«قلب رقه»، «آسمان غرب»، «احمد» و... فیلمهایی نیستند که در آنها بتوان سیمای یک قهرمان دینمدار انقلابی را مشاهده کرد. این آثار صرفاً با جلوههای ویژه و شلوغ کاری در تصویر میخواهند جذابیت ایجاد کنند خواستهای که در رسیدن به آن ناموفق بودهاند. این نقصان در شرایطی است که کارهایی اینچنینی با هدف اشاعه فرهنگ مقاومت جلوی دوربین رفتهاند؛ فرهنگی که جامعه امروز ما با توجه به اتفاقات امروز جهان به شده نیازمند آن است.
نظرات بالا بخشی از حرفهای سعید مستغاثی، کارشناس و منتقد در گفتوگو با ایکناست که شرح کامل آن در ذیل آمده است. وی کار تحقیقاتی و نوشتاری را از سال ۱۳۶۷ با انتشارات سروش و کتاب «تقویم تاریخ انقلاب اسلامی» آغاز کرد و چند مجموعه مستند تلویزیونی را نیز کارگردانی کرده است.
ایکنا – در سینمای جهان موضوعات استراتژیک از اولویتها در فیلمسازی است. در دنیا نیز نهادهای دولتی از چنین کارهایی حمایت میکنند اما در کشور ما این دست موضوعات معمولاً مغفول و مهجور میماند. این رویکرد را درباره فیلم سینمایی «قلب رقه» که اکنون روی پرده سینماها است شاهدیم درحالیکه این فیلم به لحاظ بصری کاری نسبتاً خوب بوده که در آن به موضوع مقاومت پرداخته میشود. پیرامون دلیل این کمکاری و بیتوجهی به موضوعات و فیلمهایی که در آنها مقاومت محور است،چه نظری دارید؟
در آغاز باید اعلام کنم من با چنین نامگذاریهایی نظیر «سینمای مقاومت»، «معناگرا» و... موافق نیستم. از نگاه من چنین نامهایی تنها با تکیه بر سلیقه شخصی مدیران خلق شده و ماندگاری ندارد. فیلمهایی که در آن فکر و اندیشه حکومت یا نظامی بیان میشود از نگاه من ایدئولوژیک است. این اتفاق نیز تنها معطوف به سینمای ایران نیست بلکه در بسیاری از تولیدات هالیوود، ایدئولوژی آن سرزمین روایت میشود. نقدم به چنین عنوانهایی، دیگر حوزههای سینما را هم در برمیگیرد. برای مثال، فیلم اجتماعی کلمهای صحیح نیست چون وقتی بحث اجتماعی پیش میآید دایره آن بسیار وسیع میشود پس نمیتوان آن را تنها در یک بخش خلاصه کرد.
سینمای سیاسی یا سینمای تاریخی نیز در دایره این نقد قرار میگیرد. آیا اگر فیلم درباره اتفاقات سال 88 ساخته شود آن فیلم سیاسی محسوب میشود اما به این موضوع اگر 30 بعد پرداخته شود باید به آن عنوان تاریخی داد؟ تمام این نقدها نیز از آنجا ناشی میشود که برای چنین نامهایی پارامتر تعیین نشده، درحالیکه برای نمونه سینمای وسترن یا سینمای کودک پارامترهای مشخص دارند که به عنوانشان هویت و معنا میبخشند. با این توضیح فیلمهایی که در آنها به مقاومت پرداخته میشود را میتوان در دستهبندی سینمای دفاع مقدس موردنظر قرار داد چون دفاع تنها به هشت سال جنگ تحمیلی خلاصه نمیشود بلکه دایره آن بسیار وسیعتر است و مبارزات آزادیخواهان در لبنان، فلسطین، سوریه و... را در برمیگیرد.
فیلمنامه «قلب رقه» وقتی به شورای پروانه ساخت پیشنهاد شد به کارگردان گفتیم داستان سر و شکل لازم را ندارد اگر در آن مقطع من تصمیمگیرنده بودم به فیلم مجوز ساخت نمیدادم ولی بههرحال در آن مقطع به شورا گفته شد ایرادهای فیلمنامه برطرف خواهد شد. همچنین تولیدکنندگان فیلم اصرار داشتند چون موضوع مربوط به سوریه است اجازه دهیم کار ساخته شود و ایرادها هم در زمان ساخت گرفته شود. درنهایت این مجوز صادر شد اما معایبی که مطرح شده بود، هیچگاه از بین نرفت.
فیلمهای نظیر «قلب رقه» آسیبی جدیتر از فیلمهای سخیف طنز است! چون آن تولیدات ماندگار نیستند و بعد از مدتی از یادها میروند اما این قبیل از آثار در یادها مانده و فراموش نمیشود. این مشکلی بسیار جدی است که به راحتی از کنار آن نباید گذشت. باز هم متذکر میشوم که نقدم تنها «قلب رقه» نیست بلکه کارهایی دیگری چون «آسمان غرب»، «احمد» و... هم، چنین هستند. مخاطب نوجوان وقتی فیلم «آسمان غرب» یا «احمد» را میبیند، سوال میکند شهید شیرودی یا شهید کاظمی که از آن حرف میزنید آیا چنین هستند که در فیلم میبینیم چرا که این آدمها نشانی از مذهبی بودن ندارند و بیشباهت به آدمهای لائیک و سکولار نیستند! شیرودی فردی است که حضرت آقا پشت سر وی نماز خوانده و به روحانی خلبانها معروف بود. آیا چنین خصیصهای را تماشاگر از فیلم «آسمان غرب» میتواند استنباط کند؟ این تصویرسازی بد را در فیلم «احمد» هم شاهد هستیم.
ایکنا - شاید بخشی از انتقادی که نسبت به فیلمهایی که از آن نام بردید به این امر برمیگیرد که فیلمسازان دلبسته فرم شده و میخواهند با تکیه بر جذابیت بصری مخاطب را جذب کنند؟
اتفاقاً این معضل، هیچ ربطی به فرم و ساختار ندارد. چندی پیش فیلمی از «سلمان خان» بازیگر سینما هندی دیدم که در آن به بحث داعش پرداخته میشد. این فیلم ظاهری یکدست داشت این ظرفیت در حالی است که در هند شاید آنچنان که باید، موضوع داعش جدی نیست ولی نگاهی که در این فیلم به داعش میشود ساختار خوب دارد. در فیلم «قلب رقه» بهصورت افسارگسیخته انفجار و شلیک گلوله را میبینیم بدون آنکه برای آن منطقی در نظر گیریم. این شلوغی ربطی به فرم ندارد و یک بینظمی آشکار است.
ایکنا - وقتی این انتقادات مطرح میشود باید معیار سنجش هم مقایسه باشد. اگر فیلمهای ایرانی را با آثار آمریکایی یا هندی مقایسه میکنیم باید بدانیم بودجهای که برای تولید فیلمهای هندی یا آمریکایی صرف میشود بههیچوجه قابل مقایسه با تولیدات داخلی نیست اما اگر بخواهیم فیلمهایی نظیر «قلب رقه» یا «آسمان غرب» را با کارهایی دهه 60 و 70 کشورمان بسنجیم متوجه تفاوت آشکار کیفی خواهیم شد. پیرامون این موضوع چه نظری دارید؟
نظری خلاف دیدگاه شما دارم. اینکه فکر کنیم با جلوهای ویژه، بصری و ویژه و استفاده از تکنیک جدید فیلمسازی، فیلمی بهتر از کارهای دهه 60 ساختهایم اشتباه محض است. در همین رابطه من فیلم «گذرگاه» را که در دهه 60 با امکانات آن زمان ساختهشده را از فیلم «قلب رقه» بهتر میدانم. این توضیح درباره سینمای جهان هم صادق است. منظور اینکه برخی فیلمهای هیچکاک از بسیاری از فیلمهای امروزی بهتر است. زیرا هیچکاک اصل است اما فیلمهایی چون «لئون» با وجود تمام جذابیتی که دارد، کپی است. این سخن حرف من نیست بلکه اسپیلبرگ هم بهروشنی این نکته را بیان کرده که بعد از دهه 30 تمام فیلمها کپی هستند. با ذکر این توضیح من فیلمسازانی که «آسمان غرب»، «قلب رقه» و... را هراندازه که کارهایشان پرخرج باشد را باز هم هنرمند نمیدانم بلکه صرفاً از آنها به عنوان یک مقلد نام میبرم.
ایکنا - با انتقاداتی که بیان کردید آیا باید روند تولیداتی چون؛ «احمد»، «آسمان غرب»، «قلب رقه» متوقف شود یا اینکه باید اجازه آزمون و خطا به این تولیدات داد؟
نمیخواهم بدبینانه به موضوع نگاه کنم اما تا زمانی که اصلاحات صورت نگرفته باید جلوی چنین تولیداتی گرفته شود. الگو برای فیلمهایی که در آن به موضوع دفاع و مقاومت مورد توجه قرار میگیرد کارهایی چون «دیدهبان» یا «مهاجر» ابراهیم حاتمیکیا باید باشد. در این فیلم بدون استفاده از تکنولوژی امروزی توانسته با ساختاری خوب روایتگر درستی از دفاع باشد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام