کد خبر: 4246124
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۳
والدین در مسیر آگاهی/ ۲۲

مسئولیت والدین در قبال رشد عقلانی - هیجانی فرزند

بسیار مهم است که در دوران کودکی نیازهای هیجانی پاسخ بگیرند؛ اگر این نیازها در دوران کودکی درست پاسخ نگیرند، کودکانمان در دوران بزرگسالی دچار مشکلات جدی می‌شوند.

آگاهی تنها جاده یک طرفه‌ای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آینده‌ای روشن‌تر و شکوفاتر بسازد.  
 
اما جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاه‌تر شویم به ناآگاهی‌های خود بیشتر پی‌ می‌بریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالش‌تر و فرزندان بالنده‌تری را خواهیم داشت.
 
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهی‌بخشی، مجموعه بسته‌های مشاوره‌ای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالش‌های کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص می‌پردازد تا با راهکار‌های کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار بیست‌ودوم با عنوان «ویژگی‌های نیازها» را مطالعه می‌کنید.
 
پنج نیاز هیجانی داریم که عبارت است از نیاز به امنیت؛ خودگردانی، هویت و کفایت؛ آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم؛ خودانگیختگی و تفریح؛ محدودیت‌های واقع‌بینانه و خویشتن‌داری؛ این پنج نیاز دارای ویژگی‌هایی هستند که به آنها می‌پردازیم و سپس تمامی این نیازها را مفصل بررسی خواهیم کرد. 
 
تمامی نیازهای هیجانی جهان شمول هستند. به این معنا که تمامی انسان‌ها در تمامی نقاط دنیا به این پنج مورد نیاز دارند؛ بنابراین این ویژگی درک ما را از یکدیگر و دیگر مردمان جهان بالا می‌برد. همگی ما انسان‌ها در داشتن نیاز هیجانی یکسان هستیم و لزوم آنها در تمامی گستره زندگی احساس می‌شود. همانگونه که یک کودک خردسال به احساس و توان خودگردانی نیاز دارد، یک سالمند هم نیاز دارد. 
 

توجه به نیازها در دوره‌های مختلف زندگی 

 
دیده‌ایم که سالمندان در برابر کمک دیگران از خود مقاومت نشان می‌دهند و کودکان اصرار دارند که کارهایشان را خودشان انجام دهند؛ بنابراین این جمله‌ها که «دیگر بزرگ شدی»، «از من که گذشته»، «این مربوط به جوان‌هاست» و... اگر مربوط به این پنج نیاز باشد دیگر پذیرفته نیست. باید در هر دوره‌ای از زندگی که هستیم حواسمان به نیازهایمان باشد. 
 
بسیار مهم است که در دوران کودکی نیازهای هیجانی پاسخ بگیرند؛ اگر این نیازها در دوران کودکی درست پاسخ نگیرند کودکانمان در دوران بزرگسالی دچار مشکلات جدی می‌شوند؛ مثلاً کودکی که به اندازه کفایت به نیاز «خودگردانی و کفایت» او توجه نشده است در بزرگسالی در شغل و حرفه‌اش دچار مشکل خواهد شد یا از افرادی می‌شود که مسئولیت‌پذیری ضعیفی دارد و یا از افرادی می‌شود که معتاد به کار هستند و گویی تنها کار کردن را بلد هستند. 
 

اهمیت شناخت محدودیت‌ها

 
کودکی که محدودیت‌ها را نشناخته در بزرگسالی دچار مشکلات بسیار خواهد شد چرا‌که نمی‌تواند محدودیت‌های جامعه و روابط را بپذیرد. ممکن است چون محدودیت‌ها واقع بینانه نبوده‌اند و گاهی افراطی بوده است در بزرگسالی محدودیت‌های زیادی برای خود قائل باشد و خود را محق نداند یا برعکس برای دیگران حق قائل نشود؛ بنابراین اگر نیازها کم یا زیاد برآورده شوند فرد در بزرگسالی دچار مشکلات زیادی خواهد شد. 
 
نیازها تقابلی هستند به این معنا که نحوه برخورد من با نیازهایم بر روی نیازهای افراد خانواده‌ام اثر دارد؛ اگر من به عنوان پدر زیاد سرویس بدهم که احساس کفایت کنم؛ نیاز کفایت فرزندم را پایین می‌آورم؛ بنابراین بسیار مهم است که چگونه به نیازهایمان پاسخ می‌دهیم چرا‌که نحوه پاسخگویی ما به نیازها بر نحوه پاسخ‌گیری دیگر اعضا اثر دارد. پاسخ افراطی یا تفریطی به نیازهایمان سبب خواهد شد تا کودکانمان آسیب‌های جدی ببینند. ما به عنوان والدین باید در حد کفایت به نیازهای خودمان و فرزندانمان توجه کنیم.
 

ارتباط بین نیازها و هیجانات

 
بین نیازها و هیجانات ارتباط تنگاتنگی وجود دارد؛ اگر نیازهای ما برآورده شوند هیجانات خوشایندی را تجربه می‌کنیم و اگر برآورده نشوند، هیجانات ناخوشایندی را تجربه می‌کنیم. این ویژگی در سواد هیجانی به ما کمک بسیاری می‌کند. هر‌جا هیجان ناخوشایند تجربه می‌کنیم باید از خود بپرسیم «کدام نیاز من پاسخ نگرفته است؟»؛ مثلاً درخواست مالی من از همسرم مورد بی‌توجهی قرار گرفته است؛ احتمالاً نیاز به خودگردانی و کفایت من جواب دریافت نکرده است. آگاهی به این مطلب به من کمک می‌کند تا به گونه‌ای دیگر این نیاز را برآورده سازم.
 
ممکن است از هنر مدیریت مالی‌ام استفاده کنم یا از هنر خیاطی‌ام بهره ببرم؛ شاید برای وام اقدام کنم و... راه‌های بسیاری که بر سر راهم وجود دارد اما اگر آگاه نباشم و به گفت‌وگوهای ذهنم گوش بدهم؛ چون نیازم پاسخ نگرفته است شرایط مدام بدتر می‌شود؛ گاهی نمی‌دانیم چرا؟
 
اگر کودک ما در پوشیدن لباس خاصی اصرار می‌کند شاید در قالب این اصرار نیاز به هویتش را مطرح می‌کند. اگر والد آگاهی باشم به لجاجت با او مشغول نمی‌شوم. چیزی که فرزندپروری را دشوار می‌کند این است که چگونه چیزی را که خودمان نیاموخته‌ایم به فرزندانمان بیاموزیم؟ بنابراین اینجا لزوم آگاهی و یادگیری مهارت اهمیت پیدا می‌کند.
 
وقتی در برآوردن نیازهایمان ضعف داریم این ضعف را به فرزندانمان انتقال می‌دهیم و آنها هم به فرزندانشان انتقال می‌دهند؛ مثلاً من به عنوان مادر، سواد هیجانی ندارم و قادر نیستم درباره هیجاناتم و آنچه را که در درون احساس می‌کنم صحبت کنم. این ویژگی را به فرزندم انتقال می‌دهم و ما خانه‌ای خواهیم داشت که ابراز احساس در آن جایی ندارد، حال اگر به لحاظ خلق و خویی فرزند دیگری این توانایی را داشته باشد گاهی القابی به او نسبت داده می‌شود که کودک ترغیب می‌شود همین راه را ادامه دهد و از ابراز خود ممانعت کند.
 
چه بسا این ابراز وجود و احساس را در خارج خانه و با افراد نامربوط خرج کند. چون همانطور که گفتیم خلق و خو تغییر نمی‌کند؛ بنابراین ما والدین وظیفه داریم به عملکرد خودمان حساس‌تر باشیم و به ویژگی‌های افراد خانواده دقت کنیم تا بتوانیم به حد کفایت فضا را برای رشد خانواده فراهم کنیم.
 
باید بدانیم این کارها آسان نیست، سخت و زمان‌بر هستند اما ارزش این را دارند که آنها را انجام دهیم. اکنون که جوان هستیم و اول راه اگر مسیر را درست انتخاب نکنیم در انتهای مسیر که توانمان کم شده است دست در گریبان مشکلاتی می‌شویم که حل شدنی نیستند و راه فراری برای آنها نیست برای مثال مادرانی که وقت باکیفیت برای فرزندانشان نمی‌گذارند تحت این عنوان که «من آدم مادر شدن نبودم» اندک نیستند. نکته اول این است که زمانی که ما کسی را به این جهان دعوت می‌کنیم در قبال رشد عقلانی-هیجانی‌ او تا پایان راه مسئولیت داریم اما راجع به نیازهای جسمی و رفاهی‌ او تا یک زمان خاص از مسئولیت برخوردار هستیم.
 
برای مثال همان مادری که وقت لازم را برای فرزند خود نگذاشته و زمان گذشته است؛ مشکلات بی‌شماری با این نوجوان داشته است و اکنون این جوان ازدواج کرده است و ازدواجش با شکست روبرو شده است؛ حالا همان خانم در سن بالا باید نوه‌اش را نگهداری کند و از آنچه فرار می‌کرد دقیقاً تا آخر عمر همراهش خواهد بود؛ این مثال بسیار ساده بود. 
 
برای تمرین نگاهی به زندگی گذشته‌مان بیندازیم؛ ببینیم از چه چیزهایی فرار کرده‌ایم ولی امروز به شکل بسیار بدتر آن را تجربه می‌کنیم (مثلاً در جوانی نخواسته‌ایم غُر رئیسمان را تحمل کنیم و زیر بار حرف زورش برویم حالا  مجبوریم غُر بسیاری را بشنویم و به لحاظ احتیاج مالی زیر بار هر حرف زوری آن هم در سن بالا برویم) چنین مرورهایی قرار نیست باعث شود تا ما خودمان را سرزنش کنیم؛ هدف این است که این مطالب را راستی آزمایی کنیم. هر قدر به مطلبی بیشتر ایمان داشته باشیم و آن را با تمام وجود درک کنیم در عملی کردن آن مطلب کوشاتر خواهیم بود.
 
انتهای پیام
captcha