
به گزارش حجتالاسلام والمسلمین
مجید مبینی؛ استاد حوزه علمیه 12 آبان در نشست علمی فلسفه هنر با موضوع «
چارچوب مطالعه انتقادی نظریات ارتباطات، با تاکید بر روششناسی بنیادین» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، گفت: اگر بخواهیم نظریه ارتباطاتی و علوم اجتماعی را نقد کنیم سه سطح را میتوان در نظر گرفت؛ نقد درونپارادایمی، میان و برونپارادایمی. در فضای علوم اجتماعی مدرن هم سه سطح اصلی داریم؛ پارادایم اثباتی، تفسیری و انتقادی. این پارادایمها در حوزههایی با هم تفاوت دارند.
وی افزود: پارادایم اثباتی انسان و جامعه را به مثابه یک ربات در نظر میگیرد که براساس یکسری قوانین حرکت میکنند و این قوانین تخلفی هم ندارند؛ نظریات اقناع در ارتباطات متاثر از این پارادایم هستند. پارادایم تفسیری رویکردی انسانیتر دارد و انسان را موجودی خلاق در نظر میگیرد و بر کنشگر خلاق تاکید دارد و پیشبینی قطعی هم ندارند. پارادایم انتقادی هم ذیل پارادایم تفسیری به وجود آمده و تاکید خاصی روی آرمانهای مدرنیته و آزادی و برابری هست.
مبینی با بیان اینکه مکاتبی چون فرانکفورت و فمنیسم و ... ذیل پارادایم انتقادی قرار دارند، اظهار کرد: این سه پارادایم در علوم اجتماعی غربی، محوریت دارند و اگر بخواهیم از نگاه اسلامی نقد کنیم هر سه رویکرد از جهت هستیشناسی معتقد به سکولاریسم هستند، از جهت معرفتشناسی وحیانی نیست و از جهت انسانشناسی هم مبتنی بر انسانشناسی اومانیستی هستند.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه در نقد این نظریات سه سطح وجود دارد، افزود: ابتدا درونپارادایمی، دوم نقد نگاه اومانیستی و با حکمت و فلسفه و در سطح سه استفاده از الگوی بنیادین آقای پارسانیا. بنده با این رویکرد به نقد نظریه وابستگی در ارتباط رسانهای در این مقاله پرداختهام؛ نظریه وابستگی رسانهای میگوید استفاده مخاطب از رسانه براساس نیاز است و هرقدر نیاز بیشتر باشد وابستگی بیشتر و هر قدر وابستگی بیشتر، تاثیر هم بیشتر است.
مخاطب منفعل نیست
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: البته در نقد این نظریه در گفتمان درونپارادایمی اثباتی گفته شده است که مخاطب در دریافت پیام منفعل نیست و وابستگی را به این شکل به رسمیت نمیشناسد و مخاطب است که بیشتر روی رسانه اثر میگذارد تا رسانه بر مخاطب.
مبینی با بیان اینکه در سطح میانپارادایمی و تفسیری هم به این نظریه نقد شده است، تصریح کرد: مهمترین نقد تفسیریها به نظریه وابستگی این است که مخاطب در معنابخشی به پیام فعال است و اساسا مخاطب تاثیرپذیری را که اینها تصور میکنند ندارد. در سطح برونپارادایمی یا سطح اسلامی، ما پیشفرضها و مبانی آن را از اساس نمیپذیریم و نقد میکنیم.
وی ادامه داد: در این سطح، نقد ما از سطحی کلانتر برخوردار است نه اینکه نقدهای دیگر را نپذیریم؛ در این رویکرد، نقد ما این است که نظریه وابستگی از نیاز مخاطب سخن میگوید ولی نیاز را به نیازهای زمینی محدود و منحصر میکند مانند اطلاعرسانی و سرگرمی و ... ولی از منظر اسلامی، انسان یکسری نیازهای فطری و معنوی هم دارد و رسانه باید به این نیازها هم پاسخ دهد.
نقد نظریات غربی در سطوح مختلف
وی در جمعبندی بحث خود افزود: ما با هر نظریهای که از تمدن غرب مواجهیم میتوانیم در سه سطح نقد کنیم که یک نقدر در سطح درونپارادایمی است و باید ببینیم که نظریه در کدام پارادایم سه گانه وجود دارد و از منظر همان پارادایم نقد کنیم که خود غربیها هم نقد کردهاند؛ دیگری نقد میانپارادایمی یا تفسیری است و سطح سوم هم نقد برونپارادایمی است که کلا پیشفرضهای اجتماعی و فلسفی، نگاه سکولار و اومانیستی را نقد میکنیم.
مبینی تصریح کرد: وقتی ما از فضای گفتمانی غربی فاصله میگیریم گاهی واژهها هم با وجود شباهت لفظی در ادبیات غرب طور دیگری فهم شده و ما طور دیگری فهم میکنیم. البته کلیت فهم ما خیلی نادرست نیست ولی اگر بخواهیم در علوم انسانی کنشگری فعالتر داشته باشیم باید سراغ تولید برویم.
وی در پایان بیان کرد: ما در نقد یک نظریه، شاید نظریه را با ترمیم بتوانیم بپذیریم مانند نظریه اقناع که در پارادایم دینی ما تولید نشده و نقدپذیر هم هست ولی قابلیت ترمیم و استفاده در پارادایم ما را دارد. چون در حکمت اسلامی ما نه انسان را خیلی رها میدانیم و نه خیلی ماشینی و رباتی و قائل به بینابین هستیم یعنی انسان هم کنشگری فعال دارد و هم تاثیرپذیری دارد.
انتهای پیام