به گزارش ایکنا، سی و یکمین شماره مجله فرهنگ و علوم انسانی «عصر اندیشه» با موضوع «چالش عرفی شدن در حکومت دینی» با آثار و گفتارهایی از عبدالمحمد کاظمیپور، احمد زیدآبادی، محسن صبوریان، احمد بستانی، رضا غلامی، همایون همتی، مجتبی عبدخدایی، محمدرضا کلاهی، سیدمحمود نجاتی حسینی، علیرضا پیروزمند، حسین بستان، داوود مهدیزادگان و ابراهیم محسنی آهوی منتشر شد.
در بخشی از سرمقاله این شماره میخوانیم: «سکولاریسم با همه تنوع معنایی و تفسیری دستکم در دنیای غرب به یکی از ستونهای تشکیلدهنده جوامع سیاسی و نظامهای حقوقی و اداری تبدیل شده است. این اندیشه به تدریج به سایر نقاط جهان به ویژه در دنیای اسلام نیز تسری پیدا کرد و اندیشمندان بسیاری درباره آن قلم زده و نظریهپردازی کردهاند.
سکولاریسم در غرب متولد شد و از نگاه متفکران و اندیشمندان، محصول مدرنیته و مدرنیزاسیون جوامع بود. به دیگر سخن سکولاریسم محصول و نتیجه وضعی دوران مدرن محسوب میشد. طبق این تحلیل سکولاریسم فرآیند عقلی شدن امور است. پس از دوران تسلط اسطورهها و دین به تدریج با کمرنگ شدن نقش دین و اسطوره، این عقلانیت است که به عنوان منبع اصلی اداره جوامع و حکومتها نقش اصلی مییابد».
در بخشی از گفتوگو با مجتبی عبدخدایی استاد دانشگاه علامه طباطبایی آمده است: «کلیسا قدرت مادی دنیوی بود و فقط با یک برچسب اخروی برای خود کسب مشروعیت و قدرت میکرد وگرنه در واقع کاملا قدرت دنیوی و سکولار بود همچنانکه در صورتبندی معرفتی هم با نظریه دو شمشیر سکولاریسم را اختراع کرده بود. این قدرت سکولار اگر توانمندی داشت، آموزه دو شمشیر را هم کنار میزد و هژمون میشد و جایی برای شاهزادگان اروپایی باقی نمیگذاشت؛ کاری که قاعده بازی قدرتهای بزرگ مادی است. در این توازن قدرت، کلیسا به تدریج ضعیف شد و افول کرد لذا قدرتهای دیگر تصمیم گرفتند آن را کنار بگذارند. پس باید توجه داشت این کار سکولاریسم کنار گذاشتن نهاد یا قدرتی بود که خود آن نهاد هم ذاتا سکولار بود.
در جهان اسلام مسئله به کلی فرق دارد و از بنیان متفاوت است. راهی که سکولاریسم در جهان اسلام با آن مواجه بود و باید طی مینمود صرفا کنار گذاشتن یک نهاد اجتماعی یا یک قدرت مادی نبود بلکه ناگزیر بود اندیشه و باوری را که دخالت امر قدسی در امر سیاسی و در سازماندهی اجتماعی را مبنا قرار میداد به طور کلی کنار بگذارد و انکار کند».
در این شماره گزارشی از مناظره محسن صبوریان و احمد زیدآبادی منتشر شده است. به باور زیدآبادی اتفاقی که پس از انقلاب افتاده این است که تعداد دیندارانی که نگاه فقهی و شرعی داشتند و عامل به احکام بودند و انجام دادن مناسک را رعایت میکردند نسبت به قبل بیشتر شده و حمایت دولتی هم به آن اضافه شده و در انجام اینها از امکاناتی برخوردارند اما دینداری اخلاقی شدیدا و عمیقا آسیب دیده است. در مقابل، صبوریان معتقد است با حضور در مترو یا میادین شهر یا بازار میتوان میانگینی از جامعه به دست آورد ولی نمیتوان آن را تعمیم داد. فقط میتوان یک روایت ارائه کرد. بالطبع بقیه هم میتوانند روایت خود را عرضه کنند. موافقم که دینداری فقاهتی بعد از انقلاب تقویت شده اما موافق نیستم که دینداری اخلاقی تضعیف شده است.
از نظر زیدآبادی قرائتهای مختلف از دین را نمیتوان نفی کرد مگر اینکه از موضع خدا بنشینیم و بگوییم فقط من میفهمم خدا چه گفته و همه شما اشتباه میکنید. وقتی حکومت دینی میشود دین را در یک قرائت خلاصه میکند و معتقدان سایر قرائتها را از حوزه سیاست و مدیریتهای عمومی میراند و این را منحصر میکند به تعداد خاصی از افراد که اعتقادات خاصی دارند و حتی تخصص لازم را هم ندارند. بالطبع چنین وضعیتی عکس العمل ایجاد میکند.
به باور صبوریان جمهوری اسلامی روندی را که از رضاخان به بعد شروع شد کموبیش ادامه داده و به قول برخیها تسریع کرده است یعنی آنها این قدر راحت نمیتوانستند کارهایی کنند که حکومت دینی میتواند بکند زیرا اگر حکومت میخواست کارهایی کند مومنان میشوریدند اما وقتی حکومت دینی میخواهد این کار را بکند، میگوید خوانش از اسلام دارم، متخصص اسلام هستم و با اسلام سازگار است و میتوانم این کار را بکنم.
یادآور میشود سی و یکمین شماره عصر اندیشه به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی محمدمهدی دانی و سردبیری روحالامین سعیدی در 262 صفحه منتشر شده است.
انتهای پیام