کد خبر: 4236913
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۸
مهدی حبیب‌اللهی بررسی کرد

پیامبر(ص) در نگاه مستشرقان؛ فرستاده پروردگار یا مسیحی بدعت‌گذار

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) ضمن تقسیم استشراق به چهار دوره تاریخی توضیح داد که در هر کدام از این ادوار، خاورشناسان چه نگاهی به دین اسلام و شخصیت پیامبر(ص) داشتند.

به گزارش ایکنا، نشست علمی با عنوان «پیامبر اعظم، سرآغاز تمدن اسلامی» امروز 26 شهریور در دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد.

در این نشست مهدی حبیب‌اللهی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با عنوان «پیامبر اسلام از نگاه مستشرقان» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانیم؛

مطالعات استشراق در چند سال اخیر در حوزه علوم اسلامی رونق گرفته و آثار مثبتی داشته است. به نظر می‌رسد جایگاه این نوع مطالعات مهم است. خاورشناسان در چند قرن اخیر به ویژه چند دهه اخیر به صورت جدی وارد مطالعات اسلامی شدند و مراکز متعددی تاسیس کردند و آثار زیادی تدوین شده که لازم است آنها را رصد کنیم، دنبال کنیم و الگوگیری کنیم و همچنین بدانیم در موضوعات مورد علاقه ما چه نظرات دیگری وجود دارد و اگر شبهه و اشکالی مطرح می‌شود که برخی روی جامعه ما تاثیرگذار است اینها را از منبع اصلی دریافت کنیم و شبهه‌شناسی و پاسخ به شبهات داشته باشیم.

پیامبر اسلام به واسطه اینکه شخصیت اول اسلام است مورد نظر خاورشناسان بوده و جریان‌ها با انگیزه‌های مختلف شخصیت ایشان را مورد پژوهش قرار داده‌اند. برخی از این پژوهش‌ها هرچند اندک، مثبت بوده و به نقش تمدن‌ساز اسلام در آنها توجه شده است. تقسیم‌های گوناگونی برای خاورشناسی مطرح شده که یکی از آنها تاریخی است و در آن ادوار مختلف تاریخی و رویکردها و آثاری که در این زمینه تولید شده برشمرده می‌شود. من چهار دوره تاثیرگذار برای این مسئله در نظر گرفتم.

 

عدم تمایز بین تعالیم اسلام و فرهنگ جاهلی

دوره اول قرن هفت تا ده میلادی است؛ ویژگی‌های این دوره عبارت است از رویکرد خصمانه و نگاه به اسلام به عنوان یک تهدید خارجی و تلاش برای دفاع از مسیحیت. خاورشناسان این دوره کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در منطقه‌ای که اسلام نفوذ کرده بود این دین را به عنوان یک تهدید در نظر گرفتند و آثاری تولید کردند. عدم توجه به منابع اصلی اسلامی یکی دیگر از ویژگی‌های این دوره است. تمرکز روی شخصیت پیامبر(ص) به عنوان شخصیت محوری یکی دیگر از ویژگی‌ها است. در این دوره عموما پیامبر(ص) را به عنوان یک مسیحی بدعت‌گذار معرفی می‌کنند و نه پیامبری با یک دین مستقل. مشکل دیگر آثار این دوره عدم تمایز بین تعالیم اسلام و فرهنگ جاهلی عربی است. ویژگی آخر فقدان گفت‌وگو بین ادیان است. یوحنای دمشقی از شخصیت‌های مهم این دوره است. یوحنا یک متکلم بزرگ مسیحی است که در زمان اموی زندگی می‌کرد و ارتباطاتی هم با دربار اموی داشت.

دوره دوم از قرن یازده میلادی تا هجده میلادی است. یکی از مهمترین ویژگی‌های این دوره که روی مطالعات استشراق اثرگذار بوده همزمانی با جنگ‌های صلیبی است که از قرن یازدهم میلادی شروع شد و قریب 400 سال طول کشیده و محور این جنگ‌ها فلسطین بود. یکی دیگر از ویژگی‌های این دوره ایجاد مراکز علمی و دانشگاهی است. نگاه این دوره به پیامبر اینگونه است که دوباره بحث بدعت‌گذار مسیحی را مطرح کرده است. خاورشناسان این دوره به شدت نبوت را رد می‌کنند و تا اتهام کذب به پیامبر(ص) پیش می‌روند.

دوره سوم قرن هجدهم تا نیمه اول قرن بیستم است. این دوره بسیار تاثیرگذار و مهم است و برخی گفتند استشراق اصطلاحی در این دوره است. از قرن هجدهم کلیسا از عرصه سیاست و قدرت کنار می‌رود ولی پدیده‌های دیگری به وجود می‌آید که موجب می‌شود رویکرد غربی‌ها به مطالعات اسلام عوض شود و از اینکه کاملا خصمانه باشد رویکرد علمی پیدا می‌کند. تنوع دیدگاه‌ها و نظرات باعث می‌شود یکسونگری که در مطالعات قبلی بود کنار برود و در این دوره آثاری در دفاع از اسلام و پیامبر(ص) نوشته می‌شود. در همین دوره تاسیس مراکز علمی مستقل داریم که کار اسلام‌شناسی انجام می‌دهند. دایره المعارف اسلام در همین دوره نوشته می‌شود. ویلیام مویر از شخصیت‌های مهم این دوره است که چهار جلد کتاب درباره شخصیت پیامبر نوشته و خیلی روی پیامبرشناسی مستشرقان تاثیرگذار بوده است.

دوره چهارم بعد از جنگ جهانی دوم تا دوران معاصر است که انگیزه‌ها کاملا علمی است گرچه لابه‌لای آن برخی کارهای متعصبانه انجام می‌شود ولی غالب کارها علمی و جدی است و کار ضعیف کمتر دیده می‌شود. اگر بخواهیم این کتاب‌ها را نقد کنیم باید مهارت‌ زیادی داشته باشیم و به راحتی نقد اینها امکان ندارد. ادوارد سعید یکی از شخصیت‌های این دوره است که کتابی به نام شرق‌شناسی نوشت. او فلسطینی ولی مسیحی است و کتاب شرق‌شناسی او خیلی سروصدا کرد. تمام توطئه‌ها که غربی‌ها در طول دویست سال اخیر در رابطه با اسلام انجام دادند، جواب داده است. آرمسترانگ یکی دیگر از شخصیت‌های مهم این دوره است که کتابی به نام «محمد پیامبری برای زمان ما» نوشته و چقدر در این کتاب درباره آموزه‌ها پیامبر(ص) برای دوره معاصر صحبت کرده است.

در مجموع ما سه نوع جریان در رابطه با پیامبر(ص) در آثار مستشرقان داریم؛ یک نگاه خصمانه که رویکرد تبشیری دارد و نبوت پیامبر را زیر سوال برده است. رویکرد دوم رویکرد علمی است؛ یعنی یکسری هستند کار علمی انجام دادند و تعصبی در کارشان نبوده است. رویکرد آخر رویکرد مثبت و همدلانه است که از پیامبر(ص) دفاع کرده است.

 

مردم‌سالاری دینی؛ رکن دولت اسلامی

در این نشست حجت‌الاسلام و المسلمین سیدرسول موسوی، پژوهشگر دین با عنوان «قلمرو حکمرانی نبوی در قرآن کریم» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانیم؛

علت انتخاب این موضوع رویکردی است که در دهه‌های اخیر نسبت به مقوله حکمرانی ایجاد شده است. یکی از بحث‌هایی که در دهه‌های اخیر خصوصا در بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری بر آن تاکید داشتند بحث حیات طیبه اسلامی و چگونگی این حیات طیبه اسلامی و چشم‌انداز آن تحت عنوان تمدن نوین اسلامی است. ایشان مراحلی را برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی بیان کردند که از انقلاب اسلامی شروع می‌شود و پس از دولت و جامعه اسلامی به تمدن اسلامی می‌رسد.

آنچه با بحث من ارتباط پیدا می‌کند کاربرد واژه دولت اسلامی است، چرا ایشان عنوان دولت را به کار بردند. از فرمایشات ایشان به دست می‌آید که یکی از مولفه‌های اساسی دولت اسلامی مردم‌سالاری دینی است؛ یعنی مردم انتخاب می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیله منتخبان خود در سایه هدایت الهی در اختیار دارند.

ایشان بارها در سخنرانی‌های مختلف تاکید کردند صحبتی که من تحت عنوان مردم‌سالاری دینی بیان می‌کنم ریشه در قرآن کریم دارد و یک مطلب قرآنی است. به همین جهت من این عنوان را برای بحث خودم برگزیدم. مهمترین کلیدواژه در این عنوان کلمه حکمرانی است. دو نگاه به حکمرانی وجود دارد؛ نگاه سنتی و نگاه نوین. چیزی که از فرمایشات رهبری استفاده می‌شود معنای نوین است. معنای سنتی حکمرانی بحث حکومت کردن است و حکمرانی با حکومت کردن معادل است. این حکومت می‌تواند قالب‌های مختلفی به خود بگیرد. در نگاه‌های جدید در کشورهای غربی و سازمان‌های جهانی و نهادهای بین‌المللی یک معنای جدید برای حکمرانی ایجاد شده که یا مقابل معنای اول است یا گذار از معنای اول است. آن معنا این است اصل حکومت کردن به مردم واگذار می‌شود و مسئولین و دولتمردان در قبال مردم پاسخگو هستند. در معنای اول قدرت در حکومت مترکز است ولی در معنای دوم قدرت در نهادهای مدنی و خود مردم متمرکز است و قدرت میان مردم توزیع می‌شود.

اصل این ایده حکمرانی چون در غرب پیدا شده متاثر از تفکر لیبرالیستی است و این نگاه آسیب‌هایی دارد از جمله اینکه مبتنی بر اومانیست است و می‌خواهد نقش انسان را در تمام ابعاد حکومت توسعه دهد حتی تا جایی که نقش خدا حذف شود. به جهت این آسیب در نگاه لیبرالیستی وقتی مقام معظم رهبری از حکمرانی صحبت می‌کند قید دینی یا اسلامی را کنار آن به کار می‌برد.

وقتی به آیات قرآن نگاه می‌کنیم حکمت حکمرانی اقامه دین خدا است. آیات متعددی در بحث اقامه دین خدا داریم. اگر ما بخواهیم حیات طیبه اسلامی در قالب تمدن نوین اسلامی محقق شود معنایش این است که دین خدا در ابعاد زندگی فردی و اجتماعی محقق شود.  

انتهای پیام
captcha