«ایام فاطمیه» عنوانی است که طی سالهای اخیر برای فاصله زمانی بین دو روایت مشهور از زمان شهادت حضرت فاطمه(س) نامگذاری شده است و طی این مدت مراسم گستردهای برای بزرگداشت حضرت صدیقه طاهره و عزاداری شهادت آن حضرت برگزار میشود؛ اما آیا در گذشته نیز مراسم عزاداری آن حضرت به صورت گسترده برگزار میشده است؟ تأثیر نامگذاری ایام فاطمیه چیست و آیا برگزاری چنین مراسم گستردهای در عصر کنونی لازم است؟ و البته سؤال بزرگتر و مهمتر اینکه چرا حضرت فاطمه(ص) در برهه مهم تاریخی پس از رحلت پیامبر(ص) دست به چنان اعتراض و مخالفت بزرگی زدند که منجر به شهادت ایشان شد.
مرتضی سراهی، مدرس و پژوهشگر حوزه تاریخ اسلام و کلام تشیع در حوزه و دانشگاه به سؤالات ما در این زمینه پاسخ داد. وی در بخش اول مصاحبه با تأکید بر اینکه شهادت حضرت فاطمه(س) یک واقعه برنامهریزی شده و هزینه سنگینی بود که اهل بیت(ع) آن را پرداخت کردند، گفت: این واقعه با هدف کوتاه مدت و بلند مدت مقابله با انحراف رقم خورد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه را میخوانیم و میبینیم.
در مورد جهاد حضرت فاطمه(س) رویکردهای متفاوتی را از سوی علمای اهل سنت در طول تاریخ شاهد هستیم. برخی از علمای اهل سنت از صدر اسلام تا به امروز این واقعه را به طور کل انکار کردهاند. یعنی اساساً بر این موضوع پافشاری میکنند که چنین چیزی بعد از پیامبر اتفاق نیفتاد و اختلافی به وجود نیامد و آنچه گفته میشود، انحراف تاریخی است.
در پاسخ به این موضع میتوان گفت این دیدگاه منافات جدی با روایات تاریخی که از سوی اهل سنت نگاشته شده است، پیدا میکند. اگر چنین واقعهای رخ نداده محدثین و مورخین اهل سنت چه داعیهای داشتند که تا به این حد مبسوط در طول تاریخ به این واقعه بپردازند. صدها منبع تاریخی و صدها منبع روایی همه این جریان را با جزئیات نقل کردهاند؛ وقتی به محتوای خطبه فدکیه (که به صورت متواتر نقل شده است) مراجعه میکنیم میبینیم واگویه همین اختلاف است. پس این جریان را نمیشود کتمان کرد، بنابراین به این قول که میخواهد بگوید این واقعه رخ نداده است، وقعی نمینهیم.
متأسفانه دستهای از رویکردهای علمای اهل سنت در طول تاریخ و حتی امروز نسبت به این واقعه ارائه میکنند، ناراحت کننده است. برخی از آنها کاملاً این جریان را حق مخالفان اهل بیت(ع) میدانستند و حتی مطرح میکردند که هر برخوردی که با اهل بیت صورت گرفته، باید بیشتر و تندتر انجام میشد و حتی باید آنها را به قتل میرساندند و توجهی به جایگاه اهل بیت(ع) و جایگاه آنها در کلام پیامبر(ص) و آیات قرآن کریم که در شأن آنها نازل شده است ندارند و رویکرد تند افراطی را مطرح میکنند.
این دو دیدگاه را کنار بگذاریم؛ چراکه همواره موضع افراط و تفریط دو موضعی است که از سوی افراد جاهل ارائه میشود. کمااینکه امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند: جاهل یا اهل افراط است یا اهل تفریط. اما موضعی که عاقلانه، منطقی و عالمانه است تأیید میکند که این واقعه اتفاق افتاده است. این موضع منطقی که از سوی دستهای از علمای اهل سنت اتخاذ شده، انتقادی را به حکمرانان آن دوره(با توجه به اینکه اهل سنت اعتقاد دارند که آنها بر حق برمسند جانشینی پیامبر نشستهاند) وارد میداند و به صورت متعدد از علمای اهل سنت داریم که این موضع را اتخاذ کردهاند که نباید این برخورد با حضرت فاطمه(س) صورت میگرفت.
البته مباحث کلامی گستردهای در این زمینه وجود دارد مبنی بر اینکه آیا میشود چنین برخوردی را با سلاله پیامبر(ص) انجام داد و باز هم بر مستند قدرت ماند که مبحث جداگانهای است، اما همین مسئله باعث شده بسیاری از علمای اهل سنت یا پژوهشگرانشان در حوزه نوع دفاعشان از حکمرانی پس از پیامبر(ص) یک مقدار جانب احتیاط را بیشتر رعایت کنند. یعنی جنبه نقادانه نسبت به این عملکرد داشتهاند و حتی وقتی دلیل تغییر مذهب بسیاری از آنها را بررسی میکنیم، درمییابیم که جرقه اول این تغییر مذهب با پرداختن به موضوع فاطمیه اتفاق افتاده است تا جایی که برخی از علمای اهل سنت در موضوع فاطمیه یک عبارت عجیب به کار بردهاند و گفتهاند این موضوع برای اهل سنت حکم «دقالباب» را دارد.
دقالباب به معنای «در زدن» یعنی پاگذاشتن در یک وادی و منزل جدید است؛ اگر این موضوع باز و به آن پرداخته شود شاید لازم باشد تجدیدنظر جدی در حوزه اعتقادات ما رقم بخورد. شاید دستهای از آنهایی که کلاً مسئله فاطمیه را کتمان میکنند توجه دارند که نمیشود این موضوع تاریخی که متواتر نقل شده است را کتمان کنیم اما اگر کتمان نکنیم در مقام توجیه آن دیگر نمیتوانیم حرف جدی بزنیم و موضع عالمانهای بگیریم.
قطعاً وقتی در موضع بررسی انجام تکلیفمان در برابر شأن اهل بیت(ع) قرار میگیریم همواره با بررسی رفتاری که انجام دادهایم به این نتیجه میرسیم که حق مطلب را ادا نکردهایم. در کدام موضوع، در انجام کدام حق از حقوق اهل بیت(ع) که بر عهده ماست توانستهایم حق مطلب را ادا کنیم که این مبحث دومین آن باشد؟
آیا توانستهایم مثلاً در ادای حق عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع)، شناخت و معرفت نسبت به اهل بیت(ع)، شناختن و پرداختن به قرآن و ... حق مطلب را ادا کنیم؟ خیر؛ صدها سال دیگر هم اگر کار کنیم نمیتوانیم حق مطلب را ادا کنیم. در خصوص جریان فاطمیه هم حتماً نتوانستهایم حق مطلب را ادا کنیم. اما چه باید کرد؟
وقتی از بحث انجام یک تکلیف، عزاداری، پرداختن به یک جریان اجتماعی و ... صحبت میکنیم باید به این مسئله توجه داشته باشیم که دو شعبه اصلی در حوزه برگزاری مراسم منصوب به اهل بیت(ع) به وجود میآید که اولی بحث توسل، ارتباط قلبی و تقویت پیوندهای قلبی ما به عنوان یک شیعه نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت است. اعتقاد داریم با برگزاری مراسم سوگواری و عزاداری این پیوندها تقویت میشود. پیوندهایی که با رفتارهای غلط و گفتارهای ناصحیح در زندگی روزمره، آرام آرام ضعیف میشوند و ما نیاز داریم به اینکه به بهانه مناسبتهای مختلف این پیوندها را تقویت کنیم.
نه تنها مناسبتها به لحاظ زمانی بلکه با ابزارهای دیگری مثل زیارت نیز این پیوند قلبی تقویت میشود. یکی از مهمترین نتایج این پیوندهای قلبی رسیدن به مرتبه ایمانی و تقویت بُعد معنوی افراد است که همه این جنبه را کمابیش درک کردهایم.
جنبه دوم آن تبیین سیره است. یک بخش از وظیفه جدی ما پرداختن به سیره اهل بیت(ع) است؛ چون به لحاظ ایجابی به ما یاد میدهد که در حوزههای مختلف زندگی خود چگونه رفتار کنیم. سیره اهل بیت(ع) برای ما درسآموز است و یک جنبه جدی پرداختن به سیره، پرداختن به بازههای زمانی است که اهل بیت در آن بازهها مبارزه کردهاند تا حقی را اثبات و باطلی را به مردم نشان دهند.
وقتی وارد این حوزه میشویم باید از همه ابزارها استفاده کنیم تا به جامعه خودمان این جنبه را بیاموزیم تا آنهایی که نوپا هستند وارد این وادی شوند و آنهایی که در سنین بالاتر هستند اطلاعات آنها تکمیل شود. اگر توانستیم مراسمی را برگزار کنیم که این دو موضوع توأمان در آن اتفاق بیفتد یعنی هم در حوزه معرفت افزایی برای اهل بیت(ع) کار شود و هم در حوزه سوگواری و عزاداری، قطعاً یک مراسم کامل و ارزشمندی برگزار شده است.
دیده میشود که در برخی از مراسمی که به عناوین مختلف برگزار میشود برخی بدسلیقگیها اتفاق میافتد مثلاً در مجلسی که در ایام فاطمیه برگزار شده، مباحث دیگری غیر از این مبحث مهم مطرح میشود. مگر ما محتوای قابل پرداختمان در موضوع فاطمیه محدود است و یا همه آن را بیان کردهایم و تمام شده؟ خیر؛ ما تا قیامت در این خصوص صحبت کنیم کم است. باید در مجالس محور را همین موضوع قرار دهیم و اگر خواستیم مباحث مرتبط دینی و اجتماعی را در این حوزه بیان کنیم، نسبت و روش انتساب را مطرح کنیم که فلان موضوع دینی و سیاسی هم مهم است اما اینکه اکنون در ایام فاطمیه مطرح میشود به دلیل ارتباطی است که با موضوع فاطمیه دارد.
یکسری ابزارها قدیمی است؛ مثل مجالسی که به صورت سنتی برگزار میشود؛ اینها ارزشمند است و کسی نمیتواند آنها را نفی کند. اما امروز با توجه به پیشرفتهایی که در جامعه بشری اتفاق افتاده و تغییر سلیقهای که رخ داده آیا میتوان با نسل امروز و خواست امروز مراسمات را تطبیق دهیم؟ بله؛ برخی نمیخواهند خودشان را اصلاً تطبیق دهند. اگر کسی خود را با سلیقه جامعه تطبیق نداد از این حرکت عقب میماند، لذا اگر امروز توانستیم این مراسم را در وادی هنر بیاوریم و یک جامعه بزرگتری را به عنوان مخاطب جذب کنیم تأثیرگذارتر است و شاید در بازه زمانی اندکی در قالب کار هنری مثل یک نمایش یا یک فیلم، کلیپ، کلیپ تصویر، صوت و ... محتوای بسیار بزرگی را منتقل کنیم؛ محتوایی که شاید لازم بود برای درک آن 10 کتاب مطالعه شود تا همین مطلب دریافت شود اما میتوان در قالب کار هنری دقیق و عمیق طی یک ساعت آن را منتقل کنیم. پی چرا نباید از این فرصت استفاده کرد؟
ما امروز شاهد هستیم که در نقاط متعددی از کشورمان به خصوص در موضوع فاطمیه این اتفاق رقم میخورد و مجموعههایی را داریم که در قالب هنر به صورت نمایش و نمایش آئینی به بحث فاطمیه میپردازند. یکی از عناوینی که برای این برنامهها استفاده میشود «نمایشواره» است و از جمله نمایشواردهها، نمایشواره کوچههای بنیهاشم است که در حال برگزاری است و ارزش این مراسم در این است که اولاً جامعه بزرگتری را به سمت خودش جذب میکند و محتوای غنی و قوی را به مخاطبشان انتقال میدهند و در عین حال یک توسل و ارتباط عمیق قلبی هم در آن اتفاق میافتاد و امیدواریم این تلاشهای خالصانه مورد رضای اهل بیت واقع شود و اثرگذاری آن اتم باشد.
پرداختن به این موضوع یک بحث چالشی و ارزشمند است چون پرهیز کردن از برخی از مسائل موجب نمیشود که آن مسائل در جامعه از بین بروند، بلکه موجب میشود اثر سوئی که این رفتارها در جامعه میگذارد عمیقتر شود و افراد به خاطر اینکه نکند که مثلاً این بحثی که طرح میکنند برای برخی سوءظنی ایجاد کند از بیان آن پرهیز میکنند ولی نباید در حوزه معرفت افزایی برای جامعه از ورود به مباحث مختلف پرهیز کنیم، منتها باید دقت داشته باشیم هر مطلبی که میگوییم عالمانه باشد. یعنی وجه عالمانه را اگر رعایت کردیم مخاطب منطقی و عاقل ما این را درک میکند که کدام کلام، حق است. خداوند عقل را حجت باطن برای انسان قرار داده است.
یکی از حوزههای افراط و تفریط همواره در موضوعات چالشی و موضوعاتی که وجهی از آن موضوع اختلاف بین مذاهب است به این بحث باز میگردد و موضوع فاطمیه هم از این مسئله مستثنی نیست. اگر بخواهیم به این بحث بپردازیم دو طرف ماجرا که این واقعه تاریخی را رقم زدند هر دو طرف جزو مقدسات مذاهب مختلف اسلامی هستند و نه میتوانیم آن جبههای که در مقابل اهل بیت(ع) ایستاد را در تاریخ اسلام نادیده بنگاریم و نه جبهه اهل بیت(ع) را. اگر کسی بگوید که اصلاً به آن نپردازیم باز سرپوش گذاشتن بر روی یک ظرف در حال جوشش است که زمانی به انفجار خواهد رسید و اکنون شاید مدت کوتاهی سکوت اتفاق بیفتد اما بعدتر منفجر میشود و باید به صورت عالمانه به آن پرداخته شود. پس یکی از مهمترین شاخصهها در حوزه پرداخت به این مباحث به خصوص موضوع فاطمیه پرداخت عالمانه است.
پرداخت عالمانه یعنی هر کسی در مقام سخنران، مداح، ذکر مصیبت یا در مقام تولید محصولات هنری، تألیف کتاب و ... دقت کند مطالب مستند بیان کند، البته نه اینکه در باب استناد مطلبی که بیان میکند صرفاً به سراغ منابعی برود که مورد قبول خودش و مذهب خودش است. شما مطلبی را بیان و به منبعی از منابع تاریخی و حدیثی شیعه که در بسیاری از موارد خود این استناد محل تأمل است، استناد میکنید و میگویید من مطلب مستند بیان میکنم و اینکه دیگری چه دین و مذهبی دارد بر عهده خودش است؛ این عملکرد اشتباه است؛ چراکه این استناد براساس دیدگاه خود شماست؛ اگر خواستیم وارد بحث چالشی شویم و مبحثی را بیان کنیم که به مذهبی احیاناً بَرمیخورد، این واضح است که باید مطلبی را که از نگاه آن مذهب مستند است را هم بیان کنیم.؛ که متأسفانه این دقت در بسیاری از موارد صورت نمیگیرد. اگر میخواهید مطلبی را بیان کنید که به پیروان مذهب دیگر برنخورد باید بروید و منابع مذهبی همان مذهب را نیز بررسی کنید.
شاخصه دوم که بسیار مهم است پرهیز از توهین است. باز هم افرادی که اهل افراط در این حوزه هستند را میبینیم که متأسفانه این مهم را در نظر نمیگیرند و چون به این نکته و باور رسیدهاند که فلان جبهه باطل است و فلان شخص رفتار سوئی انجام داده، مجاز میدانند که هر لفظی را برای آن فرد استفاده کنند و سب و لعن و توهین و ... به کار ببرند. این دقیقاً پا گذاشتن بر روی خط قرمزی است که علما و بزرگان ما از آن منع کردهاند، به خاطر اینکه باعث میشود دشمنی در میان مسلمانان اتفاق بیفتد. وقتی دشمنی و تعصب اتفاق بیفتد، وادی منطق کنار میرود و طرف مقابل حتی سخنان شما را گوش نمیدهد که چه میگویید و وقتی طرف مقابل شما حتی حرف شما را نخواست گوش کند، هدایتی هم اتفاق نمیافتد و بدتر از آن چنین رفتاری باعث درگیری در میان جامعه مسلمین میشود.
در سالهای اخیر چنین درگیریهایی را شاهد بودهایم. از همه اینها بالاتر چنین رفتارهای افراطی باعث تضعیف جبهه اسلام در مقابل کفر میشود. هدفی که جامعه کفر در مقابل مسلمانان دنبال میکند این است که جامعه مسلمانان متحد نشود، چون اگر این اتحاد اتفاق بیفتد قطعاً جامعه کفر تضعیف میشود. لذا هر قدر به آتش اختلاف دمیده شود از نگاه کفر خوب است و برای آن هزینه و افرادی را که نادانسته در آن زمین بازی میکنند را با روشهای مختلف حمایت مالی و تبلیغاتی میکنند.
به این مسئله هم باید دقت کرد که شاید برخی مواقع برچسب اشتباه بر روی افراد میزنیم مثلاً میبینیم فردی رفتار سوئی در این حوزه انجام میدهد، سریع آن فرد را به فلان جریان سیاسی و داخلی منتسب میکنیم؛ حال اینکه واقعاً آن فرد از روی جهل این کار را میکند و این انتساب باعث میشود جلوی بازگشت آن فرد از اشتباه را بگیریم.
اگر فردی واقعاً انتسابی به گروهی دارد باید برخورد شود اما اگر فردی نادانسته در زمین دشمن بازی میکند باید به او کمک کرد، چون رفتار نادانسته او باعث میشود جنبه مقابل و مخالف اسلام تقویت شود و جنبه اتحاد بین مذاهب اسلامی تضعیف شود و نتیجه اجتماعی این رفتار هم برضد مسلمانان و هم در جهت تقویت جبهه مقابل اسلام است.
گفتوگو از زهرا ایرجی
انتهای پیام