
همگی مثال «خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج» را شنیدهایم و با آن آشنا هستیم. میدانیم که «خشت اول» استعارهای از آغاز هر چیزی است و اگر ما این خشت اول را دوره کودکی و نوجوانی تصور کنیم، قطعاً نگاهمان به این دوره تغییر میکند و اهمیت آن مشخصتر و برجستهتر میشود. این خشت اول نیازمند توجه و سرمایهگذاری مادی و معنوی بسیاری است تا بتواند قوام خود را حفظ کند و تا وقتی که به ثریا میرسد کیفیتی سالم، اثرگذار و متعالی داشته باشد.
افراد بسیاری در بخشهای مختلف فرهنگی، آموزشی و هنری در تلاش هستند که برای کودکان و نوجوانان مطالب و محتوایی تولید کنند تا اکنون و آیندهای غنی داشته باشند. در همین راستا خبرگزاری ایکنا همزمان با هفته کودک گفتوگوهایی را با فعالان حوزه کودک و نوجوان انجام داده است. در این قسمت به سراغ فرخنده مفیدی، استاد پیشکسوت تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم که تلاشهای بسیاری را در حوزه آموزشهای پیش از دبستان داشته است. مفیدی مؤلف و مترجم کتابهای متعددی در زمینه تعلیم و تربیت است که میتوان به «شیوههای فرزند پروری»، «برنامه آموزش و پرورش در دوره پيش از دبستان»، «آموزش و پرورش پيش دبستانی و دبستان» اشاره کرد. در ادامه بخش نخست این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا - شما پیشینه بسیاری در حوزه آموزشهای پیش از دبستان دارید، بهطوری که شما را «مادر پیش دبستانی ایران» خطاب میکنند، چنانکه پیش از شما این دوره، کودکستان معرفی میشد اما با تلاشهای شما دوره پیش دبستانی با محتوای آموزشی مشخص در کشور مطرح شد که کار سترگی بود؛ این اتفاق این سوال را پیش میآورد که ضرورت آموزشهای پیش از دبستان چیست و چرا باید یک دوره زمانی به نام پیش از دبستان داشته باشیم و کودکان در این دورهها شرکت کنند و آموزش ببینند؟
تفکر غالب برای تربیت انسان از آغاز در دنیا این بوده است که از طریق خانواده و جامعه کوششهای منظمی صورت بگیرد تا بتوانیم انسانهایی توانمند، خلاق، سالم و تلاشگر داشته باشیم و برای بهبود و ارتقای چنین انسانی از جوانب مختلف کوششهایی صورت میگیرد.
خانواده از سالهای پایه و دوران اولیه کودکی نقش کلیدی در تربیت انسان دارد اما طبیعتاً پدر و مادر و کانون خانواده ممکن است پاسخگوی همه نیازهای کودک در همه زمینهها نباشد. منکر نیستیم که بسیاری از خانوادهها تواناییهای علمی و فکری خوبی دارند که در گذشته هم این موضوع وجود داشت و در
فرهنگ اسلامی ما نیز برای
تربیت کودک، بازی با کودک و برقراری ارتباط خوب با کودک جایگاه خاصی قائل شده است و نکاتی در این رابطه وجود دارد.
بچهها در فرهنگ ما دوستداشتنی هستند اما دنیا در حال پیشرفت و ترقی است؛ فناوریهای مختلفی به وجود میآید که ممکن است همگان از این ابزارها اطلاع نداشته باشند. پدران و مادران برای آموزش و تربیت نکاتی را به صورت تجربی کسب میکنند که مفید است اما کافی نیست. برای تربیت انسان سرمایهگذاری میکنیم تا بتواند در آینده بازدهی خوبی داشته باشد. سالهای اولیه زندگی اصلیترین و اثرگذارترین سالها هستند و اگر اشکالات و ضعفهایی را در این سالها داشته باشیم، طبیعتاً جبران آن در سالهای آتی بسیار دشوار است.
تحقیقات فراوانی نشان میدهد که هرچه در این دوره برای تربیت کودکان تلاش کنیم، میتوانیم در آینده شاهد این سرمایهگذاریها باشیم و نتایج آن را ببینیم؛ من مطمئن هستم که جامعه ما نیز به چنین موضوعی قائل است. بسیار گفته میشود که دامان مادر تا دو و نیم سالگی تأثیرگذار است یعنی شیردهی و نقشهای ارتباطی مانند لمس کردن، بو کردن و ارتباط با کودک نقش اساسی دارد اما هیچکس نگفته است که در کنار خانواده کانونهای دیگری نباید باشد.
مراکز
پیشدبستانی اعم از مراکزی که برای شیرخوارگان، نوباوگان، مهدکودک و کودکستان وجود دارد که همه این مجموعه را دوره پیشدبستانی مینامیم، میتوانند نقش تأثیرگذاری در رشد عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، جسمی و خلاقیت کودک داشته باشد. تحقیقات نشان میدهد که
۵۰ درصد از رشد کلی و تواناییهای هوشی و همهجانبه کودک در سالهای اولیه مخصوصاً از تولد تا شش سالگی شکل میگیرد.
وقتی کودکان به چهار سالگی میرسند باید بتوانیم برنامهریزیهای اصولیتری برای آنها داشته باشیم و نباید زمان را از دست دهیم. نقطه کلیدی در این سالها زمان است که چگونه این زمان را بگذرانیم و آن را از دست ندهیم و با چه کیفیتی پیش برویم. این مؤلفهها بسیار اثرگذار هستند.
از نظر عصبشناختی و روانشناختی تحقیقات فراوانی انجام شده است که یافتههای آنها نیز به اثبات رسیده است و توانسته اثرگذاری این مؤلفهها را
نشان دهد؛ مثلاً کودکانی که در خانواده یا محیطی زیست میکنند که از غنای کافی برخوردار نباشد، نتوانند استعدادهای خود را بروز دهند یا فرصت پیدا کنند که در معرض خوبیها قرار بگیرند و رشد جسمی، عاطفی و ارتباطی آنها تأمین نشود، در حالتی از رکود قرار میگیرند که میتواند آینده آنها را خدشهدار کند. بر این باوریم که هرچه مراکز
پیشدبستانی به همراه خانواده و نه جداگانه، تلاش کنند تا محیطی سرشار از
محبت، یادگیری و توانمندی ایجاد کنند، قطعاً در آینده انسانهای
پربارتر، خلاقتر و خوشفکرتر خواهیم داشت.
ایکنا - دقیقاً نکته دقیقی را فرمودید که خانواده و نهاد آموزش مکمل یکدیگر هستند و نمیتوانیم وظایف هر یک را برونسپاری کنیم یا بتوانیم یک کدام را کنار بگذاریم؛ هرگاه این دو در کنار هم بیایند زمینهساز تربیت متعالی خواهند شد.
خانواده و نوع تربیت پرمهر مادر و پدر را نمیتوان از کانونهای دیگر جدا کرد و باید شاهد اشتراک، حمایت و همکاری باشیم تا این اطمینان حاصل شود که تربیت چه انسانی مورد نظر ماست؛ بنابراین
جدایی خانواده از نهاد آموزش مشکلساز است.
ایکنا - در کلامتان به موضوع کیفیت اشاره کردید که آموزشها باید با کیفیت باشند و فرمودید که ۵۰ درصد هوش، تفکر و خلاقیت هر فرد در دوره آغازین و ابتدایی زندگی او یعنی تا شش سالگی شکل میگیرد؛ پس این دوره بسیار مهم است و بنمایه انسان در این دوره شکل میگیرد و ما هرچه در این دوره بهتر بکاریم و سرمایهگذاری کنیم در سالهای کهنسالی، میانسالی و جوانی محصول بهتری خواهیم داشت. کیفیت آموزش باید چگونه باشد تا در آینده محصول باکیفیتی داشته باشیم و شاهد انسانی سالم، خلاق، متفکر و کنشگر باشیم تا بتواند زندگی خود را به بهترین نحو بسازد؟
اگر به مؤلفههای تأثیرگذار در مراکز پیش از دبستان نگاه کنیم باید ببینیم که چه کسانی با کودکان کار میکنند. اکنون در تفکر سیستمی در دنیا بیان میکنند که ویژگیها، نگرش، تفکر، نقش و عملکرد انسانهایی که با کودکان کار میکنند میتواند از مؤلفههای تأثیرگذار باشد؛ بنابراین باید درباره مفهوم کیفیت بیندیشیم.
باید چگونگی نقشها بررسی شود و دید افرادی که با کودکان کار میکنند چه ویژگیهایی دارند؟ انتظارات و عملکرد آنها به چه صورت است؟ اگر ما آنها را به شکل خوب، قابلقبول و براساس ارزش سنجیهایی که در هر جامعه و فرهنگ وجود دارد بنگریم؛ مطمئناً کیفیت شکل خود را نشان خواهد داد؛ مثلاً فرض کنیم کدام مرکز است که کودکان در آن شاد هستند، یادگیری دارند، در آرامشند و با چالشها رو در رو هستند، میتوانند با دیگران همکاری کنند و احساس خوب و نگرش مثبت به زندگی دارند. این عوامل باعث میشود تا بتوانیم بفهمیم یک مرکز از کیفیت مناسبی برخوردار است؛ البته کمیت میتواند کیفیتزا باشد و تمامی ابزارهایی که برای تربیت کودکان کمک میگیریم میتواند به کیفیت اضافه کند.
ایکنا - ولی لزوماً کمیت به کیفیت منجر نخواهد شد؛ چیزی که الزام دارد مربی با کیفیت و مواد آموزشی با کیفیت است.
نه لزوماً؛ با دست خالی هم میشود کارهای بسیاری کرد. یکی از ویژگیهای افرادی که با کودکان کار میکنند کیفیت آنهاست که نقش مربی-مادر دارند. کودک احساس میکند کسی هست که او را مینگرد، به سؤالاتش پاسخ میدهد، مشکلاتش را حل میکند و پاسخگوی تنشهاست و… بنابراین مربی نقش کلیدی دارد.
ایکنا - اصولاً از منظر روانشناسی تأکید میشود که مادر تا سن دو سالگی در کنار فرزند خود باشد؛ دوره پیشدبستانی نیز از پنج و شش سالگی آغاز میشود؛ فاصله زمانی بین این دو دوره را چگونه باید پر کرد؟
در فرهنگ ما گفته میشود خانواده تا دو یا دو و نیم سالگی باید در کنار کودک باشد که خیلی منطقی است؛ زیرا کودک، مادر و پدر خود را که اولین مراقبهای او هستند لمس میکند، به آنها لبخند میزند، به آنها نگاه میکند و احساس خوب از آنها دریافت میکند. مطمئناً نباید این نقشهای کلیدی را فراموش کنیم و از نظر شیردهی، تغذیه و سایر نیازها باید توجه کرد. هرگز کسی نگفته است که اگر کودکی به این نوع مراقبتها نیاز دارد، کسان دیگری نیستند که بتوانند پاسخگو باشند. در دنیا و جامعه ما مراکز مراقبتی با مراقبان خوب وجود دارد که نقش کلیدی پدر و مادر را میتوانند ایفا کنند که به حکم جبر و نیاز حتماً میتوانند کمککننده باشند.
ایکنا - بله، با توجه به اشتغال بانوان لاجرم باید مراکزی وجود داشته باشد تا بتوانند از کودکان مراقبت کنند.
بله، بچهها از وجود افراد دیگری که از منظر عاطفی و اجتماعی مشابه والدین هستند میتوانند استفاده کنند. در دنیای کنونی بانوان نقطه اتکا هستند و در درآمد خانواده نقش دارند که در جوامع تعداد زنانی که کار میکنند و منشأ خیر و برکت در خانواده هستند و برای خانواده تلاش میکنند کم نیست. والدین از این مراکز رضایت دارند و این مراکز برای پاسخگویی به نیازهای والدین ایجاد شده است.
۵۰ درصد از رشد کلی و تواناییهای هوشی و همهجانبه کودک در سالهای اولیه مخصوصاً از تولد تا شش سالگی شکل میگیرد
موضوع دیگر اینکه جنگها در دنیا باعث شده است که بسیاری از کودکان بیسرپناه شوند و بسیاری از مسائل و بحرانها پدید آید؛ این مراکز جایگاهی هستند که تا حدودی نقش کلیدی خانواده را میتوانند ایفا کنند. همچنین مراکز هدایتی، حمایتی و مشارکتی وجود دارند که بتوانند در کنار خانواده باشند. کسانی که در اینگونه مراکز با کودکان کار میکنند باید از محبت و عطوفت مادرانه برخوردار باشند، نگرش بسیار مثبتی نسبت به کودک داشته باشند و احترام به کودک برای آنها در درجه نخست باشد.
کسی که به کودکان آموزش میدهد و در کنار آنها و مراقب کودکان است ابتدا باید به خودسازی درونی بپردازد؛ یعنی کسی که خود را نمیشناسد، به تواناییهای خود پی نبرده است و نمیتواند در ارتقای سطح دانش خود از نظر عاطفی و مهربانی کوشا باشد؛ مراقب درستی نیست و این موارد از عوامل کیفیت است.
اگر در این مراکز از وجود افرادی برخوردار شویم که این خصوصیات و ویژگیها را داشته باشند و انتظارات را برآورده کنند و به نیازهای کودکان پاسخ دهند و مهمترین موضوع یعنی محبت و ایمنی را فراهم بیاورند؛ اگر خانواده هم نباشد این مراکز میتواند در تربیت انسان کوشا باشند، اگر خانواده هم حضور داشته باشد هر دو با همکاری هم میتوانند کار بسیار بزرگی را انجام دهند.
ایکنا - آیا مراکز پیش از دوره تحصیلی مثل مهدکودکها و پیشدبستانیها باید محتوای آموزشی مشخصی داشته باشد؟ با توجه به ایجاد سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک آیا چنین چیزی وجود دارد یا در گذشته نیز وجود داشته است؟ این محتوا چقدر مناسب است، آیا نیاز به تغییر دارد یا خیر؟
برای هر نوع سرمایهگذاری مطمئناً باید استانداردهایی داشته باشیم و برای تربیت یک انسان سرمایهگذاریها باید به گونهای باشد که این استانداردها از کیفیت مناسب برخوردار باشند و شکل منطقی پیدا کنند. نمیتوانیم کاری کنیم که صرفاً رضایت خودمان را تأمین کند. وقتی فردی رشد میکند قرار است نهتنها برای جامعه خود بلکه برای دنیای وسیعتر منشأ خیر و برکت باشد؛ بنابراین استانداردها باید پذیرفتهشده و مقبول باشند و امکان کارکرد و عملکرد مناسب داشته باشند.
در گذشته نیز مطالبی برای نحوه شکلگیری این مراکز، نیروی انسانی، نحوه اعطای مجوز، محل تأسیس مراکز و کیفیت آنها وجود داشت اما طبیعتاً بهمرور زمان و با فناوریهای پیشرفتهتر و دانش وسیعتر باید این استانداردها نیز تغییر کند، شکل بهتری پیدا کنند و با دانش روز هماهنگ باشند.
در سالهای ۱۳۶۰ که به ایران بازگشتم این سوال را داشتم که این مراکز چگونه باید کار کنند؟ چه کسانی باید مجوز تأسیس داشته باشند؟ این مراکز با همکاری چه کسانی باید شکل گیرد؟ از چه بودجهای باید برخوردار شوند و افرادی که سرمایهگذاری میکنند با توجه به فرهنگ اسلامی ما چه نقشی را باید در جامعه ایفا کنند تا اعتماد جامعه را برانگیزند؟ اگر بخواهیم شرکتی هم تأسیس کنیم این موارد مهم است، تربیت که جای خود را دارد؛ چراکه کارگزاری تربیت امر خطیری است. هنگام تأسیس یک شرکت با خود فکر میکنیم که بهرهدهی آن شرکت باید چگونه باشد؟ مؤسسان آن چه افرادی باشند؟ ارتباطات اجتماعی آن چگونه باید شکل بگیرد؟ مطمئناً ارتباطات اجتماعی در محیط بسته نمیتواند شکل بگیرد.

اکنون سیستمهای آموزشی میگوید که محیطهای بسته محکوم به فنا هستند؛ باید محرکهای وسیعتر و بازتری وجود داشته باشد و تا بتوان ارتباط برقرار کرد و نقش مؤثر خود را ایفا کرد. مراکز پیش دبستانی ضعفها و خلأهایی دارند که میشود آنها را دید و به گوش افراد قانونگذار رساند تا آنها بتوانند تغییراتی را درون خود ایجاد کنند بههمین جهت در آموزشوپرورش و سازمان بهزیستی کشور با همکاری بسیاری از افراد، تکتک عوامل را مورد بررسی قرار دادیم و شکلی ایجاد کردیم که قابل ارزشسنجی است و هر یک از موارد بیان شده را میشود با ارزشهای جهانی سنجید.
اکنون استانداردهای خوبی وجود دارد اما هرگز نمیتوانیم بگوییم که به اینجا متوقف شویم و راکد بمانیم برای کیفیت بیشتر همیشه باید با زمان پیش برویم، با دانش روز هماهنگ شویم و همیشه بنگریم که در دنیا چه میگذرد. نمیتوانیم تافته جدا بافته باشیم و احساس رضایت کنیم. باید ببینیم کودکان دنیا چگونه تربیت میشوند و اگر نقطهای مهم و بهینهای دارند چگونه میتوانیم از آن استفاده کنیم و اگر ضعفهایی داریم از نظر حقوقی و قانونی چگونه میتوانیم در بلندمدت آنها را ببینیم و رفع اثر کنیم.
برای مثال در گذشته خیلی درباره ایمنی فضاهای آموزشی نکاتی وجود نداشت و صرفاً این مراکز محلی برای تجمع کودکان بود. مراکزی هم که به صورت حمایتی بودند، زیر چتر حمایت دولتها و مؤسسات قرار میگرفتند و آنهایی که خصوصی بودند میتوانستند هرچه بیشتر جذب سرمایه کنند و از حقوق و ایمنی خیلی کم گفتهشده بود.
قبلاً به موضوعاتی مانند اینکه فضای پیش دبستانی باید چه خصوصیاتی داشته باشد کمتر توجه شده بود. انسانهایی که در این فضا زندگی میکنند باید شاد و راحت باشند و حتی اگر چیزی هم در این مراکز یاد نگیرند حداقل باید بتوانند آرامش و احساس خوبی داشته باشند و به آنها بد نگذرد و آزار نبیند.
استانداردهای جدید به همه این موضوعات توجه دارد؛ اینکه فضا چگونه باید باشد و به هر کودک چه مقدار از فضا تعلق بگیرد و چگونه فضا سازماندهی و چینش شود، از چه ابزارهایی برخوردار باشد، محل آن کجا باشد، رفتوآمد کودکان چگونه تأمین شود، برای کسانی که کارگزاران تربیت هستند چه نوع فضاهایی وجود داشته باشد که آرامش داشته باشند، محیط فرحبخش باشد و محیطزیست خوبی برای کودکان فراهم کند و...
همچنین برای تغذیه کودکان استانداردهایی وجود دارد؛ اینکه برای سلامتی جسمی کودکانی که در این مراکز به سر میبرند چه کوششهایی انجام شود که این تغذیه میتواند روحی یا فیزیکی باشد، جز مواردی هستند که هنوز جای کار دارد؛ البته توانستیم کارهایی در این رابطه انجام دهیم که فعلاً در حد مطلوب است ولی کافی نیست و باید به دنیا هم نگاه کنیم.
ایکنا - بنابراین من این برداشت را دارم که با همه این تفاسیر، شرایط مناسب و مطلوبی داریم.
بله؛ وضعیت مناسب به رضایت مشتریان و مخاطبان بستگی دارد، البته من هنوز درباره مسائل مالی صحبتی نکردهام که مرثیه نامهربانیهاست. جای خالی مراکز حمایتی و کمکی از مراکز پیشدبستانی وجود دارد که خیر خواهانی داشته باشیم که به آنها کمک کنند. این اتفاق در دنیا هم امر رایجی است که افراد نیکوکار و خیرخواه به این مؤسسات انسانی کمک میکنند.
اگر سری به مراکز خودمان بزنیم میبینیم که این مراکز از منظر مالی، بار خیلی گرانی هستند؛ شاید بتوان گفت مراکز پیشدبستانی گرانترین نوع فروش کالاست. بسیاری از خانوادهها از شهریههای کلانی که بعضی از مدارس و مراکز طلب میکنند گلایهمند هستند و برای کودکان خود از این بابت نگرانند. وارد این موضوع زیاد نمیشوم اما نگاهم این است که این مراکز صرفاً به صورت فیزیکی در کنار خانوادهها نیستند بلکه بعد عاطفی، روانی و مادی هم دارند. وقتی وضعیت اقتصادی مناسب نباشد و تورم سرسامآور وجود داشته باشد و حقوقها ناکافی باشد باید برای خانوادهها بهخصوص افرادی که چند فرزند دارند حتماً تدبیری اندیشید و نگاه عمیقتری به شهریههای کنونی شود.
ایکنا - مربیان این مراکز باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟
مربیانی که با کودکان کار میکنند نقش و ویژگیهایی میتوانند داشته باشند که به کیفیت کار این مراکز بیفزایند؛ اولاً این موضوع را میخواهم مطرح کنم که کسانی که با کودکان کار میکنند باید از سلامت جسمی، فکری و روحی برخوردار باشند. واقعیت این است که هم در گذشته و هم اکنون افرادی بودند و هستند که دانش کافی برای کار با کودک نداشتند و دورههای آموزشی برای کار با کودکان نگذراندهاند.
برخی فکر میکنند چون این مراکز مهدکودک یا پیشدبستانی است نباید سطح دانش بالایی داشته باشیم و میگویند بروید و مادرانه کار کنید؛ هیچکس نگفته است که مادران باید بیسواد باشند؛ بنابراین شاهدیم که بعضی از مربیان حتی رشته آنها با کارشان مرتبط نیست و صرفاً بهدنبال شغل بودند و در این مراکز مشغول شدند. در بسیاری از مراکز دخترانی را دیدم که میگویند در انتظار کنکور هستیم و آمدهایم چند ماهی کار کنیم؛ این موضوعات قابل قبول نیست.
واقعیت این است که برای هر نوع کاری باید علم داشته باشیم و علم و آگاهی را قلباً بپذیریم و بهصورت استاندارد آموزش دهیم. باید ببینیم کودکان چه نیازی دارند، بنابراین یکی از خصوصیات و ویژگیهای مهم این است که مربیان، دانش کافی و سلامت جسمی داشته باشند. در دنیا توصیه میشود که مربیان واکسینه شوند، هیچ بیماری فیزیکی نداشته باشند تا بتوانند الگوی جسمی مناسب باشند و نوع تغذیه، ارتباط و نگاهشان برای کودکان الگو باشد. مربیان باید از نظر روانی بررسی شوند تا بتوانند نگرشهای سالمی را در کودکان ایجاد کنند. بچهها به محبت نیاز دارند و اگر محبت ببینند محبت میکنند و اگر بهعلت ناکارآمدی و نواقص خشونت تجربه کنند و آزار ببینند میتواند مخرب و زیانبار باشد.
مهمتر از هر چیزی مربیان باید سلامت فکری، ذهنی و دانش داشته باشند. کار مربی فقط در چهار دیواری کلاس یا فضای آموزشی نیست، باید خود را با دنیای وسیعتر نیز مرتبط کند. اصولاً مربی باید خانوادهشناس باشد و پدر و مادر را بشناسد. معلم خوب کسی است که اسم بچهها را بلد باشد و بچهها را با اسم صدا کند زیرا کودکان وقتی از سوی معلمشان با نام خطاب شوند بسیار ذوق میکنند.
بچهها دوست دارند کسی که با آنها کار میکند از آنها شناخت داشته باشد. مربی باید به والدین این اطمینان را بدهد که به فکر کودکان است، کودکشناس است و به نیازهای فرزندان آنها توجه دارد. چون فقط کودک تنها نیست و خانواده نیز محور اساسی است. خانوادهها باید اطمینان پیدا کنند که در این مراکز چه میگذرد. باید به خانوادهها اطمینان خاطر داد، البته خانوادهها هم نباید خیلی وسواسگونه نگران باشند ولی بههرحال هستند افرادی که نگرانند.
برای کیفیت بیشتر همیشه باید با زمان پیش برویم، با دانش روز هماهنگ شویم و همیشه بنگریم که در دنیا چه میگذرد. نمیتوانیم تافته جدا بافته باشیم و احساس رضایت کنیم. باید ببینیم کودکان دنیا چگونه تربیت میشوند و اگر نقطهای مهم و بهینهای دارند چگونه میتوانیم از آن استفاده کنیم
محیط باید با کیفیت و آرام باشد و همه موضوعات را با خانوادهها در میان گذاشت تا آنها مطمئن شوند که محیط امن و دوستداشتنی است. خانوادهها هر ساعت از روز که میخواهند باید بتوانند به مراکز مراجعه کنند و از نزدیک با روند آموزشها آشنا شوند. این تفکر هنوز در ایران جا نیفتاده است اما وقتی که در خارج از کشور کارورزی میکردم میدیدم که والدین هر لحظه که میخواستند، کافی بود اجازه میگرفتند و وارد اتاقهای شیشهای میشدند و فرزندان خود را مشاهده میکردند که بر آنها چه میگذرد. این اتفاق نشاندهنده اطمینانی است که آنها از کار خود دارند ولی ما هنوز نتوانستهایم این امکان را ایجاد کنیم.
بهتازگی شنیدهام که تصمیم گرفتند در مراکز دوربین مداربسته نصب کنند تا بر کودکان نظارت بیشتری کنند. بسیاری از غفلتها و مشکلاتی که قبلاً وجود داشته، به دلیل نبود چنین ابزارهایی است. همیشه برای کنترل باید عواملی داشته باشیم زیرا چشمها نمیتوانند همهچیز را در لحظه ببینند. باید از ابزارهایی کمک بگیریم تا خانوادهها را مطمئن کنیم.
البته باید یادآور شد که این محیطها با مجوز افراد شکل میگیرد و بهدرستی تشکیل میشوند. میخواهم خانوادهها را از فضای آموزشی مطمئن کنم که هیچ دغدغهای نداشته باشند اما برای اثبات خود و به وجود آوردن اعتماد ما باید به ابزارهایی که معمول است وصل شویم و راهی برای ارزشسنجی کارهایمان ایجاد کنیم. دوربین مداربسته فقط کودکان را نمیبیند بلکه مربیان را هم میبیند که چگونه پاسخگو هستند و نیازهای کودکان را پاسخ میدهند.
این ارزشسنجی اینگونه میتواند اثرگذار باشد تا بتوانیم تغییراتی را به وجود آوریم و افراد بهتری را بیاوریم و حتی به فرد آموزشهای بهتری را برای مقابله با دشواریها بدهیم بنابراین استفاده از ابزارهای روز اگر بهدرستی استفاده شود و سوءاستفاده نشود، ضرری ندارد و همیشه میتواند اثربخش باشد.
لازم است نکتهای را درباره مدیریت اضافه کنم که برای اینکه مدیری ادارهکننده درستی برای محیطهای آموزشی باشد طبیعتاً مواردی را که در یک مدیریت سالم و پرکیفیت نیاز است بهکار بگیرد که شامل برنامهریزی خوب، طراحی مناسب، بودجهبندی درست، اداره و کنترل بسیار خوب و از همه مهمتر تصمیمگیری است. مسئله تصمیمگیری و اداره در کارهای مدیریتی از موضوعات علمی و منطقی است.
در این محیط با مربیان، کودکان، اولیا و سایر افراد کارشناس و غیرکارشناس سروکار داریم و ممکن است بحرانهای کوچک و بزرگ، خواه و ناخواه صورت بگیرد و حوادث و اتفاقاتی رخ دهد؛ بنابراین باید از مدیریتی برخوردار باشیم که بهموقع و در زمان مناسب تصمیمگیری کند؛ باری به هر جهت نباشد و بگوید اتفاقی است که رخ داده است. باید اندیشید که چگونه این مراکز مدیریت و تنشزدایی شود.
ممکن است کودکی به هر دلیلی هنگام بازی یا موارد دیگر آسیبی ببیند؛ باید اندیشید که به چه صورتی و با چه سرعتی به آن رسیدگی کرد. همه این موضوعات به نقش تصمیمگیری درست ادارهکنندگان بستگی دارد. ادارهکنندگان باید از سلامت جسمی، فکری و روانی برخوردار باشند و نقش خود را در ارتباط با خانواده و جامعه بهدرستی ایفا کنند.
درباره ارتباط این مراکز با خانوادهها نکتهای که باید اضافه کنم این است که خانوادهها به صرف اینکه فرزند خود را به این مراکز سپردهاند نباید اکتفا کنند. نباید فکر کنند که خودشان دیگر نقشی ندارند بلکه تازه اول کار است و باید در کنار نقش خوب و حمایتی خود، نقش مشارکتی و حمایتی داشته باشند و حتماً در جلسات و نشستها شرکت کنند و نباید به بهانه نداشتن وقت در جلسات شرکت نکنند بلکه باید برای زمان خود برنامهریزی کنند و حضور یابند و در این محیطها شرکت کنند چهبسا در این نشستهای دورهمی از مادران دیگر اطلاعاتی را کسب کنند که هرگز از راههای غیر گروهی کسب نمیشود.
زیرا انتقال تجربیات بسیار مهم است. خانوادهها نباید بچههای خود را با این بهانه که پول دادهایم رها کنند؛ آنها وظیفه دارند و ثبتنام در مراکز پیشدبستانی دلیل بر سلب مسئولیت و وظیفه آنها نیست بلکه آنها نیز باید نقش خود را داشته باشد.
پایان بخش نخست
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام