرحیدر و نگاره معراج سلطان محمد)»، ««قانوننویسیِ تنظیماتی» در عصرِ ناصری»، ««حُسنالخط» و «خط نیکو» در آداب کتابت پس از اسلام»، «بازتاب مفاهیم اعتقادی و مبانی فکری انقلاب اسلامی در نخستین نسل از مسکوکات جمهوری اسلامی ایران (مطالعه موردی: سکههای یادبودی مضروب در سال 1358 ش)».
در چکیده مقاله «مقایسه کاربرد نمادین رنگ در نگاره سیر شبانه پیامبر(ص) به سوی مسجدالاقصی (معراجنامه میرحیدر و نگاره معراج سلطان محمد)» آمده است: «معراج در دورههای متفاوت اسلامی مورد توجه نگارگران بوده است. نگارگر تمایل داشته که عالمِ مثال را تصویرگری کند، برای این منظور تا حد ممکن از عنصر خیال استفاده کرده است. رنگ را میتوان یکی از عناصر اصلی و کاربردی در این راستا دانست. رنگ مؤثرترین و برجستهترین وجه نگارگری ایرانی است که ویژگیهای معنایی، دیداری و روانی خاص دارد و نگارگر ایرانی آن را در آثار خود، آگاهانه یا ناخودآگاه با توجه و هدف بهکار برده است. بهنظر میرسد این نمادگرایی رنگی در نگارگری ایرانی جایگاه ویژهای دارد. رنگهای متمایز در آثار مختلف، نمادهای متفاوت داشتهاند و چنین نبود که یک رنگ، نماد یک چیز معین و خاص باشد؛ از همینرو، نگارندگان با بررسی، تحلیل و مقایسه میزان استفاده نگارگران از بار معنایی رنگهای متفاوت در نگارهها بر آن شدند که رابطه معنادار میان میزان استفاده از رنگها و محتوای نگارهها را دریابند. نگارههای مورد بررسی در این پژوهش؛ نگاره معراج میرحیدر (839-840) مربوط بهدوره تیموری و مکتب هرات، و نگاره معراج سلطان محمد اثر سلطان محمد (945-949) مربوط بهدوره صفوی و مکتب تبریز دوم هستند. پژوهش حاضر برای دستیابی بهپاسخ این پرسش است که کاربرد نمادین رنگها در این دو نگاره دارای چه شباهتها و تفاوتهایی بوده است؟ روش به کاررفته در این پژوهش تطبیقی-تاریخی بود. در این راستا، استخراج مؤلفههای رنگی از هر دو نگاره در قالب جدول انجام و در ادامه بهبررسی ویژگیهای نمادشناسانه رنگهای مرحله پیش در قالب جدول پرداخته شد. سپس دادههای رنگی بهدست آمده از نگارهها و نمادشناسی آنها مورد بررسی و تطبیق قرار گرفت.»
در چکیده مقاله ««حُسنالخط» و «خط نیکو» در آداب کتابت پس از اسلام» آمده است: «درباره خوشنویسی و زیبا نوشتن در فرهنگ ایرانی-اسلامی دوگونه متن وجود دارد؛ یکی، رسالههای مستقل و مختص خوشنویسی که خط را بر اساس مفهوم اصول تعریف کردهاند و دیگری، متون عمومیتری که در آنها، خط ذیل مفهوم کتابت و آیین دبیری آمده است. در رسالههای نخست، نظام زیباشناسانه خوشنویسی بر اساس رعایت اصولی شکل میگیرد که وضع آن به ابنمقله نسبت داده شده است. در این نظام، خطی زیباست که اصولی نوشته شده باشد؛ از اینرو بههر نوع ابتکار یا زیبانوشتنی «خوشنویسی» اطلاق نمیشود. اما در متون عمومی دیگر که سدهها پیشتر از رسالههای خوشنویسیِ اصولمحور نگاشته شده و موازی با آنها نیز جاری بودهاند؛ اصطلاحاتی مانند «حسنالخط» یا «خط نیکو» معنایی متفاوت از خوشنویسی بر اساس اصول داشتهاند. درباره معنای صحیح این واژگان و تعیین مراد دقیق قدما از بهکار بردن آنها، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است و شوربختانه، بیالتفاتی بهخاستگاه متفاوت آنها سبب شده است در تفسیر یا ترجمة بسیاری از متون مرتبط با موضوع کتابت و خوشنویسی معنای مخدوشی حاصل شود. در این پژوهش با بررسی شیوه استفاده از اصطلاحات مرتبط با زیبا نوشتن در کهنترین و مهمترین متون عربی و فارسی از سدههای نخستین تا سدههای میانه دوران اسلامی و واکاوی کلماتی مانند جید، ملیح، حَسن و متقن نشان داده میشود که معنای صحیح واژگانی مانند «حسنالخط» و «خط نیکو» را باید در بستر اصلی پیدایش آنها یعنی کتابت، آداب الکتابها و آیین دبیریهای مربوط به آن یافت. در این بستر، زیبا نوشتن هیچ ارتباطی با اصولی نوشتن نداشته و بیش از خوانا نوشتن،گاه همراه تندنویسی، معنایی در بر نداشته است.»
انتهای پیام