استاد «محمدرضا سنگری» از نظریهپردازان، نویسندگان و شاعران بلندنام عرصه شعر آیینی کشورمان در حوزه جریان «شعر فاطمی» جملهای قابل تأمل دارد: «شاعر فاطمی نمیتواند تا دم در خانه حضرت زهرا(س) برود، درهای آتشگرفته را ببیند؛ اما داخل خانه نشود!» این یعنی همان اندیشه و مداقه بر سیره، سلوک و سبک زندگی حضرت صدیقه طاهره، راضیه مرضیه، فاطمه اطهر(س) در پس پشت سالهای زیست با امیر بیان، شیر ژیان، مولای متقیان حضرت علی(ع) که فصلی مهم از معارف اسلام، مسلمانان و به ویژه شیعیان را با خود به همراه داشته است.
«ایام فاطمیه» فرصت و نمطی است برای اندیشیدن بر بلندای ساحت، جایگاه و اندیشهای متعالیِ بزرگنام اسوهای که چه در مقامِ جنسیت زن و چه بلندمرتبهای چون تعبیر و تعریف ماهیتِ «انسان» برای هر مرد و زنی الگویی سترگ و قابل اتکا به شمار میرود.
به سبب قرار گرفتن در «ایام فاطمیه» و در آستانه شهادت دخت نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص) و بزرگ بانویی که سهم مهمی در انتقال معارف اسلام چه در ساحت الگو و نمونهای بر این معارف و چه در استمرار عقبه و جایگاه اعتقادی ائمه اطهار(ع) برای شیعیان داشته و دارد، فرصتی را برای اندیشیدن بر جریان نگارش و سرودن با محوریت نام حضرت صدیقه طاهره(س) در گونه نگارش و سرودن از نام حضرت فاطمه(س) با خود به همراه فراهم میآورد. حوزهای که با نام «ادبیات فاطمی» و «شعر فاطمی» در کشورمان معنا میشود.
اما طی یک دهه اخیر با وجود مناقشاتی که میان جریان «شعر آیینی» و «شعر هیئت» میان بانیان این دو گونه و سبک ادبی در بلندای گذار و گذر تاریخ 45 سال از انقلاب شکوهمند اسلامی گذشته، شاهد بوده و مطرح شده است؛ چهار مؤلفه در حوزه آسیبشناسی و جریانشناسی این گونه ادبی خودنما شده است.
نخست؛ آنکه شاعران جریان «شعر آیینی» در حوزه سرودن اشعارشان متکی بر چه منابعی هستند که شعر خود را اصیل، قابلاتکا، اتقان و متمایز جریان «شعر هیئت» مینامند.
دو دیگر؛ آن دسته از شاعرانی که اشعار خود را در هیئات؛ تکایا و بر بلندای منبر به قرائت میپردازند آیا واقعاً تفاوتی با دیگر شاعران آیینی کشورمان در عرصه معرفی آثارشان دارند؟
سوم؛ سرودن در حوزه «شعر فاطمی» بر بلندای یکی از ابعاد وجودی، وجوهی و جوهره ذات حضرت صدیقه طاهره(س) یا اتکا و بیان تمامی ابعاد چندوجهی زیست شخصیتی به غایت اسوه و الگو چون حضرت زهرا(س) میتواند شناسا و نشاندهنده شمایل گستره ادبیات و شعر آیینی در حوزه «شعر فاطمی» باشد.
و چهارم و در غایت آنکه؛ اتفاقی که طی یک دهه اخیر در قالب ارتباط میان مداحان و شاعران جریان «شعر آیینی» خاصه «شعر فاطمی» برای سرودن اشعاری که در قالب رضایت مخاطبانی که پای مداحیها و مادحین بلندای اسوه و نامی چون حضرت صدیقه طاهره(س) استوار میشود؛ به عنوان مباحثی که «آسیبشناسی» و «جریانشناسی» شعر فاطمی را با خود در بر میگیرد آیا شامل بر همین محور میشود یا خیر؟!
یکی از نخستین افرادی که در حوزه جریان «شعر هیئت» اما همسو و همدل با جریان «شعر آیینی» کشورمان در مقام جریانسازی و فرهنگسازی این حوزه استوار بود، «محمدجواد شرافت» است و خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با همین محورها و چهار موضوع مطروحه با وی به گفتوگو نشسته که در ادامه از خاطرتان میگذرد.
شعر آیینی خوب دارای دو وجه است. یکی آنکه شعر آیینیای را شعری خوب و دقیق میدانیم که از لحاظ فرم، ساختار، ادبیت و مباحثی که مربوط به فن سرایش شعر میشود نکات اساسی و چارچوبهای جهان سرایش شعر را رعایت کرده باشد و دومین وجه آن است که بتواند در بلندای معرفت و معرفی معارف دین اسلام، اسوهها و الگوهای آن دستی ممتاز و برتر داشته باشد.
با این تعریف و تعبیر ممکن است یک شعر، شعری بسیار خوب باشد؛ اما الزامی نیست که آن شعر در حوزه شعر آیینی نیز عیار، سنجش و محک شعر خوب را به خود گیرد. چرا که ممکن است در بلندای بازتاب معارفِ معرفتی غفلت کرده باشد یا اصلاً شاعر در این حوزه ورودی نداشته باشد.
برهمین اساس، معتقدم که شاعر آیینی خوب بیش ازهر چیز باید همراهی بسیار گرماگرمی با ادبا، عرفا و شاعران کاروان هزاره شعر ایران از دیرباز تا به امروز داشته باشد و با نگاه معاصر، حضوری جدی در محافل و نشستهای ادبی به ویژه نشستهای حوزه نقد شعر داشته باشد.
در عین حال تأکید من بر آن است که شاعری که خود را «شاعر آیینی» مینامد باید اُنس فراوانی با کلامالله مجید، روایات و احادیث نیز داشته باشد. آنچنان که در تأیید کلامم میتوانم به این مصراع از حافظ ارجاع دهم که سروده «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم»؛ به بیان سادهتر میتوانم بگویم که برخی از شعرها زیبایند، اما فقط زیبا هستند و در نقطه مقابل برخی از شعرها؛ زیبا؛ گیرا و درعینحال تأثیرگذارند و این تأثیرگذاری در ساحت همان همنشینی و اُنس شاعر آیینی با «کلامالله مجید»، قصص دینی و قرآنی، آیات، روایات و احادیث میتواند شکل گیرد.
مبحث دوم برای پاسخ به پرسش شما مبحث مهم و استوار بر آشنایی شاعر آیینی با تاریخ و سیره اهل بیت(ع) بر بلندای تاریخ اسلام است. نکته مهم آن است که شاعر آیینی نباید مطالب مدنظر خود یا معارفی که در سرایش شعر از آنها استفاده میکند را از دهان مداح یا روایات او بگیرد؛ بلکه او باید نگاهش در حوزه دریافت برخی از اطلاعات و معارف برای سرودن شعر آیینی به سخنانِ سخنرانان و اهالی نامآشنای منبر باشد.
در کنار همه اینها تأکید من مانند بسیاری دیگر از افرادی که در حوزه شعر آیینی مشغول فعالیت هستند آن است که در حوزه ارجاع به کتب، مقالات و آنچه که در قالب سند آنها را دستهبندی میکنیم؛ شاعر آیینی باید همواره به سندهای دست اول رجوع کند. او باید با مقاتل همنشینی و انس فراوانی داشته باشد و در کنار خواندن، آنها را با عمق وجود درک کند. تنها اینچنین است که شاعری که سکان هدایت و سرایش شعر خود را در حوزه شعر آیینی استوار میکند، میتواند آشنا به تاریخ، سیره اهل بیت(ع) و مباحثی باشد که با الگوهای اسوهشناسی ارتباطی تنگاتنگ دارد.
جمیع این مباحث و مؤلفهها است که به شاعر آیینی کمک میکند که در کنار آنکه اشعار او اشعاری خوب، زلال و صادق باشد از تأثیرگذاری و اتکا به مباحث آیینی نیز به بهترین شکل بهره ببرد.
در این نکته تردیدی وجود ندارد که اهمیت، جایگاه و بلندای اشعار آیینی به همان اندازه که برگزاری جلسات مرثیه، سوگواری و مجالس تعزیت بر حضرت فاطمه زهرا(س) میان مردم ما اعتبار دارد؛ دارای جایگاه ارزش و اعتبار هستند.
درست برهمین اساس است که شاعران آیینی به این مسئله تأکید و اتفاق نظر دارند که به سبب جایگاه و شأن والای حضرت صدیقه طاهره(س)، اشعاری که با محوریت ایشان سروده، خوانده و ارائه میشود باید از استحکام بالا و قدرتی ماندگار در عرصه جریان شعر کشور از لحاظ کیفیت برخوردار باشند. با این رویکرد، شاعر آیینی در حوزه انتخاب مداح و ارائه اشعارش در هر جایگاهی ازجمله در هیئات، تکایا، منابر و مجلسهای تعزیت حضرت فاطمه اطهر(س) باید نهایت دقت را به خرج دهد.
اینجاست که مؤلفهای با محور آنکه همه ما شیفتگان و شیعیان اهلبیت(ع) چگونه در مسیر ارادت خود به خاندان عصمت و طهارت توانستهایم حضرت زهرا(س) را بشناسیم؛ از جایگاه اهمیتی بالایی برخوردار میشود. شاعر آیینی که در حوزه «شعر فاطمی» قلم میزند و میسراید باید اشراف تام و تمام بر تمامی جنبههای مختلف، وجوه متعدد، متکثر و منشعب از معارف اهلبیتِ حضرت راضیه مرضیه(س) داشته باشد. وجوهی چون نگرشهای سیاسی؛ اجتماعی؛ فردی؛ جنس رابطه حضرت با خالق جایگاه برآورده کردن مرام بندگی و همچنین حضور و تأثیرگذاری اجتماعی از جمله مباحثی است که شاعر آیینی در مواجهه با بلندنامی چون حضرت فاطمه اطهر(س) باید بر آنها اشراف داشته باشد.
حال ممکن است که این پرسش پیش آید پس چگونه میتوان در یک شعر از تمامی این مفاهیم بهره بُرد؟ آیا لازم است که هر شعر در جریان «شعر فاطمی» تمامی این وجوه را در بَر گیرد؟
پاسخ؛ گویا و در عین حال جامع است! این پاسخ نه تنها روایت من که روایت بسیاری از بزرگان جریان «شعر آیینی» و «شعر فاطمی» کشورمان بر آن استوار است. پاسخ این است که گونه «شعر فاطمی» باید آمیزهای از مبارزه؛ احساس؛ تحلیل؛ حماسه و در یک کلام حضور فعال زن در جامعه مانند آنچه که حضرت صدیقه طاهره، راضیه مرضیه(س) را نمایندگی میکند باشد. به جِد بر این مهم تأکید و اعتقاد دارم که اگر جریان «شعر فاطمی» تنها بر حوزه «مرثیه» خلاصه باشد بی تردید و به تحقیق در حق تاریخ شیعه جفا کردهاند! چرا؟ پاسخ آشکار است! این به نوعی کوتاهی در مواجهه با شخصیت بلندنام و اسوهای بزرگ چون حضرت فاطمه اطهر(س) به شمار میرود.
اینکه بخواهیم در بیان خصائل، صفات، سلوک و سیره ایشان تنها بر یک مسئله مثلاً تنها بر بُعد معنوی ایشان در ارتباط با پروردگار بپردازیم؛ این قطعاً جفا به چنین شخصیتی است. یا اینکه در حوزه شعر خود تنها به جنس رابطه عرفانی حضرت(س) با پروردگار عالمیان و نظایری از ایندست اثر خود و شعر خود را استوار کنیم، اگر اینگونه باشد به همان میزان خطا و جفا در حوزه «شعر فاطمی» انجام دادهایم!
مگر میتوان که بر این مسئله تأکید داشت که در بیان ویژگی حضرت زهرا(س) تنها بر یک بُعد اشاره کرد! اگر اینگونه باشد چگونه میتوانیم بلندنامی چون حضرت صدیقه طاهره(س) را بهعنوان الگویی برای تمامی زنان جهان و در رأس آنها زنان مسلمان برشماریم. پس به همین سبب است که تأکید دارم جریان «شعر فاطمی» و هر سرودهای در حوزه «شعر فاطمی» باید آمیزهای از مبارزه، حماسه و به همان میزان احساس، عرفان و جایگاه نگرش تحلیلی بر مبنای حضور فعال زن در جامعه با محوریت جریانسازی و فرهنگسازی استوار باشد؛ نگرشی که میتواند این گونه شعری، یعنی «شعر فاطمی» را به حوزه فرهنگی و ادبی جریانساز در جامعه بدل سازد.
بگذارید پاسخ شما را با مثالی بیان کنم؛ درمورد خطبه حضرت زهرا(س) و یا دفاع حضرت ایشان از امام و ولی زمانشان یعنی حضرت امیرمؤمنان(ع)؛ من و شما تردیدی نداریم که اشعار بسیار خوبی در کشورمان در قالب سرایش شاعران مختلف و متعدد میتوانیم مثال بزنیم و نمونه بیاوریم.
به همان میزان در حوزه سرایش مراثی با محوریت شهادت حضرت زهرا(س)؛ اتفاقها، حوادث و رویدادهای تلخی که در روزهای منتهی به شهادت ایشان نسبت به حضرتشان روا داشته، سروده شده است. سرودهای فراوانی که جان، روان هر مؤمن، عابد، معتقد به دین اسلام و مرام اهل بیت(ع) را به درد میآورد، چشمان او را اشکبار و روح او را غمبار میکند؛ اما آیا میتوانیم بگوییم که در تمامی این فضاها به نسبت و درصد یکسانی شاهد سرایش اشعار موفق هستیم؟ پاسخ قطعاً خیر است! چرا که ما با بسامد قدرت در بخشی و ضعف در بخشی دیگر مواجه هستیم!
برای آشکار شدن سخنم اجازه میخواهم تا از زبان، بیان و لسان استادم؛ استاد «محمدرضا سنگری» عزیز مثالی بزنم و آن اینکه در حوزه «جریان فاطمی»، شاعر بنا ندارد تا دَمِ در خانه حضرت برود؛ آن درهای آتش گرفته و آن اتفاق تلخ پهلوی شکسته حضرت(س) را ببیند و دیگر به خود اجازه ندهد که به داخل خانه ایشان برود!» مگر میشود از حضرت فاطمه(س) سرود، ادعای جریان «شعر فاطمی» داشت؛ اما سبک زندگی حضرت را مورد توجه قرار نداد و در اشعار آنها را نسرود و با مخاطب در میان نگذاشت؟!
اگر بناست جریان «شعر فاطمی»، بلندایی در بستر مسند معرفی سبک، سلوک، سیره و زیست زهرایی باشد و منِ شاعر تنها بر یک مؤلفه استوار شوی و از دیگر مؤلفهها غفلت کنم؛ دیگر چگونه من را میتوان شعر جریان «شعر فاطمی» گذاشت؟
بر این نکته فراوان تأکید داشته، دارم و بسیار در گفتوگوهای پیشین سخن گفتهام که در حوزه و جریان «شعر فاطمی» نسبت به «شعر سرخ» یا همان «شعر عاشورایی» و شعر متکی بر حماسه بزرگ کربلا، آنچه که بیشترین مجالِ بروز و ظهور دارد حوزه «سبک زندگی» است!
ما نمونههای بسیار فراوانی در مرور زندگی شخص حضرت صدیقه طاهره(س)؛ ارتباط او با پدرش، حضرت محمد مصطفی(ص)؛ رابطه او با همسرش، حضرت امیر المؤمنین(ع) و آنچه که در قبال پرورش حسنین(ع) است داشته، در گذشته تاریخ وجود داشته، تا به امروز نقل شده و به دست ما رسیده که تمام آنها مبتنی بر جریان «سبک زندگی» است. نمونههایی بسیار درخشان که قابلیت بیان دارد و چه بیانی بهتر؛ موجزتر و در عین حال اثرگذارتر از جریان شعر که قافلهسالار ادبیت ادبیات ایران است. اما برخی از منتقدان و صاحبنظران در حوزه جریان سرایش شعر، خاصه با محوریت «شعر فاطمی» نقدهایی را وارد میکنند که آن شاعر در آن شعر خود ممکن است که نگاهش «فروگذار» در مبحثی باشد و به همان میزان «اثرگذار» در مبحث دیگر! سادهتر بگویم ممکن است که در روایتُ جریان ابعاد مختلف و متعدد زیستِ حضرت صدیقه طاهره(س) دچار افراط و تفریط شده باشد و در عین حال در نقطه مقابل و متکی بر مؤلفهای بسیار اثرگذار به شکل قدرتمندی عمل کرده باشد! اگر بنای ما بر عیارسنجی تنها کمیت آثار سروده شده در حوزه عرض ارادت به حضرت فاطمه اطهر(س) باشد و به قطع در تاریخ پس از انقلاب شکوهمند اسلامی اشعار سروده شده به هیچ وجه قابل قیاس با ادوار، دههها، سدهها و هزارههای قبل از خود نیست و البته که در کنار درخشش اشعار طی تاریخ 45 ساله اخیر درخشانترین آنها هم به همین عصر و تاریخ بازمیگردد.
برای بیان پاسخ این پرسش ابتدا باید به این مسئله اشاره کنم که یک مداح برای فعالیت در حوزه مناسبتهای مذهبی سه راه را در قالب راههای کلان پیش رو دارد. نخست آنکه مداح باید خودش شاعر خوبی باشد؛ دوم آنکه باید در حوزه شناخت اشعار درخشان خوب و در مسیر تشخیص سره از ناسره دارای بینش و نگرش دقیق باشد و سوم آنکه در کمترین حالت ممکن از مشاور یا مشاوران ادبی خوبی بهره ببرد! و الا حتی اگر بخواهد نیز نمیتواند مداح خوبی باشد!
چرا؟ پاسخ صریح است؛ چرا که تأثیرگذارترین و مهمترین سلاح مداحی شعر است! درست بر همین اساس است که یک مداح هر چه در انتخاب شعر وسواس، حساسیت و دقت بالایی داشته باشد؛ خروجی اثر او در قالب مداحی، بیشترین تأثیرگذاری را میتواند بر مخاطب داشته باشد. نکته مهم آنکه این تأثیرگذاری هم به ارتقای سطح شعر و هم به ارتقای نوحه و مداحی به شکل توأمان کمک میکند.
برای روشنشدن مسئله مثالی برای شما میزنم. اگر طی چند سال اخیر در ایام فاطمیه به نوحههایی که خوانده، مراثی که سروده میشود و در منابر، هیئات، تکایا مورد خوانش قرار میگیرد و تعزیتهای مختلفی که بر بلندای آنها شکل میگیرد توجه کنید؛ شاهدیم که بخش مهمی از این نوحهها بهعنوان مثال بر «تسبیحات حضرت زهرا(س)» استوار است. شاید بتوانیم نام یکی، دو مداح را بتوانیم با محوریت این دست از اشعار که التفات ویژهای به این جریان، یعنی بلندای تسبیحات حضرت زهرا(س) در جریان «شعر فاطمی» برای مداحی داشتهاند بیان کنیم.
نکته مهم آن است که به این مسئله تأکید داشته باشیم که آن مداحی که در این حوزه مورد توجه مخاطبان قرار میگیرد در عقبه کاری خود، توجهی بسیار ویژه بر مضامین معرفتی شعر آیینی داشته و در این راستا در جنس ارتباطی که با دوستان شاعر برقرار کرده نیز تلاش کرده تا آن بخش از توجهات خود، یعنی استواری بر مضامین معرفتی را به شاعران انتقال دهد. به همین سبب شاهدیم که سرایش آن شعر با قدرت و جذابیت بسیار بالا میان این مخاطبان ترویج و منتقل میشود. آیا خروجی این همراهی و همدلی چیزی جز تجلی ذات واقعی و نه تنها سوگواری و در عین حال بیان معرفت اهل بیت(ع) است؟ بیتردید خیر! پس این یعنی جنس ارتباط میان مداح و شاعر به درستی و نیکی شکل گرفته است.
در این میان باید به مسئلهای دیگر نیز اشاره کنم و آن جنس تعامل به شکل یکسان میان شاعر و مداح است. یعنی گاه شاهدیم که خود مداح به این شناخت میرسد که شعری که در اختیار او قرار دادهاند شعر خوبی است و ممکن است که ضعفهایی داشته باشد، چرا؟ چون نقطه مقابل آن نیز وجود دارد. ما شاهدیم که شعری بسیار خوب، قدرتمند و بر بلندای تمامی مضامین مرتبط با «معرفت فاطمی» استوار است اما با وجود آنکه آن شعر به خوبی برای مداح انتخاب شده اما مداح در خواندن آن شعر نمیتواند دست بالایی داشته باشد!
توجه کنید، میگویم شعر خوب بود؛ اما مداح در حوزه خواندن آن شعر تسلطی نداشته و نتوانسته لحن خوبی را انتخاب کند! درنهایت باعث میشود که مضامین مد نظر آن شاعر به خوبی و درستی به مخاطب منتقل نشود و با وجود قدرت آن شعر، شاهد فراگیری آن میان عموم مردم به سبب خواندن غلط آن مداح نیستیم! چرا؟ چون هنر مداح علاوه بر تسلط بر حوزه دستگاههای آوازی و موسیقایی باید بر اشراف او بر حوزه قدرت الحان و وزنهای آن شعر نیز به شکل توأمان استوار باشد!
شما در پرسش خود به ارتباط تعاملی میان مداح و شاعر اشاره کردید. میخواهم بر این نکته اشارهای داشته باشم که هر چه مداح در حوزه کار و رسالتی که برای خود استوار کرده، هنرمندتر و متخصصتر باشد؛ به قطعا چه در انتخاب و چه در خوانش اشعار همین قدرت را بروز میدهد. چرا که بخشی از مؤلفههایی که باعث شده آن مداح میان عموم مردم شناسا و به عنوان مداحی محبوب تلقی شود به انتخاب درست اشعار و خوانش درست اشعار توسط او بازمیگردد.
مثال آن هم ساده است. ما شعرهای متعددی داشتیم که یکی از آنها توسط مادحین مختلف خوانده شده است؛ اما فقط یکی از مداحان به واسطه آن شعر به شهرت، اعتبار و محبوبیت میان مردم دست یافته است. چون آن مداح، هم به شعر و هم لحن آن تسلط داشته و این منهای تخصصی است که او در حوزه کاری خود یعنی آشنایی بر دستگاهها و ردیفهای موسیقی در بخش مداحی استوار است.
پس هر چه مداحان ما در امر فهم ارتباطی میان جهان ذهن شاعرانه و مؤلفههایی که میخواسته شاعر آنها را انتقال دهد، توفیق بیشتری داشته باشند؛ بیتردید هم در انتخاب آن شعر و هم نحوه قرائت آن میتوانند دستی گرمتر و با اتکا به تخصص خود یعنی لحن درخشان، انتخاب فضای موسیقایی مناسب با آن شعر نیز به جایگاه، ارزش، اعتبار بیشتر و بالاتری با اتکا به هنر و تخصصشان دست یابند.
قدری بخند ای مهربان، بگذار لبخندت
قدری بخند ای از خدا سرشار لبخندت
ای در شب ما مطلعالانوار، لبخندت
جان پدر را تا بهشتی غرق گل میبُرد
در لحظههای روشن دیدار، لبخندت
نُه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد، تکرار شد، تکرار لبخندت
با گردش دَستاس، خیر و نور میپاشید
بر هرچه صحرا، هرچه گندمزار، لبخندت
وقت دعا بود و سَرِ سجاده گُل کرد
با گفتن «الجار، ثم الدار» لبخندت
از روزه بی نان و بی خرما چه شیرینتر
وقتی که باشد لحظه افطار، لبخندت
اما چرا این روزها دیگر نمیخندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت
مِثلِ گُلی طوفانزده، خشکید؛ پرپر شد
بعد از پدر، بعد از در و دیوار، لبخندت
این روزهای آخری یک بار خندیدی
اما چه تلخ است آخ! تلخ این بار لبخندت
با چشمهای خسته تا تابوت را دیدی
بر چشمهای «فضه» شد آوار، لبخندت
مادر جهان ما یتیمِ عشق و احساس است
قدری بخند اِی مهربان، بگذار لبخندت
چادر نمازِ دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گلدار لبخندت
این روزها دستی به سمت ذوالفقار است
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تِکیه مادرِ هستی به دیوار
هرلحظه دردی تازه، داغی تازه دارد
در جانِ خود غمهای بیاندازه دارد
مثل شبی تیرهست دنیای مقابل
تنها هلالی مانده از آن ماهِ کامل
لبریز از دَردَست؛ اما غرق احساس
دستی به پهلو دارد و دستی به دستاس
باز این نسیم با محبت، مادرانه
دستی کشیده بر سَر و بَر روی خانه
شرمنده احساس او شد خانهداری
با هر نفس آه از در و دیوار، جاری
شب، نیمهشب، خسته، شکسته، مات، مبهوت
دستی به سر میگیرد و دستی به تابوت
از خانه بیرون میزند ناباورانه
جانِ خودش را میبرد، بر روی شانه
«نفسی علا» ... آه از دل پُردرد او آه
«یا لیتها»... آه از دل پر درد او آه
***
این روزها دستی به سمت ذوالفقار است
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام