آثار نمایشی در شبکه نمایشی خانگی تصویری را ارائه میدهند که چندان با سبک زندگی ایرانی اسلامی همخوانی نداشته و در برخی مواقع ضدیت نیز دارد. پیرامون این موضوع ایکنا با کاظم نظری کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه سوره انجام داده که در ادامه با آن همراه میشویم.
کاظم نظری دانشآموخته مدیریت رسانه از دانشگاه تهران در مقطع دکتری و نمایش در مقطع کارشناسی ارشد است. وی تاکنون مسئولیتهای اجرایی را در مراکز دانشگاهی هنری همچون ریاست دانشکده هنر دانشگاه سوره و ریاست دانشکده تولید دانشگاه صداوسیما را در کارنامه خود دارد. نظری تاکنون چندین عنوان کتاب تألیف کرده و ۱۵ مقاله علمی نیز نگاشته است. از کتابهای تألیفی وی میتوان به آثاری همچون بررسی آثار ساموئل بکت در ایران، استیلزاسیون در تئاتر و بازیگری برای دوربین و صحنه اشاره کرد. او همچنین در حوزههای اجرایی نمایش به کارگردانی و بازیگری نیز مشغول بوده که نمایشهای آنتیگونه، مستخدم ماشینی، موسی و شبان، غمنامه فرات، خورشید کاروان، مسافر کوفه و... از آن جملهاند.
ایکنا - فرهنگسازی که این روزها در سریالهای شبکه نمایش خانگی صورت میگیرد چندان با فرهنگ بومی و زیستی ما همخوانی ندارد. همین مسئله تبعات ناخوشایندی را به وجود آورده است. در ابتدا بحث پیرامون این موضوع اظهار نظر کنید.
هر کشوری در تولیدات نمایشی خود تلاش میکند مبلغ زیست بومی خود باشد. برای رسیدن به این خواسته نیز به طور دائم در حال بازتعریف شاخصههای فرهنگی خود هستند تا بتوانند در تمام آثار تصویری و صحنهای از آن بهره برند اما متأسفانه در کشور ما با وجود غنای فرهنگی و انقلابی که ریشههای تاریخی دارد آموزههای ایرانی و اسلامی به شکل مناسبی در برنامههای نمایشی مورد توجه قرار نگرفته است. این رویکرد باعث شده وقتی آثار شبکه نمایش خانگی را میبینیم نمودی از زندگی عموم مردم را در آن نبینیم حتی میتوان گفت با دیدن این آثار بسیاری از مردم حسرت میخورند که زندگی آنها با شخصیتهای سریالها، فاصله زیاد دارد.
دلیل چنین معضلی این است که داستاننویسی و درامپردازی در دانشگاههای هنر به شکل مناسبی و کافی مورد توجه نیست. نویسندگان فیلمنامهها عموم یک عده خاص هستند که برای سینما، تلویزیون و پلتفرمها دائماً در حال نگارش هستند همین مسئله سبب شده بسیاری از تصاویر در آثار نمایشی تکراری به نظر آیند. نکته دیگر اینکه در میان نویسندگان ما چندان آشنایی با فرهنگ بومی وجود ندارد! نتیجه این امر نیز آن بوده که در اکثر تولیدات، سبک زندگی غربی نمود بارز دارد درحالیکه عموم ایرانیها عارفمسلک هستند و قناعت بخش مهمی از زندگی آنان را رقم زده است اما آنچه در تولیدات شبکه نمایش خانگی شاهدیم اینگونه نیست و آدمها اکثراً انسانهایی چپاولگر هستند!
در سیره ائمه(ع)، رفتارها و آموزههایی وجود دارد که اگر درامپردازی صحیحی پیرامون آن رخ دهد میتوان آثار خوب و جذابی را رقم زد اما وقتی هنوز در دانشگاههای سینما، فیلمنامهنویسی یا دراماتولوژی نداریم طبیعی است چشممان روی داشتههایمان بسته باشد. در دانشگاهها تأکید روی تکنیک است درحالیکه این ویژگی را میتوان به واسطه تجربه نیز کسب کرد.
ایکنا - مشکل دیگری که در تولیدات شبکه نمایش خانگی وجود دارد قبحزدایی است که از برخی رفتارهای ناپسند صورت میگیرد. این موضوع روی نوجوان و جوان تأثیرات مخرب خود را ندارد؟
مشکلاتی که امروز در سطح جامعه شاهدش هستیم تا حدودی ناشی از برخی قبح است که در جامعه شاهدش هستیم. برای نمونه وقتی میشنویم آمار تصادفات منجر به مرگ توسط افرادی که مست رانندگی میکنند نتیجه همان قبحزدایی است که در سریالهای نمایشی بارها شاهدش هستیم. در کشورهای غربی طبق هر حالتی رانندگی در حال مستی مذموم است اما در برخی کارهای نمایشی پلتفرمها، نکوهشی پیرامون نوشیدن الکل وجود ندارد. این رویکرد نادرست از روی غرضورزی در تولیدات نمایشی نیست بلکه معتقدم عدم آگاهی دلیل اصلی چنین اتفاقی است.
ایکنا – برای کاهش آسیب برخی برنامههای نمایشی که در آنها خشونت یا برخی رفتار نامطلوب تصویر میشود ردهبندی سنی اقدامی است که به صورت جدی موردنظر است اما این اتفاق در کشورمان کارکرد چندانی ندارد. نظر خود را دراینباره بیان کنید.
همانگونه که در سؤالتان اشاره شد در کشور ما ردهبندی سنی، عملاً کارکردی ندارد . این بیتوجهی نیز تنها از طرف خانوادهها صورت نمیگیرد بلکه در زمانهایی نهادهای دولتی چنین میکنند. برای مثال مدارس بچههای به تماشای فیلمهایی میبرند که بههیچوجه تماشای آن برای کوکان مناسب نیست اما متأسفانه بارها پیرامون فیلمهای طنز این اتفاق ناخوشایند در حال رخ دادن است! ردهبندی سنی تنها مختص به صحنههای ناخوشایند نیست چون ممکن است برخی تصاویری قبح رفتاری نداشته باشد اما تماشای آن برای کودک مناسب نباشد. در این رابطه هم باید ردهبندی سنی موردتوجه قرار گیرد. برای نمونه کودک یا نوجوان نباید بیننده ژانر وحشت باشد زیرا روی روحیه او تأثیرات مخرب خود را خواهد داشت.
مشکل دیگری که پیرامون ردهبندی سنی در کارهای نمایشی وجود دارد عدم پایبندی خانوادهها نسبت ردهبندی سنی است. بسیاری از خانوادهها فکر میکنند همانگونه که خود مخاطب برنامههای بزرگسال در کودکی بودهاند، بچههایشان هم میتوانند تولیدات نمایشی را تماشا کنند درحالیکه این اقدام درنهایت آسیبهایش را در قالب بزههای اجتماعی نشان خواهد داد. بهترین راهکاری که به نظرم میرسد آگاهیبخشی است چون اگر به والدین آموزشهای لازم داده شود آنها در خواهند یافت عواقب پایبندی به ردهبندی سنی چه مشکلاتی میتواند باشد. البته آموزش موردنظر نباید شکل دستوری داشته باشد بلکه فرهنگسازی در این رابطه مورد نیاز است.
ایکنا – پرسش پایانی به بحث پیامهای بازرگانی مربوط میشود. فرهنگسازیای که در تیزرها شاهد هستیم هیچ مناسبتی با آموزههای دینی و بومی ندارد. چگونه میتوان متصور شد صرف درآمدزایی اقتصادی، بهانهای باشد تا به واسطه آن بسیار از بایدها و نبایدها را کنار گذاشت؟
پیامهای بازرگانی گوی رقابت را از تولیدات نمایشی در ترویج سبک زندگی مصرفی و غربی ربودهاند. آنچه امروز ما در این پیامها میبینیم بههیچوجه سنخیتی با سبک زندگی عموم مردم ندارد. کالاهایی که در این پیامها تبلیغ میشود شاید بخش عمدهای از جامعه از خرید آن عاجز باشد. این موضوع نه تنها مروج مصرفگرایی را تبلیغ میکند بلکه موجب رواج ناامیدی و یاس در بخش عمدهای از کشور میشود زیرا خانوادههایی که از خرید کالای تبلیغی ناتوان هستند احساس کمبودی در آنها شکل میگیرد که باعث میشود زندگی آنها شکل مطلوبی نداشته باشد.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام